کیهان اخیرا از نظریه علمای دینی اهل سنت شهر کابل افغانستان که در واکنش به احتمال ایجاد پایگاه نظامی امریکا در افغانستان انتشار یافته ستایش کرده است. به نقل از کیهان “بر اساس اعلامیه علمای دینی اهل سنت کابل ایجاد پایگاههای نظامی امریکا در افغانستان به معنی پیروی از کفار بوده و بر اساس آیات قرآن کریم و روایات نبوی و نیز فتاوی علمای دینی، دوستی با کفار و پیروی از آنان حرام است. این علما تاکید کرده اند بر اساس آیات قر آن کریم، مسلمان حق ندارد حتی برای تقویت خویش، کفار را به عنوان دوست برگزیند و کسانی که دوستی کفار را انتخاب کنند، از دوستی خداوند بی بهره خواهند بود. این علما افزوده اند: کافر فقط در صورتی می تواند در کشور اسلامی زندگی کند که در ذمه مسلمانان باشد و ضمن پرداخت جزیه، توانائی ضربه زدن به مسلمانان را نداشته باشد و چنانچه حضور غیر مسلمانان در جامعه اسلامی تحت هر عنوانی که صورت بگیرد، منجر به غلبه کفار بر مسلمانان شود، بنا برنص قرآن، حرام بوده و هیچ مسلمانی حق ندارد به آن تن دهد.
ستایش کیهان از نطریه علمای دینی اهل سنت شهر کابل، فرصت طلبانه است. هرگاه صادقانه بود اهل سنت در جمهوری اسلامی ایران حقوق شان محفوظ بود و حکومت به آنها احترام می گذاشت. احترام به ایرانیان اهل تسنن با این فرصت طلبی های کیهانی تامین نمی شود. ایرانیان سنی گاهی از پیروان ادیانی که از نگاه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی که کیهان پرچمدار آن است، کفار ذمی شناخته می شوند، حقوق شان کمتراست. برای مثال بر پایه ی نظرات علمای دینی شیعه در ایران و آنها که به نظریه ی فقه رسمی جمهوری اسلامی پایبندی دارند، مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان، کافران ذمی (اهل ذمه) شناخته می شوند و سه اقلیت به رسمیت شناخته شده ای هستند که قانون اساسی حقوقی را برای آنها تضمین کرده و برای انجام عبادات و آئین های مذهبی شان ممنوعیت ایجاد نکرده، مشروط بر آنکه تبلیغ نکنند. پیروان این ادیان که به آنها کفار ذمی می گویند کلیسا و کنیسه و عبادتگاه دارند. اما اهل تسنن که کیهان با ذوق زدگی نظرات ضد استعماری علمای آنها را فرصت طلبانه و به هر بهانه انتشار می دهد و از آنها با افتخار مسلمان یاد می کند، مساجد شان درحاشیه های مرزی ایران بیشتر موارد امن نیست، مولوی های صلح دوست اهل تسنن از سیاست های ایذائی حکومت شیعه خون گریه می کنند و حتی برای این حق ابتدائی که در مدارس دینی خودشان بتوانند به همان گونه که اعتقاد دارند، اسلام را تدریس کنند، با بسیار تنگ نظری ها مواجه می شوند. پخش اذان شان از صدا و سیما در مناطقی که اکثریت بالا را دارند، میسر نیست، اگر هم در جائی پخش بشود از جمله ی کرامات و فرامین بنده نوازانه ی یک مقام والا برشمرده می شود که منت ها ضمیمه ی آن است و پروپاگاند و نمایش تبلیغاتی است. این جا مانند بسیاری دیگر از حوزه ها تامین حقوق شهروندی الهام بخش نیست. دولت با ایده ی حراست از حقوق اقلیت سنی اقدام نمی کند، و اساسا یادش رفته که سنی ها اقلیت دینی نیستند و در مسلمانی شان تردید نیست. حتی بزرگانی از طیف نواندیشی دینی تا حال کمتر به وضعیت مسلمانان ایرانی سنی پرداخته اند و فتاوی مناسب و روزآمد صادر نکرده اند. اکنون که بحث ستم مسلمان سنی بر مسلمان شیعه در بحرین عمده شده است، جای خالی سیاست های مبتنی بر حفظ حقوق برابر ایرانیان سنی از باب مصلحت هم که شده بیشتر احساس می شود و باید از جمله ی اولویت هاپذیرفته بشود.
