گفت و گو

نویسنده

گفتگو با مهدی هاشمی وبهنازجعفری بازیگران فیلم “ تلفن همراه رییس جمهور”

تماشاگر ما راحت الحلقوم شده!

همکاری مهدی هاشمی و بهناز جعفری می‌توانست خیلی زودتر از اینها و در نمایش “ مجلس ضربت زدن” بهرام بیضایی اتفاق بیفتد که به دلایلی این مهم تحقق نیافت و حسرت تماشای بازی این دو بازیگر محبوب و توانای ایران در نقش‌های ابن‌ملجم و قطام برای همیشه بر دل علاقه‌مندان عرصه هنرهای نمایشی ماند. اما این‌که چه شد این دو از نقش‌هایی جنجالی و از دل تاریخ صدر اسلام به ایفای نقش یک زوج گیلانی یعنی قربانعلی کیسمی و مَلی - ملیحه خانم - رسیدند خود حکایت غریبی دارد که به گفته هاشمی فقط در کشور ما امکانپذیر می‌شود !

 

فیلم تلفن همراه رئیس جمهور نخستین همکاری شما با یکدیگر است، همکاری‌ای که چند سال قبل‌تر از این قرار بود در یک کار بزرگ اتفاق بیفتد که متاسفانه تحقق پیدا نکرد؛ نمایش “ مجلس ضربت‌زدن” بهرام بیضایی.

جعفری: وقتی من نمایش “شب هزارویکم” را کار می‌کردم، اینقدر دچار شعف کار با آقای بیضایی بودم که اصلا نتوانستم پیرامون خودم را ببینم. همیشه می‌گفتم خدا نکند نقش را از من بگیرند، برای همین تمام انرژی‌ام را برای آن کار گذاشتم. زمان آن کار به هیچ تلفنی جواب نمی‌دادم و با همه دوستانم قطع رابطه کردم! مجلس ضربت‌زدن هم برای من یکی از آن کارهایی بود که خیلی عجیب بود و پیش آمد.

 

نقش قطام را بازی می‌کردید؟

بله و البته نقش یک دانشجو را هم بازی می‌کردم که از نقشش بیرون می‌آمد.

 

آقای هاشمی، شما هم کمی درباره آن کار ناتمام صحبت کنید.

آقای بیضایی می‌خواستند نمایشی کار کنند به اسم مجلس ضربت‌زدن که درباره دوره خاص تاریخ اسلام و ماجرای ابن‌ملجم و قطام بود. نمایش آشکارا انتقاداتی را به تصمیم‌گیرندگان هنر نمایش در ایران وارد می‌کرد که اجازه بعضی از کارها را نمی‌دهند و همین اجازه‌ندادن باعث می‌شود اتفاقات طور دیگری بیفتد و جای شخصیت‌های مثبت و منفی تغییر کند و وقتی مثبت‌ها حضور ندارند، صحنه می‌شود عرصه منفی‌ها که این حرف طنزآمیز کار بود. ولی قسمت جدی‌اش ارتباط قطام با ابن‌ملجم بود که من آن را بازی می‌کردم. همان پنج شش باری که تمرین کردیم خیلی همه چیز درست بود. فکر می‌کردم در لابه‌لای این اثر طنزآمیز و انتقادی درباره تصمیم‌گیرندگان تئاتر رگه اصلی رمانتیکش چقدر تاثیرگذار است و باز آنجا خانم جعفری با بیان خاص خود فضا را تحت‌تاثیر قرار می‌داد. من هم سعی می‌کردم در یک قالب جدید کاری انجام دهم، ولی متاسفانه کار به مرحله اجرا نرسید.

 

چه شد از ابن‌ملجم و قطام مجلس ضربت‌زدن به قربانعلی کیسمی و ملی، “ملیحه خانم” تلفن همراه رئیس‌جمهور رسیدید؟

جعفری: (می‌خندد) تقدیر ما را به اینجا رساند.

هاشمی: این همان چیزی است که من در شروع مصاحبه گفتم. تقدیر یا شرایط کار. در اینجا به دلیل این‌که تعداد ژانرها کم است و هر بازیگری نمی‌تواند در راه و روش خودش که در آن استعداد دارد به جایی برسد، ما مجبوریم مدام نقش‌های متنوع بازی کنیم. از سلطان و شبان به دکتر قریب و از دکتر قریب به ابن ملجم و از ابن ملجم به قربانعلی کیسمی! اگر خیلی کوشا و بااستعداد باشیم تنها درصدی از عهده نقش‌ها برمی آییم، ولی وقتی بر ژانر خودمان باشیم، می‌توانیم خودمان را به اوج برسانیم. ما تاریخ خوبی دراین زمینه نداریم و سینمایمان هم تا چند دهه فیلمفارسی بود و بتازگی یک مقدار جدی شده است.

 

از نقش و فضای قصه خوشتان آمد؟

داستان حدودا خوب بود که با صحبت‌ها و نشست‌ها بهتر شد. با آمدن بازیگران خوب مثل خانم جعفری که انتخاب اولیه نبود، کار شکل بهتری به خود گرفت.

جعفری: اصلا آقای هاشمی من را برای بازی در این نقش به کارگردان پیشنهاد کرد. یک جایی شنیده بودند من یک رگم شمالی است و کمی بلدم گیلکی حرف بزنم.

