اصلاح طلبان و اعتدال گرایان هنوز صف های خود را مرتب نساخته و بازی انتخاباتی را شروع نکرده، برگی رو شده را در برابر خود مشاهده کردند که توجه هوشیارانه به آن می تواند راهگشای کشف کلید رمز راهبرد رقیب برای مهندسی کردن دوباره ی انتخابات اسفند ۹۴ باشد.
نمایشی که روز سه شنبه با استفاده ی ابزاری از شهدای به خون خفته ی عملیات ناموفق کربلای ۴ در برابر خانه ملت اجرا شد، هر چیزی می توانست خوانده شود، الا تشییع جنازه ی “۱۷۵ غواص شهید دست بسته”. در واقع این میتینگ سیاسی-ـ نظامی پیش هنگام، به مسلخ بردن دوباره ی ”ماهی هایی که بی صدا مردند” بود، تا خودوارث خواندگانِ خونِ رزمندگان و شهدا، از دل آب های خونین اروند ماهی بزرگ انتخاباتی صید کنند.
بی دلیل نبود که بسیاری از آن جمع احساساتی اصلاح طلب و پیرو راه سبز که این روزها دل به حال شهدای بی کفن عملیات کربلای ۴ سوزانده و به مظلومیت آن ها به حق خون گریسته بودند، سه شنبه در میانه ی کار با بغضی در گلو و چشمانی اشک بار بهارستان را ترک کردند تا یک بار هم که شده دریابند در جامعه ای بسته با مقام های تمامیت خواه، شرکت در یک مراسم به ظاهر ملی آداب خاص خود را دارد و گرنه مصداقش می شود “از یک سوراخ چند بار گزیده شدن”!
کاش دستاورد تبلیغاتی و جنگ روانی مراسمِ هدف دار تمامیت خواهان در ۹ دی ۱۳۸۸ این نکته را انتقال داده بود که اصلاح طلبان، تحول خواهان و هواداران جنبش سبز دیگر نباید در مراسمی شرکت کنند که برگزارکنندگانش اقتدارگرایان سیاست باز، طراحان پرچم ها و پلاکاردهایش سپاهیان قدرت طلب، تعیین کنندگان شعارها و سخنرانان هایش روحانیون منصب پرست و بالاخره صاحبان بلندگوها و تریبون هایش حریصان جریان ساز هستند؛ همان ها که در این میدان تنها منتظر سیاهی لشگرند تا کم و کسری برنامه های تبلیغاتی و شوهای تلویزیونی خود را-ـ حتی با بازیگری احمدی نژاد-ـ تکمیل کنند و بساط کسب آرای انتخاباتی را ماه ها قبل پهن.
خدا کند تجربه ی حضور در برنامه باعث ی جدید شود تا دوستان احساساتی، دست کم تا اسفند ماه ۹۴، بی حساب و کتاب به جایی نروند که در بستر رقابت های انتخاباتی پیش رو چیزی نباشد جز شکار آرای مردم به هر لطایف الحیل ممکن.
شاید به این دلیل است که دوستی رفته و نشسته به تماشای این نمایش، پس از بازگشت، دل شکسته و پشیمان، دل نوشته ای را برای ثبت در تاریخ در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به یادگار می گذارد: امروز در مراسمی که به نام تشییع شهدا در بهارستان برگزارشد، هیچکس غریب تر و فراموش شده تر از شهدا نبود… نه عکسی از شهدا میدیدی، نه اسمی، نه تقدیری، و نه هیچ چیزی که مراسم را به تشییع شبیه کرده باشه…کامیونی زیارت عاشورا پخش می کرد، اما تمام در و دیوارش شعارهایی در لزوم مبارزه با ورود زنان به ورزشگاهها بود و چند نفر داخلش در حال پخش تراکت بین مردم در مخالفت با این مساله بودند. ماشینهای بعدی همگی بدون اینکه اسمی از ارگان خاصی برده باشن همه به صورت یکسان و هماهنگ شده تراکت هایی چاپ شده با خطوط زیبا با شعار ”نه سازش نه تسلیم، نبرد با امریکا” … کسی که در جایگاه قرار گرفته بود با سخنان حماسی و هیجانی مردم رو به وحدت و انسجام دعوت کرد و از اونها خواست که بعد از هر جمله اون، بگن مرگ بر امریکا…امروز در بهارستان، من عملا میتینگ سیاسی دلواپسان رو دیدم. دلواپسانی که نه دغدغه شهدا رو داشتن و نه کسی نمایندگی اعلام مواضع شهدا رو به اونها داده بود… اما عملا از زنده و کشته اونها بیشترین استفاده ها رو بردن و بهره برداریهای سیاسیشون رو داشتن.