حسین شریعتمداری هر اندیشه ای را نمایندگی می کند، فرصت طلبانه از نظرات استقلال طلبانه ی علمای سنی کابل بهره برداری کرده است. رواداری تبعیض و ستم بر هر آنکس که از طایفه سیاسی و فکری شریعتمداری نیست، در دستور کار حکومت است. طبیعی است که ایرانیان اهل سنت مانند کثیری از ایرانیان شیعه از آن طایفه نیستند و در مشقت به سر می برند . این بلند گوی رواداری تبعیض و ستم بر شهروندان ناراضی، بکلی از یاد برده که با مولوی های اهل مدارا و آشتی و بیزار از بمب و خشونت، تا کنون چه ها کرده اند. طبعا و حتما در این یادداشت گروههائی که ترور و کشتار را برای اعتراض به وضعیت سنی ها و با هدف تجزیه ی ایران انتخاب کرده اند، مورد نظر نیستند، هرچند موجودیت خطرناک آنها نیز که تمامیت جغرافیائی ایران را تهدید می کنند، یک نتیجه شوم بر نبود سیاست محرومیت زدائی در مناطق مرزی و با اکثریت سنی است که هر دو رژیم پیش و پس از انقلاب از آن غافل مانده اند. این تحلیل فرصت دیگری می طلبد.
جمعیت غالب در بنادر جنوبی ایران مانند لنگه و مجموعه های متصل به آن از حیث برخورداری از فرصت هائی برای کسب مشاغل کلیدی محروم مانده اند. معلوم نیست بالاخره از نگاه قدرت سیاسی متصل به کیهان، اهل تسنن اساسا مسلمان شناخته می شوند یا باید یکایک خودشان را به حسین شریعتمداری برسانند و زیر گوش سنگین ایشان اذان بخوانند. در غیر صورت به به و چه چه کیهان نسبت به علمای ضد امریکائی و استقلال دوست اهل سنت کابل، سودی برای اهل سنت ایران در بر ندارد و در شرایط کنونی خیلی هم که اهل تسنن احترام داشته باشند، به گرد کفار ذمی و اهل ذمه نمی رسند. کلیساها، کنیسه ها، عبادتگاه های پیروان زرتشتی در حدودی که می شود از جمهوری اسلامی انتظار داشت (و نه بیشتر از قدرت تحمل و بردباری آنها) در سطح تهران نیمه نفسی می کشند، اما مسلمانان سنی ایرانی در حد کفار ذمی هم احترام نمی بینند. مولوی ها مدتهاست به هر دری زده اند تا به آقایان بباورانند که آنها هم مسلمانند، سودی در بر نداشته و مدتی است زانوی غم بغل گرفته و به گردش روزگار می نگرند که آنها را در جای یک اقلیت مذهبی نقره داغ کرده و هروقت جمهوری اسلامی کم می آورد و حرف علمای شیعه کار نمی کند، نظرات علمای سنی را در سیاست خارجی برجسته می کنند، اما از اعلام نظرات انتقادی آنها در باره ی سیاست داخلی که ستیزه جوئی با سنی ها در آن عمده است سخت پروا دارند.
اقلیت شیعه هم در کشورهای با اکثریت سنی وضعیت بهتری ندارند، ولی این یک قاعده ی کلی نیست و دیده می شود مثلا در بحرین که شیعه اکثریت است، اقلیت سنی حکومت برپا ساخته و بر شیعیان تبعیض که مصداق ستمگری است روا می دارد. این واقعیات جهانی به رفتار دولت ایران با مسلمانان سنی مشروعیت نمی بخشد. حکومت ایران آنگونه که ادعا می کند اگر به اسلام پایبند بود، نمی توانست با اهل تسنن که حتی از نگاه بسته ی فقهای شیعه در شمار کفار ذمی نیستند، تنگ نظرانه و خصمانه برخورد کند و همواره چشمهای امنیتی را در سواحل جنوبی ایران نصب کند تا مبادا از آن سوی مرزها، اهل تسنن برای رفع گرسنکی و تشنگی ساکنان سنی و خویشاوندان شان در بنادر ایران دیناری پول بفرستند.
علمای سنی ایرانی که به حکایت تاریخ پدران شان به استقلال ایران بسیار کمک کرده و برایش هزینه داده اند ، کرامت انسانی شان پیاپی جریحه دار شده و شاید با این درجه از نارضایتی البته خطرات بالقوه ای برای وحدت جغرافیائی ایران محسوب بشوند. رفع خطر از عهده ی دولت هائی که تا کنون ایران را مدیریت کرده اند، بر نیامده است. پیاپی بر خطر افزوده اند . هموطنان اهل تسنن ما را که در جنگ 8 ساله با عراق بسیار از خود گدشتگی کرده و مرزداران با شرافت و جان نثاری بوده اند، بسیار رنجانده اند. آنها را در مساجد دور افتاده شان حتی به اندازه ی کفار ذمی (که مفهوم از مد افتاده ای است و اصرار بر آن اسلام را منزوی کرده است) حقوق و اختیار و آزادی عمل و امنیت ندارند. کتابهای در سی و اساتید حوزوی عموما برای مدیریت مدارس دینی زیر فشار و کنترل دولت شیعه به سر می برند و شگفت انگیز است که حکومتی با این در جه از بدرفتاری نسبت به مسلمانان سنی ایرانی، حکومت اقلیت سنی بحرین را به علت بدرفتاری با اکثریت شیعه سرزنش می کند و به بهانه ی آن به توجیه سیاست خارجی خود می پردازد و دست به دامان علمای سنی کابل می شود!