پرزیدنت بوش در دوران ریاست جمهوریش همواره مورد انتقاد بود که رفتار یکجانبه گرا و لحن ستیزه جویانه اش در قبال ایران موجب شده است تا پرونده هسته ای ایران به معضلی لاینحل در عرصه سیاست بین الملل تبدیل شود. پرزیدنت اوباما اماسوار بر دوموج، رقابت انتخاباتی را از کاندیدای جمهوریخواهان برد. یکی موج ضد جنگ ودیگری موج بحران اقتصادی. اوباما در زمان حضورش در کاخ سفید تا آنجا که می شد با حکومتی یاغی که قطعنامه های شورای امنیت را به تمسخر می گیرد و سیاست خارجیش را بر اساس دو اصل آمریکا ستیزی و اسرائیل ستیزی طرح ریزی می کند، از در دوستی در آمد.
اقداماتی ازقبیل برخی انتصابها و عدم انتصابها در پست های مربوط به امور ایران در وزارت خارجه، قطع برخی بودجه های مورد انتقاد دولت ایران در امور مربوط به دموکراسی و حقوق بشر در ایران، پیامهای آشکار و پنهان به دولت ایران و عدم تاکید بر تفاوت میان دولت و ملت ایران بر خلاف دولت بوش، لحن آشتی جویانه در قبال ایران، شرکت فعالانه در گفتگوهای هسته ای با ایران، سکوت بلند مدت مقامات آمریکایی پس از برآمدن جنبش سبز در ایران در قبال حوادث رخداده و … بیانگر تلاش اوباما برای تعامل با ایران هستند که در تقابل با سیاست 6 سال ابتدایی دوران ریاست جمهوری بوش مبنی بر تقابل با ایران قرار می گیرند. در پاسخ، جمهوری اسلامی گامی از سیاستهای هسته ایش کوتاه نیامده است، غنی سازی اورانیوم را به بیست درصد ارتقاء داده، مرکز هسته ای دیگری را به صورتی مخفیانه در اطراف قم راه اندازی کرده، برنامه موشکی اش را بلاوقفه ادامه داده، از تهدید به نابودی اسرائیل دست برنداشته، چندین آمریکایی را به عنوان گروگان در زندانهای ایران نگاه داشته است، نه تنهاکمک هایش به نیروهای ستیزه جو در لبنان، فلسطین، عراق و افغانستان را کاهش نداده است بلکه دامنه حضورش را در کشورهایی چون یمن نیز افزایش داده و کوشیده با سرمایه گذاری گسترده در آمریکای لاتین خود را به مرزهای ایالات متحده نیز نزدیک سازد.
چنین است که به نظر می رسد سیاست تعامل، همانقدر در توقف برنامه هسته ای ایران ناموفق بوده است که سیاست تقابل. براستی چرا برنامه هسته ای ایران متوقف نمی شود؟
برای پاسخ به این پرسش می بایست ابتدا به این پرسش پاسخ داد که برنامه هسته ای ایران چه هدفی را دنبال می کند.در طی سالهای اخیر مجموعه متنوعی از اساتید دانشگاه و سیاستمداران خارجی ، نیروهای نزدیک به حکومت ایران وبرخی منتقدان ایرانی جمهوری اسلامی با انگیزه هایی متفاوت کوشیدند به جامعه جهانی بقبولانند که برنامه هسته ای ایران، تولید برق هسته ای را دنبال می کند، نظامی نیست و قس علی هذا. اینک می توان به جرات گفت که برنامه هسته ای ایران، مبنای اقتصادی ندارد چرا که حتی اگر تولید انرژی هسته ای در شرایط عادی در ایران توجیه اقتصادی داشته باشد، ادامه این برنامه پس از اعمال تحریم های گسترده وتحمیل هزینه های فراوان اقتصادی و سیاسی بر کشور فاقد هر گونه منطق اقتصادی است. بدین لحاظ حتی اگر اطلاعات گزارش شده از جانب آژانس مبنی بر برنامه مشکوک ایران برای تولید کلاهک های قابل نصب بر روی موشک های بالستیک، کارنامه حکومت ایران، ماهیت ایدئولوژیک حکومت، نقش سپاه پاسداران در پیشبرد برنامه هسته ای ایران و … نیز نبود، می شد این نتیجه را گرفت که این برنامه، برنامه ای با اهداف نظامی است.
