نگاه دیگران

نویسنده

دغدغه هایی از جنس مردم و هنر

نیوشا بقراطی

 

 حسن سربخشیان، عکاس ایرانی که هم اکنون در آمریکا به سر می‌برد، در گفت‌وگو با رادیو فردا، نگاهی دارد به میراث بهمن جلالی برای دنیای عکس ایران…

 

آقای سربخشیان! اگر بخواهید نگاهی به سیر تحول کارهای بهمن جلالی داشته باشید، آن را چطور می‌بینید؟

به نظر من کار آقای جلالی از دهه۵۰ خورشیدی به این سو یک روند منطقی را طی کرده و او توانسته است دید شخصی، تجربیات زندگی و علایق و دلبستگی‌های خود را به ایران نشان دهد.

کار او از عکاسی مستند آغاز شد، درعکاسی مطبوعاتی دوره انقلاب و جنگ هم با دید مستند ادامه یافت و نهایتا به کارهایی رسید که دلبستگی‌های شخصی آقای جلالی را نشان می‌دهد.

 

پرداختن به عکاسی دوره قاجار و کار بر روی این عکس‌ها دراین اواخر نشان می‌دهد که آقای جلالی یک روند منطقی را طی کرده و به عنوان عکاسی با نگاه مختص به خود، کار عکاسی را انجام داده و در این کار موفق هم بوده است.

 

شما اشاره کردید که آقای جلالی در فعالیت خود دید شخصی اش را دنبال و همانطور که گفتید، در حوزه‌های مختلف خبری، مستند و هنری کار کرده است. به نظر شما در کارهای او می‌توان خصوصیت ویژه‌ای را یافت که مختص نگاه بهمن جلالی باشد، یا به عبارت دیگر امضای او محسوب شود؟

بهمن جلالی در طول این سال‌ها یک صاحب نظر و فردی صاحب سبک در عکاسی بود که اعتقاد داشت تصویری که قرار است از ایران در غرب انعکاس یابد، باید از طریق افراد جامعه خودمان صورت گیرد. او در واقع تمام انرژی خود را برای انتقال راه‌های این انعکاس به دانشجویان صرف می‌کرد تا این مسیر را برای نسل جوان روشن کند.

به اعتقاد من یکی از مهم‌ترین وجوه کاری و امضای او این بود که ایران از دید منحصر به فرد بهمن جلالی به دنیای پیرامون می‌شناساند و سپس این نگاه را به علاقمندان و نسل جوان هم انتقال داد.

اگر ما بخواهیم به یک سری اِلمان‌های گرافیکی و معنادار در کارهای او بپردازیم قطعا مولفه‌های خاصی پیدا می‌شود، ولی به نظر من مهم‌تر این است که بهمن جلالی توانست برای نسل جوان راهی روشن کند که با نگاه خاص خودشان ایران را به دنیای خارج و به ویژه غرب بشناسانند و در این راه موفق هم بود.

 

تحصیلات بهمن جلالی در زمینه عکاسی نبود بلکه عکاس تجربی به حساب می‌آمد که این رشته را تدریس هم می‌کرد. به نظر شما این مسئله تاثیری بر نگاه شخصی او به عکس دارد؟

بهمن جلالی کسی نبود که از دنیایی خارج از این حوزه وارد مجموعه شود. اگر او توانسته بود از تحصیل در زمینه اقتصاد به سمت عکاسی بیاید، نشان‌دهنده دغدغه او درباره جامعه بود، و عشقی که در تمامی این سال‌ها به عکس داشت. یعنی این عشق همواره با او بوده است. آموزشی هم که در این زمینه به دانشجویانش می‌داد ناشی از تجربیات شخصی خودش بود. البته بهمن جلالی دانش آموخته عکاسی در انگلستان است. او توانست دراین حوزه از غرب نیز بیاموزد و دغدغه‌های شخصی‌اش را در حوزه اجتماعی ایران پیاده کند.