این دوست سرخورده از آن چه دیده بود ”غمگین” شده بود، چون هدفش مانند بسیاری از دیگر شرکت کنندگان در مراسم تشییع همرزمان برادران و پدران خود بود. او در ابتدای حضور غافل از این نکته بود که برخی از فرماندهان آن عملیات لو رفته - همچون عملیات های زنجیره ای والفجر- که بی تدبیری هایشان طی جنگ هزاران جوان را به کشتن داد، اکنون در جایگاه وارثان خودخوانده ی “امام و انقلاب” و “جنگ و شهدا” آمده بودند تا به رزمندگان دیروز و بستگان امروز شهدا و مفقودالاثرهای جنگ تحمیلی حمله ور شوند و مظلومان گرفتار در حبس و حصر را آماج خشم کور خود کنند.
این طنزی تلخ است که برادر یکی از شهدای عملیات والفجر مقدماتی، پس از انتخابات ۲۲خرداد ۸۸، در یک روستای شهرستان نور توسط همین دست افراد دستگیر و به زندان اوین تحویل داده می شود. از سر اتفاق، یکی از همین غواصان جان به در برده از عملیاتِ نافرجامِ کربلای ۴ که یارانش را رها کرده و از آن مهلکه به پشت جبهه گریخته بود تا دیگر روز برای کسب معاش و مقام در استان مازندران به خدمت وزارت اطلاعات محسنی اژه ای درآید، در ماموریت جدید امنیتی چنان با زانو به شکم و سینه ی روزنامه نگار دستبند به دست شاهد عملیات فتح جزیره ام الرصاص کوبیده بود که استخوان های قفسه ی سینه اش از هم گسسته بود و جای جای بدنش کبود و خون آلود!
شاید بتوان با جمع آوری و در کنار هم قرار دادن شواهد و مدارک نمایشنامه ی روز سه شنبه میدان بهارستان، این حدس و گمان را بی دغدغه و قاطعانه مطرح ساخت که این مراسم چیزی بیش از عملیات مقدماتی فتح دوباره ی “خانه ملت” نبود! البته این سکه می تواند روی دیگری هم برای بازیگران صحنه ی سیاست ایران داشته باشد؛ کلید کشف رمز سخنان اخیر نمایندگان نظامی و روحانی آقای خامنه ای در سپاه پاسداران.
کلید کشف رمز این سخنان سردار محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که ” از آنجا که حفظ نظام اسلامی ابعاد گستردهای دارد همواره این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که حفظ انقلاب و دستاوردهای آن تنها به عرصه نظامی، دفاعی و امنیتی خلاصه نمیشود. علاوه بر به روز نگه داشتن آمادگیها در حوزه نظامی باید تهدیدات حوزه نرم را پیشبینی، پیشگیری و خنثی کنیم و این انتظار از سپاه است”. همچنین این سخنان مشابه علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران که “ ما نمی خواهیم در انتخابات دخالت کنیم، اما می گوییم به متدینین رای دهید. سپاه فراتر از احزاب است و در انتخابات دخالت نکرده و نمیکند”.
باز از سر اتفاق این دو همان افراد صاحب نفوذ نزدیک به بیت رهبری هستند که پس از شبه کودتای سال ۱۳۸۸ فاش ساختند که در جهت رفع نگرانی های آقای خامنه ای از پیروزی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، مجبور شدهاند اقدام های خاصی را انجام دهند و دست به اقدام های پیشگیرانه بزنند.
به راحتی می توان دریافت که طرح موضوع “فراجناحی بودن سپاه” چیزی جز واکنش به سخنان حسن روحانی اخیر نبوده است، آن چه در همایش فرمانداران مطرح شد: “دولت به هیچوجه به عنوان حامی این جناح یا آن جناح وارد انتخابات و درگیر جریانهای سیاسی نخواهد شد، زیرا دولت، فرای جناحها، احزاب و تجمعات سیاسی است و تنها به عنوان مجری قانونی وارد عمل میشود. درست است که دولت باید پایش را از رقابتهای سیاسی بیرون بکشد، اما نباید اینگونه باشد که قوای دیگر و شبه دولتیها و سایر جمعهای قدرتمند حق داشته باشند، به عنوان حامی جریانهای سیاسی وارد انتخابات شوند. مبادا در هیچکجا به سمع و گوش کسی این حرف بخورد که دولت، سپاه، ارتش، صدا و سیما، استاندار و فرماندار و یا دفتر امام جمعه، طرفدار نامزد خاصی است زیرا این حرف برای انتخابات سم است.”
مواضع شناخته شده ی روحانیان و نظامیان مرتبط با بیت رهبری را می توان به گونه ای با سیاست فرار به جلوی انتخابات های پیشین مقایسه کرد که دخالت سپاه نه به عنوان اقدامی حزبی و سیاسی، بلکه در جهت حفظ کیان نظام و بیضه ی اسلام خوانده شد تا این ایراد و انتقاد اصلاح طلبان را که اعضای بسیج و فرماندهان سپاه پاسداران بر خلاف وصیت سیاسی آیت الله خمینی عمل می کنند، خنثی سازد.
سپاه و بسیج در دوران رهبری آیت الله خامنه ای بارها از جانب یاران نزدیک بنیانگذار انقلاب اسلامی یا فرزندانش به نادیده گرفتن وصیت آیت الله خمینی متهم شده اند، با تاکید بر این نکته که دخالت این نیروها در امور سیاسی و جناحی موجب انحراف از آرمان های انقلاب و نظام جمهوری اسلامی می شود: ”… دولت و ملت و شورای دفاع و مجلس شورای اسلامی، وظیفه شرعی و میهنی آنان است که اگر قوای مسلح ، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد،برخلاف مصالح اسلام و کشور بخواهند عملی انجام دهند یا در احزاب واردشوند که - بی اشکال به تباهی کشیده می شوند - و یا در بازیهای سیاسی واردشوند، از قدم اول با آن مخالفت کنند. و بر رهبر و شورای رهبری است که باقاطعیت از این امر جلوگیری نماید تا کشور از آسیب در امان باشد.“
با این وجود در جریان انتخابات های پیشین فرماندهان سپاه در توجیه ایفای نقش خویش در این گونه فعالیت های سیاسی و حزبی عنوان کرده بودند که با دستور آیت الله خامنه ای هیچ محدودیتی برای فعالیت های سپاه و بسیج وجود ندارد:“همانطور که مقام معظم رهبری هیچگونه محدودیتی را برای سپاه در انجام ماموریت در ابعاد مختلف دفاع از انقلاب اسلامی قائل نشدهاند، سپاه نیز امروز خود را باید در همه عرصهها آماده دفاع از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن نگه دارد”.
این نکته ای است که در سال های اخیر از جانب آقای خامنه ای یا بیت رهبری به انحای مختلف مورد تائید قرار گرفته است تا ماموریت اصلی سپاه و نیروهای بسیج تحت امر آن حفظ انقلاب، نظام و اسلام، از طریق عملیاتی گسترده و همه جانبه، معرفی گردد تا دهان مخالفان از جمله اصلاح طلبان و هواداران جنبش سبز بسته شود.
اما واقعیت این است که میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی اگرچه در حصر خانگی هستند و دستشان از رسانه ها دور و مجاری ارتباطی شان با مردم کور، اما نامه هایشان به آیت الله خامنه ای در اعتراض به دخالت اعضای سپاه پاسداران و بسیج در روند انتخابات هنوز از چنان اعتباری برخوردار است که کوچکترین تحرک انتخاباتی مستقیم این نهادهای نظامی را زیر سوال ببرد و پس از گذشت شش سال به راحتی اثبات کند که گویا قرار است در باز بر همان پاشنه ی پیشین بچرخد!
این نکته ای است که بعید و نامحتمل است رهبر انقلاب و مشاوران سیاسی- نظامی اش در این برهه حساس از تاریخ ایران و شرایط سخت داخلی و خارجی جمهوری اسلامی به آن بی توجه باشند. شاید به این دلیل است که آن ها طرحی نو درانداخته و یک بازی تازه را آغاز کرده اند.
درشرایطی که تغییر ترکیب مجلس نهم اقتدارگرا به سمت و سویی مشابه مجلس ششم اصلاح طلب یا حتی پنجم اعتدال طلب برای جریان اقتدارگرا دلهره آور شده است، آن ها بیم و هراس خود را کتمان نمی کنند: ”تلاشهای زیادی میشود تا مجلس انقلابی تبدیل به مجلس دیگری شود که این تهدیدی برای آرمانهای امام و رهبری و مصالح نظام است. لذا شورای نگهبان وظایفی دارد و خواص هم باید معیارهای نماینده در طراز انقلاب را معرفی کنند تا مردم در پای صندوق به نمایندهای رای دهند که خواستههای آرمانی رهبری را عمل کند.“
”خواص” صاحب بصیرت مشخصاً همان افراد صاحب نفوذی هستند که اگرچه می گویند ”ما نمی خواهیم در انتخابات دخالت کنیم، اما می گوییم به متدینین رای دهید”. به این دلیل است که آن ها خیلی زود- نه ماه مانده به انتخابات ۷ اسفندماه ۹۴- طرحی را در جهت سامان دادن نامزدها و شکل دادن آرا تدوین کرده و به مرحله ی اجرا گذارده اند- البته به شکل بازی ای تازه تا باز متهم به “مهندسی کردن انتخابات” نشوند.
احتمالاً به این دلیل بود که در نمایش روز سه شنبه در برابر خانه ملت تمام شخصیت های حقوقی و حقیقی جریان اقتدارگرا از دلواپسان و پایداری ها به زعامت حسین شریعتمداری و محمود احمدی نژاد گرفته تا عماریون و مداحان با هدایت طائب و حدادیان حاضر بودند تا در این میتینگ سیاسی- انتخاباتی میوه چینی کنند، آن هم از راه حمله به جریان های اصلاح طلب و رئیس دولت، از جمله اعضای تیم مذاکره کننده با آمریکا.
آن ها اگرچه سعی داشتند خود را یک پارچه و متحد نشان دهند، اما هریک به نوبه ی خود تلاش می کردند با ایفای نقش بهتر در این بازی سیاسی، نظر رهبری را بیشتر به خود و جریان متبوع خویش جلب نماید و خیال آیت الله خامنه ای را نه تنها از اصلاح طلبان، تحول خواهان و هواداران جنبش سبز بلکه از اعتدالیون نشسته بر مسند قدرت در دولت و مجمع تشخیص نظام نیز راحت کند.
در این شرایط حسن روحانی که در نیمه ی راه چهار ساله ی ریاست جمهوری خیلی زود به نقطه ی کانونی و سیبل جریان تمامیت خواه تبدیل شده است، چاره ای نخواهد داشت جز این که روز و شب بر صفحه ی بازی سیاست ایران دائم نور بتاباند و دست حریف را رو کند.
رئیس جمهور منتخب مردم باید هوشیارانه تدبیر همه جانبه به خرج داده و دست حریف را به موقع بخواند تا بتواند سر بزنگاه انتخابات در جهت حفظ منافع ملی و صیانت از آرای ملت با برگ های برنده اش به گونه ای بازی کند که از “یک سوراخ چند بار گزیده نشود”؛ سوراخ مهندسی انتخابات، در یک بازی تازه، با شکل و شمایلی جدید.