چرا ایران برنامه هسته ای با هدف نظامی را دنبال می کند؟ هدف جمهوری اسلامی از برنامه هسته ای دستیابی به توانایی تولید بمب هسته ای است. حکومت ایران خود را در معرض دو تهدید می بیند. تهدید داخلی و خارجی. تهدید داخلی ماحصل عدم کارآمدی و فقدان مشروعیت حکومت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و جنبش دموکراسی خواه موجود در ایران است. تهدید خارجی به دو دسته تقسیم می شود. اول تهدید مستقیم نظامی که از جانب دو کشور جمهوری اسلامی را مورد تهدید قرار می دهد : ایالات متحده و اسرائیل. تهدید دوم از جانب خارج در واقع همان چیزی است که جمهوری اسلامی از آن به عنوان جنگ نرم یاد می کند. گردانندگان جمهوری اسلامی به درستی درک کرده اند که جنبش دموکراسی خواه داخل ایران در صورتی که از حمایت لجستیکی نیروی ایرانیان دموکراسی خواه خارج از کشور برخوردار نباشد، با توجه به اینکه آقایان برای سرکوب هیچ حد و مرزی نمی شناسند،شانس زیادی برای پیروزی ندارد. مهمترین نقش نیروهای دموکراسی خواه خارج از کشور از طریق امکانات جامعه جهانی در گذار به دموکراسی در ایران، فراهم آوردن ابزار لازم برای دسترسی ایرانیان داخل کشور به اخبار و اطلاعات است.اگر چه هر تغییری وهر حرکتی می بایست از درون باشد اما نمی توان بر نقش موثر ابزارهای ارتباطی در تقویت این حرکت از درون چشم فروبست. رسانه های مهمی مثل صدای آمریکا، بی بی سی، رادیوفردا … علیرغم آنکه متاثر از سیاستهای دولتهای فراهم آورنده امکاناتشان و محدودیتهای مختص یک رسانه بی طرف، نقش مشوق و محرک را در جنبش سبز نداشتند، اما تنها با در اختیار قرار دادن اخبار و اطلاعات توانستند نقشی مهم در جنبش سبز بازی کنند. استفاده جنبش سبز از ابزار اینترنت و شبکه های اجتماعی نیز در همین راستا می تواند تفسیر شود. جمهوری اسلامی پس از نه ماه اینک به خوبی راه برخورد با ابزارهای اطلاع رسانی را دریافته است. صرف حجم عظیمی از امکانات مالی برای از دسترس خارج کردن ماهواره ها و فلج کردن کشور با قطع اینترنت و سرویس پیام کوتاه در روزهای منتهی به مناسبتهای حساس بیانگر آن است که جمهوری اسلامی به خوبی از پاشنه آشیل خود مطلع است و می کوشد از آن محافظت کند.
اگر واقع بین باشیم می توان گفت که گشودن راهها و ابتکارت جدید برای اطلاع رسانی جز با کمک جامعه جهانی و پشتوانه امکانات آنان ممکن نیست. شبکه های سنتی اجتماعی و راههای قدیمی ارتباط گیری و خبررسانی اگر چه می توانند به جنبش سبز کمک کنند اما این تصور که می توانند نقشی همچون ابزارهای قدرتمندی چون رادیو، تلویزیون و اینترنت ایفا کنند بیشتر به شوخی می ماند. در بهمن 57 هم این نوار و اعلامیه نبود که صدای آیت الله خمینی را به اقصی نقاط ایران رساند، این بی بی سی بود که ندای انقلاب را به گوش بسیاری رسانید. ایران امید دارد با در اختیار داشتن توانایی تولید سلاح هسته ای از سویی تهدید نظامی خارجی را برای همیشه از سر خود دور کند و از سوی دیگر با در اختیار داشتن کارت هسته ای بر سر میز مذاکره، حمایت جامعه بین المللی از جنبش دموکراسی خواه داخل را قطع کرده یا به شکل قابل توجهی کاهش دهد تا بتواند با خیال راحت وبا تکیه بر دستگاه سرکوبی که تجربه سی سال سرکوب را انباشته است، جنبش دموکراسی خواه داخل کشور را سرکوب کند.
