آبان ماه تمام می شود. پیاده روها را فرش زرد برگهای مرده پوشانده اند. سایه مرگ واعدام بر سرزمین عشق ـ ایران- فروافتاده است. جان های شیفته دیار شعر و گل سرخ یکایک خاموش می شوند.
نیکوخردمند در تهران و مهدی سحابی در پاریس به دیدار مرگ می روند. سالروز خاموشی دکتر مصطفی مصباح زاده همین روزهاست.جواد طالعی، همکارتبعیدی ما “جوانمرگی روشنفکران” را عنوان مقاله ای در سوگ مترجم ونقاش و شاعر رفته می کند. شیرکو معارفی در یک قدمی چوبه دار است. “هیئت مرگی” که به کردستان رفته است، کشتار تابستان 1367 رادر مقیاس کردستان در برنامه دارد:سیزده زندانی که محاکمه شده واز دادگاههای “نظام” حکم زندان گرفته اند، توسط هیات به اعدام محکوم می شوند.
در این فضای مخوف، مقامات “نظام” متردر دست دارند ومشغول اندازه گیری ابعاد جنبش سبز و رهبران آن هستند. محمدجواد اردشیر لاریجانی که از دیدار مخفیانه اش درلندن معلوم شد با زبان وسیاست انگلستان آشنا است از” سایز” موسوی و کروبی می گوید: “سایز موسوی و کروبی کوچک تر از آن است که جلوی حرکت نظام بایستند.” معلوم نیست چرا از “سایز” خاتمی نمی گوید.
قائم مقام وزارت اطلاعات کارش دقیق تر است، متر سنج دارد: “در روز قدس که از طریق مترسنج و فیلمبرداری آمار گرفتیم حداکثر ۴۰ هزار نفر در خیابان حضور یافتند که ۸۰ درصد آنان کسانی بودند که از اول با انقلاب مشکل داشتند.”
این شیوه آمارگیری انقلاب تکنولوژیک حیرت آوری در دنیاست و ازمعجزات “هزاره سوم” که نه فقط تعداد تظاهر کنندگان، بلکه درصد و زمان شروع “مشکل داشتن” آنها را هم روشن می کند. و تازه سند می شود برای کودتاچیان که درهفته رقم، آمار و سایز و اندازه، برافتخارات خودبیافزایند.
برای 5 نفر از این تظاهر کنندگان حکم اعدام صادر می شود. گروه دیگری به همین اتهام دستگیر می شوند.
رئیس پلیس تهران روی دست همکارش دروزارت اطلاعات بلند می شود و تصاویر 13 آبان را تکذیب می کند.
همفکر احمدی نژاد که در دولت کودتا پست ریاست ناجا را دارد، مرگ پزشک کهریزک را ناشی از خودکشی می داند و معلوم می کند که برای سردار رادان حتی قرار التزام هم صادر نشده است. او هم دارد مانند سعیدمرتضوی ودیگر عاملان جنایت کهریزک سرو ومر و گنده می چرخد. لابد ازاو هم مانند دیگرعاملان کشتارمردم در روزهای بعد از کودتای انتخاباتی “تقدیر” خواهد شد.
کیهان ـ ارگان مرکزی طالبان شیعه ـ می پرسد: “25 میلیون نفر شهروند درجه دوم و غیر خودی بودند؟” و سردبیر سابقش که دانشجویان او را”قاتل” می نامند، می گوید: “سیزده میلیون نفر نمی توانند صدای 25 میلیون نفر را خاموش کنند.” هر دو اشاره به آماررسمی وزارتخانه سردار میلیارد است که وزیر کشور بود و حالا بعنوان وزارت رفاه از مجلس”رای اعتماد” می گیرد.
ظاهرا متر سنج کودتاچیان هم مثل دما سنجشان از میزان افتاده است. نه می توانند رقم درستی بدهند و نه می فهمند “هوا پس” است. واقعا پس است. کافی است در این ماهی که با عدد و رقم تمام می شود به چند رقم واقعی توجه کنند.
محمد خاتمی می گوید: “صد ها هزار در تظاهرات شرکت کردند.”
