من نمی دانم این ملت چه علاقه وافری به دعوا و جنگ و بزن بزن دارند. از کسی که مقاومت کند و شجاعانه بر سر حرفش باشد خوششان می آید. نه اینکه حاضر باشند خودشان مقاومت کنند، دوست دارند بقیه قهرمانانه بمیرند، ولی خودشان هیچ کاری نکنند.
الآن به هر کسی بگوئی قذافی و صدام حسین بهتر بودند، یا بن علی؟ اکثر آدمها می گویند قذافی و صدام حسین، چون تا آخرین قطره خون مقاومت کرد. بعد چی شد؟ هیچی. خودش که به بدترین شکلی مرد. زن و بچه و عروس و دامادش که آواره شدند، محافظین خوشگلش هم که الآن در فیلیپین دنبال جایی می گردند که کلفت بشوند، لیبی هم که نابود شده و رفته به زباله دانی تاریخ و هر نیم ساعت یکی در آنجا کودتا می کند.
عراق هم که نصفش دست بارزانی است و دارد مغازه نفت فروشی اش را اداره می کند، نصف اش دست داعش است که قصابی و جگرکی و بساط کبابی انسان دارند، یک بخش کوچکش هم دست دولت عراق است که سر همان یک تکه کوچک ایران و آمریکا و عراق و سوریه و ترکیه و عربستان و اسرائیل دارند خودشان را جر می دهند. حالا حالاها عراق ته چاه افتاده و تمام.
اما بن علی چه شد؟ هیچی. یک دعوایی شد و هشتاد نفر کشته شدند و بن علی هم دست زنش را گرفت رفت عربستان در زباله دانی مخفی تاریخی عربستان. همانجایی که ایدی امین سالها بدون نام زندگی کرده بود. الآن هم بن علی توی خانه اش نشسته دارد سریال تلویزیونی نگاه می کند و زندگی می کند؛ نه بچههایش از بین رفتند و نه خانواده اش از هم پاشیده و نه تونس نابود شده.
حالا برای چی می گوئید که مقاومت و شجاعت خوب است؟ اگر قذافی و صدام هم مثل بن علی ترسو بودند، الآن یک گوشه دنیا زندگی می کردند، کشورشان هم نابود نشده بود. حالا چهار تا دیوانه مشنگ خوششان می آید که عده ای شجاعانه و تا آخرین قطره خون بجنگند و بعدش هم بمیرند، این دیگر خریت همان آدمهاست.
منظورم همین است که یک جام زهر را که وقتی قرار شد آدم سر بکشد، سر می کشد. بهتر از این است که ملت بریزند و حمله کنند و رهبر را نابود کنند و تا ابد لعن و نفرین کنند. خوشبختانه رهبر ایران اهل اقدامات شجاعانه خرکی نیست، نه حوصله دارد یک دفعه مثل خمینی دستور قتل عام بدهد و نه حاضر است مثل بشار اسد پای کشته شدن دویست هزار سوری بایستد و خطر سقوط را تا آخر عمر به جانش بخرد. یکی از شانس های مهم ایران در حال حاضر شجاعت نداشتن رهبر آن است.
بعدش هم در بحث توافق هسته ای، من نمی دانم این ملت که صد سال است هی دروغ می شنوند و خودشان هم دائم دروغ می گویند، برای چی در قضیه لوزان می خواهند حقیقت را بدانند. در ایران هشتاد درصد حکومت با توافق هسته ای مخالف بودند، در آمریکا هم اگر هشتاد درصد نبودند، شصت درصد که بودند. این دو تا باید این بدبختی را تا حد ممکن تقسیم عادلانه می کردند. حالا یکی می گوید اگر سهم ما شده بود چهل درصد بهتر از سی درصد بود. اما به این فکر نمی کند که اگر محکم ایستادگی کرده بودیم از بیخ نابود می شدیم.
طرف هی می گوید ترکمانچای و مشکلش با ترکمانچای این است که چرا حکومت خودمان در قرارداد کشور را بخشید. وقتی ایران در جنگ با روسیه به دلیل انبساط اسافل شاهان قاجار شکست خورد، مجبور شد بخش هایی از کشور را به روسیه بدهد. البته که روسیه مقصر است، ولی تقصیر مهم تر به شاهان قاجار برمی گردد. حالا هم مقصر اصلی در پرونده هسته ای حکومت خامنه ای و دولت احمدی نژاد است که هشت سال اینقدر انگشت توی چشم آمریکا و اروپا و اسرائیل و جهان کردند، که حالا هیچ کس به ایران اعتماد ندارد. این بی اعتمادی به دلیل بدبینی جهانیان نیست، به دلیل بدرفتاری حکومت ایران و دروغگویی و نهان روشی حکومت است.
حالا ملت ترکمانچای نشان، به جای اینکه بگوید چرا ایرانیان در جنگ روسیه شکست خوردند، می گویند چرا روسها کشورمان را قاپیدند. این طبیعی است که یک همسایه قلدر در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی به کشور همسایه اش نظر داشته باشد، آنچه غیرطبیعی است این است که حکومت با رفتار غلط و نداشتن یک سیستم دفاعی وابدهد.