 

بهمن جلالی در حوزه‌های مختلف کار کرده بود و مجموعه عکس‌های خرمشهر، انقلاب و جنگ او برای کسانی که با عکاسی ایران آشنایی دارند، شناخته شده است. اما شاید یکی از مجموعه‌هایی که امضای بهمن جلالی را در حوزه عکس هنری بیشتر همراه داشته باشد، مجموعه قاجار اوست. لطفا در مورد وجوه تمایز این مجموعه و نگاهی که عکاس می‌خواسته از طریق آن منتقل کند، توضیح دهید.

با بخشی از حرف‌هایتان موافقم، اما درباره امضای ایشان و کارهای قاجار، می‌توانم شما را به حرف‌های خودشان ارجاع بدهم. امضایی که آقای جلالی در دهه‌های مختلف در پای کارهای خود داشت همواره با ویژگی‌های خاص عکس او حفظ شد، و سپس به مرور در دوره‌های مختلف منتقل شد تا دست آخر به مجموعه قاجار رسید. او کارهای مستند زیادی از دوران جنگ و انقلاب دارد که بسیار هم عکس‌های ماندنی هستند.

 

آقای سربخشیان! منظور من این نیست که کارهای مستند بهمن جلالی امضای او را ندارد یا کارهای منحصر به فردی نیست. منظور این بود که مجموعه عکس قاجار او در حوزه عکس هنری، با مونتاژی که از نگاتیوها می‌کردند و کلا با توجه به نوع پرداخت مدرن آنها، برای مخاطبان تازگی بیشتری دارد.

به نظر من آقای جلالی با تمام کارنامه‌اش به خط سیری طبیعی رسیده بود. عوض شدن حوزه عکاسی ایشان هم سیری طبیعی داشت. کسی که جوان است بیشتر می‌تواند در حوزه‌های عکاسی مستند کار کند اما وقتی پا به سن می‌گذارد، این کار سخت تر می‌شود زیرا عکاسی مستند به تحرک زیادی نیاز دارد.

خود او درباره آثار اخیرش توضیح می‌دهد که خواسته (در مجموعه عکس قاجار) با نگاهی تازه به افرادی که جزیی از تاریخ این کشور هستند و در دوره قاجار زندگی می‌کردند و عکس‌هایی ازشان به یادگار مانده بپردازد؛ این که اگر بخواهیم این افراد را در آن زمان در مقابل آیینه امروز تصور کنیم، چگونه می‌شود. آقای جلالی این نگاه را با مولفه‌های دیگری تلفیق کرده که کار بسیارموفقی هم بود. یعنی شما با آثاری روبه‌رو هستید که تلفیقی است از المان‌های دوره معاصر که دارای تمام ویژگی‌های یک ایرانی معاصر است، با عکس روبه‌رویش که متعلق به دوران قاجار است.

به نظر من باید تمام آثار بهمن جلالی را در یک چرخه طبیعی و کلی ببینیم. به عنوان مثال آخرین کاری که من پیش از خارج شدن از ایران از آقای جلالی دیدم متعلق به شش ماه قبل بود، پیش از آنکه از ایران خارج شوم، و درست یک روز بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، که همه می‌گفتند در آن تقلب شده است. آقای جلالی هم در همان زمان با تمام احساس خود در دفتر کوچکش عکسی گرفت که یادم می‌آید همان موقع آن را تکثیر کرد و به همه داد.

 

و آن عکس چه بود؟

عکس از مجسمه مچ یک دست گرفته شده؛ مجسمه سفیدی از انگشتانی که علامت پیروزی را نشان می‌دهد و دور آن را سیم خاردار گرفته است. او در دوره ای که اصلا نمی‌شد در خیابان و بیرون عکس گرفت، در داخل استودیو این عکس را گرفته بود. بهمن جلالی خلاقیت خود را همیشه به کار می‌انداخت و در آثار به جای مانده از ایشان امضاهای این چنینی همواره بیشتر به چشم می‌خورد.

 

نقل از رادیو فردا