سه وزیر دولت بازرگان می پرسند: “5⁄18 میلیارد دلار چه شد؟”
رئیس دولت کودتا که برای بستن یک “قرارداد ترکمانچای” دیگر به ترکیه رفته است، استدلال می کند که اینهمه پول از “سایز” 3 تا کامیون خیلی بیشتر است. و طبق معمول بادست پر از ترکیه بر می گردد. و هنوز به ایران نرسیده، این خبر منتشر می شود:
“با پایان سفر محمود احمدی نژاد به ترکیه و دومین دیدار وی در ماه جاری با رجب طیب اردوغان، رسانه های ترکیه ابعاد جدیدی از یک توافق نامه اقتصادی بی سابقه میان دولت کودتا و این کشور را منتشر کردند.این در حالیست که رسانه های دولتی پیش از این گزارش های مربوط به این باج دهی بی سابقه را «بی اساس»خوانده بودند. دو هفته قبل که اردوغان به همراه «هیات اقتصادی ۲۰۰ نفره» به تهران وارد شد، هیچ خبرگزاری داخلی ای، گزارشی از عقد این قرار داد بی سابقه در تاریخ تجاری ایران رامنتشر نکرد.حتی در آن زمان خبرگزاری نیمه دولتی ایسنا طرح چنین ادعایی از سوی مقامات ترک را «بی اساس» دانست، هر چند سه روز بعد از خروج اردوغان از ایران، همان گزارشی را که بی اساس دانسته بود، به عنوان یک «گزارش اختصاصی» منتشر کرد. بر اساس این توافق اقتصادی، ترکیه ۵۰ درصد سود خالص از فروش گاز ایران را برای بازاریابی در اروپا ازآن خود کرده است.”
بعد از بخشیدن اروندرود و دریای مازندران، نوبت بخشش حق مالکیت گاز رسیده است. حالا چه اهمیتی داردکه “برخورد دستوری با شبکه بانکی سرانجام دامن بزرگترین بانک کشور، بانک ملی را ” بگیرد و آن را با بحران مواجه کند بطوریکه این بانک ازجمله با “رشد 303 درصدی مطالبات کاهش 58 میلیارد دلاری فعالیتهای ارزی” روبروباشد.
کمیسون اصل 44 مجلس هم “فعلا” روی “معامله 8 میلیارد دلاری سهام مخابرات توسط” سپاه دست گذاشته است.
شفافیت بین المللی هم اعلام کرده است: “ایران در سال 2009 از نظر شاخص فساد ملی 27 پله سقوط کرده است.”
پرواز های عبوری از ایران هم 22 درصد کاهش یافته است.
تجاوز 6 مرد به یک زن در روز 13 آبان هم کارش به مجلس کشیده است. سردار روزبهانی که نیروهایش درهمان روز یا داشته اند “مترسنجی” می کرده اند یا باطوم کشی، استدلالی می کند که سقراط هم از پاسخ دادنش ناتوان است: “در یک کشور 74 میلیونی تجاوز هم اتفاق می افتد.”
با همین استد لال کاستن “20 لیتر بنزین از سهمیه هراتومبیل در ماههای زمستان” در کشوری که روی دریای نفت خوابیده طبیعی است.
دولت کودتا هم که اختیار میلیاردها تومان یارانه ها را گرفته تا بتواند مستقمیا روی زندگی و رای 50 میلیون نفر دست بگذارد؛ دنبال گرفتن مترو و دولتی کردن فرهنگستان هاست.
اقتصاد کشور با عنوان خصوصی شدن دراختیار سپاه قرار می گیرد و فرهنگ رسمادولتی می شود. آینده اقتصاد ایران رانظامیان تاجر پیشه و اعضای حزب موتلفه رقم می زنند وفرهنگ سرزمین حافظ و هدایت ونیما و فروغ، ملک طلق شاگردان مصباح یزدی می شود تابجای شاعر، تروریست پرورش بدهند.
سیاست طالبانی فقط برای خودشان نان و آب ندارد، کمپانی های آمریکائی وانگلیسی را هم به نوای حسابی می رساند. فقط دراین هفته “برای مقابله با خطر ایران” بزرگترین معامله اسلحه به ارزش چهل میلیارد دلار سر می گیرد.