بدین معنا، برنامه هسته ای ایران آن تضمین امنیتی است که ایران خواهان آن است.ایران به خوبی می داند که این تضمین امنیتی را هیچ کشوری در مذاکرات نمی تواند به ایران بدهد. بنابراین حکومت جمهوری اسلامی با درک این مسئله که ماهیت ایدئولوژیکش که بر آمریکا ستیزی، اسرائیل ستیزی و در حالت کلی غرب ستیزی بنا شده است وبا سیاستهای داخلیش نیز پیوندی ناگسسستنی دارد دیر یا زود، سیستم را در تقابلی قرار خواهد داد که موجودیت آن را تهدید خواهد کرد، از مدتها قبل تصمیم گرفته است در این زمینه پیشدستی کرده و خود تضمین امنیتی خود را به کف آورد.در این راه البته جمهوری اسلامی بی گدار به آب نمی زند و متناسب با شرایط عمل می کند. بررسی سیاست هسته ای ایران نشان می دهد که گردانندگان جمهوری اسلامی هرگز هدف نهایی را فراموش نکرده و از صراط مستقیم منحرف نشده اند. به قول معروف دستیابی به سلاح هسته ای برای ایران برنامه ای است که اگر چه دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. ایران پس از حضور پیروزمندانه امریکا در افغانستان و عراق از برنامه هسته ای خود کوتاه آمد، اما پس از آنکه در ائتلافی نانوشته با دولتهای غیردموکراتیک عرب منطقه، امریکا را در آن دو کشور گرفتار ساخت بلافاصله برنامه خود را در سال پایانی دولت خاتمی از سر گرفت. هم اینک نیز ایران هر از گاهی هم صبر نیروهای ایالات متحده و ائتلاف در افغانستان و خصوصا عراق را می سنجد و هم صبر و تحمل اسرائیل را از طریق متحدینش در لبنان و فلسطین. واکنشهای اسرائیل و خصوصا ایالات متحده تا به حال مسئولین جمهوری اسلامی را قانع نکرده که برنامه هسته ای شان را متوقف سازند. آنان گمان می برند گرفتاری ایالات متحده درعراق و افغانستان، بحران اقتصادی جهانی، اختلافات فزاینده میان دولت دست راستی اسرائیل و دولت اوباما، برخی زمزمه ها در اندیشکده ها و کریدورهای سیاسی مبنی بر اینکه ایران هسته ای را نیز می شود به رسمیت شناخت و… مانع از آن خواهد شد که چه اسرائیل و چه ایالات متحده توان و انگیزه لازم برای برخورد متناسب با خطر دستیابی ایران به سلاح هسته ای را داشته باشند. اگر چه رهبر ایران که به نظر می رسد همچنان بخش قابل توجه قدرت را اختیار دارد، وقتی بحث بر سر موجودیت جمهوری اسلامی است، بر خلاف احمدی نژاد و برخی فرماندهان سپاه به قدر کافی پراگماتیست است که دل در گروی آرزوهای دور و دراز آخرالزمانی نداشته باشد اما باید توجه داشت که در نظامهای غیردموکراتیک پلیسی که صدای مخالفان خفه شده است، رسانه های آزاد در کار نیستند و مسائل امنیت ملی ودستگاههای امنیتی بازیچه رقابتهای داخلی و مطامع فردی می شوندو چرخه تصمیم سازی می تواند سخت معیوب باشد و به تصمیم های عمیقا ویرانگر منجر شود. در چنین نظامهایی شنیدن برخی صداها و سخنان، خصوصا از جانب افراد مشهور، که در یک جامعه دموکراتیک امری عادی است در کنار برخی واقعیات موجود می تواند به اشتباه تفسیر و منجر به نتایجی تاسف بار شود.
اگر منطق برنامه هسته ای ایران، منطق امنیتی برای تضمین امنیت نظام جمهوری اسلامی در برابر سرنگونی است، جامعه جهانی برای توقف این برنامه نیازمند آن است که با اتخاذ گامهایی عملی و نه لفاظی و حرافی به جمهوری اسلامی نشان دهد که ادامه این سیاست موجودیت آن را به خطر خواهد انداخت و جامعه جهانی آمادگی دارد اقدامات لازم برای توقف برنامه هسته ای ایران را انجام دهد. در غیر این صورت با از دست دادن فرصتها و نزدیک شدن حکومت به نقطه ای غیرقابل بازگشت، تنها دوگزینه پیش رو ی جامعه جهانی است. اول پذیرش ایران به عنوان قدرتی اتمی و اعتماد به خرد و شعور رهبران رژیم برای عدم استفاده از سلاح هسته ای و دوم جنگی ویرانگر و تمام عیار.