تجاوز مامورین عربستان
هفته قبل دو مامور فرودگاه در عربستان به دو نوجوان ایرانی تجاوز کردند. ایرانیان عزیز هم در فیسبوک و فضای مجازی پاشنه دهان شان را کشیدند و هر چه دهان شان می آمد نثار همه اعراب کردند، بدون اینکه توجه کننند که همه اعراب قصد تجاوز به همه ایرانی ها را نداشتند. به جای اینکه مردم بگویند چرا دو مامور عربستان سعودی به دو زائر ایرانی تجاوز کردند، چنان حرف می زنند انگار کل اعراب، آن هم اعراب لشگر اسلام به کل ایرانیان تجاوز کردند. عده ای هم گفته اند این تجاوز اقدام مسلمانان علیه ایرانیان است، انگار این دو نوجوان زائر خودشان مسلمان نبودند؟ اصلا من نمی دانم این چه عادت زشتی است که تا تقی به توقی می خورد یک دفعه علیه همه عربها یا ترکها یا افغان ها یا اروپایی ها شعار می دهیم و کینه پیدا می کنیم؟ انگار فقط عرب ها تجاوز می کنند و انگار نه انگار که تا حالا ده بار زنان دستگیر شده در همدان و ورامین و تهران در محل بازداشتگاه پلیس مورد تجاوز قرار گرفتند.
البته این هم مهم است که اصولا یکی از اولین کارهایی که در نظام های پلیسی وحشی مانند جمهوری آذربایجان و ترکیه و ازبکستان و برخی از کشورهای اسلامی منطقه بطور عادی انجام می شود تجاوز به هر زندانی هنگام ورود به زندان است. انگار پلیس این کشورها نذر دارد که هر زندانی را که دستگیر می کنند همان اول یک دور به او تجاوز کنند. در مورد عربستان هم که چنین مواردی اظهر من الشمس است که مثل آب خوردن خلاف هایی مثل تجاوز انجام می دهند، از قضا هر هفته یکی دو مورد این جوری در خود عربستان هستند که در مکه و مدینه گردن زده می شوند. در واقع برای مجازات یک نوع وحشیگری، نوع دیگری از وحشیگری اعمال می شود.
فعلا که عربستان گفته که این مامورین را دستگیر کرده و قرار است به سرعت به مجازات برساند. امیدواریم که هم به مجازات برسند و هم چنین کارهایی دیگر تکرار نشود. البته همزمان با اظهارات عربستان مبنی بر مجازات این ماموران متخلف، همین دولت عربستان صدور ویزاهای حج عمره را متوقف کرده است. من نمی فهمم این حج رفتن با این خفت و خواری چه فایده ای دارد؟ بابا درش را شش ماه گل بگیرید تا موضوع را حل کنید. نه که بقیه کارهای دینی تان را انجام می دهید. حالا این حج نرفتن هم مثل همه آن دروغ گفتن ها و ریاکاری ها و تجاوز به حقوق مردم و غیبت کردن ها و نزول گرفتن ها. نزول و ربح پول که از حج نرفتن خیلی گناه بزرگتری است، اگر خیلی مسلمان هستید جلوی این یکی را بگیرید.
فضیلت زنانه
طرف می گوید برای بردن بهره شهادت می خواهم بروم جنگ، انگار نه انگار که دلیل رفتن به جبهه جنگ جنگیدن با دشمن است، طرف برای رفتن به بهشت و برقراری روابط جمسی با انجمن خواهران کارکن جنسی بهشت می خواهد برود به جبهه، برای همین قبل از رفتن به عملیات جنگی عطر و ادو.کلن می زند و موهایش را سشوار می کشد، یا آن یکی وقتی برای تظاهرات می رود می گوید می خواهیم برای حراست از خون شهدا به تظاهرات جلوی سفارت آمریکا یا انگلیس یا عربستان برویم. بگو حالا چرا برای حراست خون شهدا می روی جلوی سفارت، باید بروی مرکز انتقال خون. سردار نقدی هم دیروز گفته که « حضور زنان در ورزشگاهها فضیلتی برای آنها نیست.» انگار زنانی که می روند ورزشگاه می خواهند فضیلت کسب کنند، انگار نه انگار که این زنان براغی دیدن مسابقه والیبال و بسکتبال و فوتسال به سالن می روند یا برای دیدن مسابقه فوتبال به استادیوم می روند.
یک زن که برای کسب فضیلت استادیوم نمی رود، برای کسب فضیلت احتمالا باید به دانشگاه رفت. البته خیلی از خواهران حزب الله برای کسب فضیلت به دانشگاه نمی روند بلکه برای حفظ اسلام از آسیب انسان شناسی غربی به دانشگاه می روند. با یکی از این خواهران گفتگو کردیم:
ما: خواهر عزیز! خواهران برای چی می خواهند به ورزشگاه بروند؟
خواهر: خواهران می خواهند برای کسب فضیلت به استادیوم ورزشی بروند، ولی آنجا جای مناسبی برای کسب فضیلت نیست.
ما: ولی قبل از انقلاب خواهران برای کسب فضیلت به دانشگاه می رفتند.
خواهر: ولی الآن برای مبارزه با غربزدگی و استکبار جهانی به دانشگاه می رویم.
ما: ولی قبل از انقلاب برای مبارزه با غربزدگی می رفتند آمریکا و اروپا.
خواهر: ما الآن برای خرید کردن می رویم آمریکا و اروپا…
ما: ولی قبل از انقلاب برای خرید کردن می رفتند خیابان و به بازار سر می زدند
خواهر: نه، ما الآن برای خواندن نماز می رویم به خیابان و بازار
ما: ولی قبل از انقلاب مردم برای نماز خواندن می رفتند مسجد
خواهر: ولی ما الآن برای زدن مشت محکم می رویم به مسجد
ما: ولی قبل از انقلاب برای زدن مشت محکم می رفتند به سالن مشتزنی و ورزشگاه
خواهر: ما الآن اصلا به سالن نمی رویم چون راهمان نمی دهند.