بزرگترین معامله تسلیحاتی کشورهای عربستان سعودی و امارات، در نمایشگاه هوایی در دبی با دو کمپانی بزرگ آمریکایی “لاکهید مارتین” و کمپانی انگلیسی “بریتیش ایرواسپیس” به ارزش چهل میلیارد دلار امضا می شود.
فرمانده سبک وزن ارتش هم به عربستان هشدار می دهد که چرا درامور داخلی یمن دخالت کرده است. تق سیاست”نگاه به شرق “که نظریه درخشان محمد جواد لاریجانی بود، درمی آید. اوباما ومدودف مذاکراتی می کنند که نتیجه از نظر سایت “تابناک” چیزی نیست جز “معامله بزرگ”. روسیه دارد نرمک نرمک حرف های دیگری می زند.
رئیس جمهور آمریکا به چین هم می رود. اینجا هم معامله ای با دومین تاجر حامی جمهوری اسلامی در کاراست.پیش پرداخت اوباما عدم ملاقات با دالایی لاماست ـ آنطور که رضاتقی زاده در بی بی سی می نویسد- اصل قیمت هم آنقدر بالاست که حتی کیهان یک چشمی هم آن را می بیند: “پذیرش حاکمیت چین بر تایوان و تبت.” و بیشتر از این حتی.اوباما “دیوار بلند آتش” را نمی بیند. این نامی است که ناراضیان چینی به سانسور اینترنت داده اند.
بیهوده نیست که با پایان سفر، آمریکا که حالا روسیه و چین را هم پخته، به جمهوری اسلامی اعلام می کند که “وقت اندک” است.
و جمهوری اسلامی به نوشته روزنامه گاردین مشغول “خاموش کردن صدای مخالفان در اینترنت» است: “ایران درصدد است با راه اندازی کمیته ویژه ای موسوم به پلیس اینترنت، تنها راه باقیمانده برای ابراز وجود مخالفان سیاسی کشور را مسدود کند.”
محاکمه کلوتید رایس ـ این دخترجوان عاشق ایران- هم در دستور کار قرار گرفته است. فیگارو می پرسد: “عاقبت کلوتیلد رایس چه خواهد شد؟” پرسشی که به عمق ماجرای این گروگان گیری اشاره دارد. باند های امنیتی- نظامی که نمایش دادگاه رابراه انداخته اند، می خواهند دختر بیگناه فرانسوی را با همکاران تروریست شان که در فرانسه زندانی اند؛ تاخت بزنند.
هفته تمام می شود. حرف واشنگتن پست درست است. در ایران وجهان: “قدرت جنبش سبز در بوته آزمایش” قرار دارد. فشار اصلی روی رهبران جنبش سبز است. تند روها از چپ و راست، از داخل و خارج فشار می آورند. این هفته حبیب اله عسگر اولادی تازه مسلمان در صف اول است. او که در تقسیم کار”نظام” می کوشید موسوی و کروبی را جذب کند، قاعدتا به نتیجه نرسیده که می گوید آنها از خط قرمز رده شده اند و خواستار محاکمه شان می شود.
آبان ماه تمام می شود. آذر می رسد. “آذر ماه آخر پائیز” که نامش را به کتاب یکی از برجسته ترین روشنفکران معاصر ایران یعنی ابراهیم گلستان داده است. آذر، ماهی که در تقویم شاهنشاهی نماد خیزش دانشجویان علیه استبداد بود؛ و در روزگار جمهوری اسلامی به قتل ماه روشنفکران تبدیل شد. روز سوم آذر آدمکشان طالبانی پروانه و داریوش فروهر را خنجر آذین کردند.
و هر دو روز در راه است. وهر دو عدد 3 و13 لرزه بر اندام کودتاچیان می اندازد. آنها که به راه قاتلان فروهرهاو پوینده و مختاری رفتند و کهریزک را رنگ شکنجه و مرگ زدند، و رامین پور اندرجانی، پزشک جوانی راکه نخواست شریک جنایت آنها شود و برحقیقت سرپوش بگذارد؛ خودکشی کردند.
در تهران نیمه شب است. صدای رامین با لهجه ای که یاد آور ستارخان و باقر خان است، بگوش می رسد. در صدای او دماوند می خروشد و سراسر فلات را به برخاستن، عاشق بودن وآزاد زندگی کردن می خواند:
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما