مصاحبه با وحید یامین‌پور

محمدرضا یزدان پناه
محمدرضا یزدان پناه

سابقه و کارنامه وحید یامین پور، تاکنون هرگز مجابم نکرده بود که تلفن را بردارم، شماره اش را بگیرم و بخواهم درباره عملکردش به عنوان مجری محبوب صدا و سیما و یکی از مجاهدان خط مقدم جبهه حق در برابر “فتنه” با او گفت و گو کنم.

وحید یامین پور نه به خاطر هنر و استعداد ذاتیش، بلکه به علت تحصیل در دانشگاه امام صادق، یکی از مراکز اصلی پرورش نیروهای ایدئولوژیک و اجرایی جمهوری اسلامی و با الصاق خود به جریان امنیتی تحصیلکرده در این دانشگاه و بانفوذ، در صدا و سیما وارد این رسانه شد که عنوان ناچسب ملی بر سردرش خورده هرچند میلی باشد.

او سپس با استفاده از آن دسته استعدادهای ذاتی که مختص ارتقای عمله های استبداد در نظام های استبدادی است و نه آن دسته از استعدادهای ذاتی در جوامع آزاد و رقابتی، آهسته آهسته خود را بالا کشید.

این شد که پدیده ای به نام وحید یامین پور با بهره گیری از رانت رسانه ای بی رقیب در خشکزار استبداد ایران متولد شد. او با اجرای برنامه هایی مانند ایران ۸۸، رو به فردا و دیروز، امروز، فردا به شهرت رسید.

یامین پور در این سالها خود را به عنوان یک چهره در میان جوانان حزب اللهی حامی رهبر جمهوری اسلامی در رسانه ها و مجامع و محافل این جریان جا انداخته، به یکی از محبوب ترین شخصیت های بچه حزب اللهی ها و ولایتمداران تبدیل شده و کمتر روزی است که به همت نهادهای نظامی و امنیتی مستقر در دانشگاه ها و دیگر مراکز علمی، تحقیقاتی و حکومتی سخنرانی نداشته باشد.

تاکنون قصد مصاحبه با او را نداشتم به علت اینکه یک خبرنگار در مصاحبه با سیاستمداران و قدرتمردان، اگر خود دید جناحی و سیاسی داشته باشد، اغلب به دنبال تغییر موضع مصاحبه شونده است، که این معمولا نه شدنی است نه حرفه ای، و اگر بخواهد صرفا افکار عمومی را از دیدگاه های طرف مقابل و نسبت آنها با واقعیات مطلع کند که امثال یامین پور جزء آن دسته از افرادی هستند که به علت برخورداری از مصونیت ویژه و زبان دریده، نکته پنهانی برای مخاطب باقی نگذاشته اند.

اما این موارد، معمولا در مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مانند این منحصر می شوند. وقتی کار به انسانیت و لگد کوب کردن اصول اولیه انسانی می رسد، می توان و باید تلفن را برداشت و از فردی که پا روی انسانیت گذاشته، توضیح خواست.

به همین دلیل بود که وقتی وحید یامین پور، این عمار بچه حزب اللهی ها، نوشته ای در صفحه گوگل پلاس خود منتشر کرد و در آن تجاوز وحشیانه اخیر به دختری در هند و قتل او را با دیدگاه های خود تئوریزه و توجیه کرد، تصمیم گرفتم با او تماس بگیرم.

یامین پور در صدر مطلب خود نوشت “برسد به دست دخترها” و در میانه های مطلب پرسید: “چرا دختران باید این اجازه را داشته باشند که به لحاظ روانی به مردان جوان فشار بیاورند و تمرکز، آرامش و خانواده آنها را تهدید کنند؟”

این نویسنده رجانیوز و دیگر رسانه های نظام، عضو ارشد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و … در پاسخ به پرسش خود، افزود که “بدپوششی دختران جوان و رفتارهای تحریک آمیزشان ارتکاب جرایم شدید علیه آنان را تشدید می کند.”

یامین پور در پایان نوشته خود هم نتیجه گرفت که “این معضلات یک راه بیشتر ندارد جز حجاب” و نوشت: “بدپوششی تجاوز دختران به آرامش روانی مردان است. نتیجه طبیعی این اقدام، تهدید شدن خود دختران است. نمی توان فضا را پر از تحریک و تنش کرد و آنوقت انتظار داشت هیچکس خطا نکند.”

می خواستم در مصاحبه با یامین پور بپرسم با توجه به اینکه تهران و دیگر نقاط ایران، سرشار از دختران به قول او بدپوشش است، خودش تا به حال چند بار تحریک شده که به یکی از آنها تجاوز کند؟

او حتما مسافرت خارج از ایران هم رفته؛ در کشورهایی که خیلی مواقع اصلا پوششی در کار نیست، چطور؟

می خواستم درباره قدرت قوه تخیل جنسی یامین پور هم از او سئوال کنم. بپرسم آیا او هم از آن دسته کسانی است که با دیدن لوگوی قدیمی روزنامه تهران امروز، نقش زنی رقصنده را در لا به لای خطوط آن دیده و تحریک شهوانی شده است؟

سئوال های دیگری مانند این هم داشتم که حتما می پرسیدم و در نهایت به او می گفتم که اگر در کشوری مانند فرانسه، یک فاجعه تجاوز گروهی اتفاق بیفتد و بعد کسی که تریبون های متعددی را در اختیار دارد، بیاید و در دفاع از متجاوزان بنویسد، هم از کار بیکار می شود هم تحت نظارت و درمان دائمی تیم های ویژه روانشناسی جنسی و نیروهای امنیتی قرار می گیرد تا از تکرار یک فاجعه دیگر جلوگیری شود.

یاد یکی از یادداشت های یامین پور در رجانیوز هم بودم. بهمن ۱۳۸۹ بود که او در تیتر نوشته خود در این سایت پرسیده بود “آیا جریان سبز یک جنبش جنسی بود؟” و اینگونه پاسخ داده بود: “زمینه گسترده تر شدن مقطعی اعتراضات در میان جوانان،‌ تنش و طوفان احساسی مبتنی بر ناکامی در ارضای نیازهای طبیعی است.”

بنابراین طبیعی بود از این عمار بچه حزب اللهی ها درباره دلیل علاقه و کشش فراوانش به مباحث جنسی که آن را به هر طریقی به نمایش می گذارد، بپرسم.

اینگونه شد که بار اولی که با یامین پور تماس گرفتم عصر یکشنبه ۱۷ دی بود. مطابق انتظار، تلفن جواب داده نشد و به پیغامگیر منتقل شد. قطع کردم.

یک دقیقه بعد تماس گرفتم، مجددا به پیغامگیر رفت. این بار این پیغام را گذاشتم: “سلام آقای یامین پور. من محمدرضا یزدان پناه، خبرنگار سایت روزآنلاین در فرانسه هستم. می خواستم درباره موضوعی با شما گفت و گو کنم. با توجه به اینکه از طریق اینترنت به شما زنگ می زنم، احتمالا شماره تماسم روی موبایل شما نمی افتد. باز هم با شما تماس می گیرم.”

فکر کنم از کنجکاوی زیادش بود که وقتی بعد از ظهر دیروز با تلفن همراهش تماس گرفتم، قبل از اینکه دومین یا سومین زنگ بخورد، تلفن را جواب داد.

-       الو

-       بفرمایید

-       آقای یامین پور سلام

-       علیک سلام

-       من یزدان پناه هستم، خبرنگار سایت روزآنلاین در فرانسه

-       خدا عاقبتت را بخیر کنه. من چرا باید با تو مصاحبه کنم؟

-       خدا عاقبت همه را بخیر کنه

-       بله. خدا عاقبتت را بخیر کنه، لطفا دیگه به من زنگ نزنید.

دومین تماس بعد از چند دقیقه:

-       سلام مجدد آقای یامین پور

-       علیک سلام

-       شما یک دفعه ناگهان قطع کردید. البته مختار هستید که تصمیم بگیرید با من مصاحبه کنید یا نکنید. ولی شما که ماشاالله این همه تریبون در اختیار دارید و مدام می گویید مخالفان دیدگاه هایتان در کشور مثل اصلاح طلبان و غیره با شما مصاحبه نمی کردند و حاضر به پاسخگویی نیستند. شمایی که این نسخه را برای دیگران تجویز می کنید، چرا خودتان به آن عمل نمی کنید؟

-       ببینید شما یک سایت ضد انقلاب و ضد اسلام هستید. این را قبول دارید یا نه؟

-       از من می پرسید نخیر.

-       قبول ندارید که سایت روزآنلاین یک سایت ضد انقلاب و ضد اسلام است؟

-       این اتهامی است که شما می زنید. واقعیت هم که با قضاوت شما ساخته نمی شود.

-       ولی واقعا قضاوت من، دوستان من و همفکران من درباره سایت شما همین بود. بنده دعا می کنم شما روزی به وطنت برگردی و این وطن فروشی را کنار بگذاری. دیگه هم لطفا به من زنگ نزن.

-       طبیعتا شما برای همچین اتهام سنگینی سند ندارید و مثل همیشه دارید تهمت می زنید.

-       هر جور شما مایلید، من دوست ندارم بی اخلاقی کنم …

-       اتفاقا شما اصلا هم آدم بی اخلاقی نیستید. مشخص است

-       دیگه به من زنگ نزنید، شبتان بخیر.

تماس سوم:

-       باز هم سلام

-       ای بابا علیک سلام

-       آقای یامین پور من یک خبرنگار ساده هستم. شما را نمی دانم اما من که با شما دشمنی ندارم. اصلا کار من این چیزها نیست …

-       من هم با شخص شما دشمنی ندارم. نه تا حالا تصویرتان را دیده ام و نه اسمتان را شنیدم. من خواهش می کنم تماس نگیرید تا من مجبور نشوم بدون خداحافظی قطع کنم. این انتخاب را که می توانم داشته باشم؟

-       معلوم است که می توانید، حتما. فقط من قبل از آن یک نکته ای را بگویم بعد اگر خواستید مصاحبه نکنید و ما می مانیم و خوانندگان.

-       بفرمایید

-       شما فردی هستید که بالاخره به خاطر موقعیتتان، یک مواضع و عملکردی دارید. ماشاالله تریبون هم که الی ماشاالله… یک بخشی از جامعه هم با سخنان و نوشته های شما مخالف هستند. من می خواهم پرسش های این بخش از جامعه که شما همیشه گفته اید اقلیت مطلق هستند را با خودتان مطرح کنم. اگر شما مطمئن باشید که برای عملکرد و اظهاراتتان دفاع منطقی و عقلی دارید، علی القاعده نباید از پاسخگویی درباره آنها هراس داشته باشید. مگر اینکه خودتان هم بدانید که فقط موقعی که متکلم وحده هستید، می توانید با قیافه حق به جانب طوری حرف بزنید انگار همه حقیقت دو عالم پیش شماست. من چند سئوال درباره مواضع شما دارم و تعهد می دهم که پاسخ های شما را بدون هیج حذف و اضافه و جرح و تعدیلی منتشر کنم. حالا اگر شما ادعا می کنید حق با شماست، پس دیگر نباید نگرانی از یک مصاحبه داشته باشید و از آن طفره بروید.

-       خیر من ترجیح می دهم با مخالفان داخلی و روزنامه های اصلاح طلب مصاحبه کنم تا شما…

-       اولا که شما با آنها هم تا حالا مصاحبه نکرده اید، ثانیا خوب می دانید که آنها به خاطر محدودیت ها و خط قرمزهایی که دوستان شما درست کرده اند، نمی توانند آنچه را باید بپرسند.

-       شبتان بخیر، خداحافظ