هاشمی: نقشی که من بازی کردم یک گیلانی اهل کیسم ـ روستایی در نزدیکی شهر آستانه بود. در شمال هر شهری برای خودش لهجه‌ای دارد. رشت، لاهیجان، لنگرود و… هرکدام یک طور حرف می‌زنند و این خاصیت اکثر شهرها و مناطق ایران است. حالا این کیسمی که اول رفته رشت و بعد از آنجا آمده تهران تحت تاثیر مناطقی که زندگی کرده طبیعتا لهجه‌ای قروقاطی‌ دارد. بحث اصلی من با کارگردان این بود که او باید با چه لهجه‌ای صحبت کند. یکی از سخت‌ترین کارهای من در سلطان و شبان این بود که این شبان که می‌خواهد سلطان شود، یک مراحلی دارد و یکشبه که این اتفاق نمی‌افتد. در اینجا هم این سوال بود که لهجه قطعی این آدم چیست؟ آیا رشتی است یا یک رشتی سال‌ها به تهران آمده است؟ آیا لهجه کیسمی هم نقشی در این میان دارد؟ دوستی می‌گفت برنامه “هفتگ را دیده که در آنجا منتقدی گفته لهجه بازیگران درست نبوده! گفتم این منتقد خیلی باید لهجه‌شناس باشد که تشخیص داده این کیسمی به رشت رفته به تهران آمده چه لهجه‌ای باید داشته باشد که درست نیست! ” می‌خندد”

جعفری: اساسا در این کار از این‌که لهجه ما متعلق به منطقه خاصی باشد، پرهیز می‌شد و گاهی غلظت لهجه‌ها را تقلیل می‌دادیم. مثلا وقتی حتی من دیالوگ‌های دقیق و درستی را که از رشت ابلاغ می‌شد به آقای هاشمی می‌گفتم ایشان آنها را از فیلتر خودش می‌گذراند. یعنی ما مدام در حال کنترل‌کردن لهجه‌ها بودیم.

 

علی عطشانی که شناختی از لهجه شمالی و ریزه‌کاری‌های آن ندارد، وارد این جزئیات می‌شد؟

جعفری: نه، این مساله را به خودمان سپرده بود.

هاشمی: آقای عطشانی تاکید داشت تماشاگر تهرانی و مناطق دیگر که رشتی نمی‌داند باید متوجه شود شما طوری صحبت کنید که من بفهمم. بنابراین سعی می‌کردیم جدا از حفظ لهجه اصلی از کلماتی استفاده کنیم که عام‌تر و همه‌فهم‌تر باشد. اینها همه مشکلات و دشواری‌های کار با لهجه است.  من نمی‌دانم این خارجی‌ها و بازیگران ایالت‌های مختلف مثلا آمریکا در این زمینه چه کار می‌کنند؟! ما در بیشتر صحنه‌های منزل با هم شمالی صحبت می‌کنیم که بعضی از تماشاگران می‌گفتند ما جاهایی را متوجه نمی‌شویم، ولی حال صحنه و فضای گفت‌وگوها را دریافت می‌کنیم. ما در عین حفظ لهجه خاص باید واضح هم صحبت می‌کردیم.

جعفری: تماشاگر ما راحت الحلقوم شده !

 

برخی تماشاگران به شوخی یا جدی می‌گفتند فیلم چرا زیرنویس ندارد؟

جعفری: برای این‌که تماشاگر تنبل شده است.

هاشمی: اتفاقا اگر یک جاهایی زیرنویس ‌داشت، بد نبود. چون یک جاهایی واقعا قابل فهم نیست.

جعفری: ولی من اصلا دوست ندارم این فیلم زیرنویس داشته باشد.

 

به عنوان بازیگر نقش قربانعلی چه توجیهی برای عمل او و فروش تنها دارایی و سرمایه‌اش دارید؟

آدم‌ها در زندگی گاهی کارهایی انجام می‌دهند که بعد با خود می‌گویند: من بودم؟! این چه حماقت و ابلهی بود که مرتکب شدم. این را اززبان قربانعلی می‌گویم که نکند من عاشق آن زن “با بازی نیکی کریمی” شده باشم! در صحبت‌هایم با کارگردان این را هم در میان گذاشتم. به هرحال کیسمی برای کمک به آن زن تنها احتمالا جذب آن چهره هم شده است.

 

ملی (ملیحه) خانم چه جور زنی بود؟ بیشتر صحنه‌ها او را در حال انجام کارهای خانگی‌اش “سبزی خردکردن برای همسایه‌ها” می‌دیدیم.

جعفری: ملی خانم فقط به بنیاد خانواده و آوردن رزق و روزی درست به خانه فکر می‌کرد و به کاری که انجام می‌داد، ایمان داشت. اما او نمی‌تواند پذیرنده هیچ چیز دیگری بجز خانواده‌اش باشد. مثلا در سکانس رویایی با آن زن در بیمارستان صرفا به خاطر موقعیتی که گرفتار آن هستم واکنش چندان بدی نشان نمی‌دهم، در حالی که در یک موقعیت نرمال دیگر ممکن بود طور دیگری با زن برخورد کنم. ملی خانم به هیچ وجه آدم مکاری نیست که برای آینده چیزی بچیند و از قبل به آن فکر کند یا چطور حال قربان را بگیرد. به نظرم ملی زنی بود بسیار ساده‌تر از این حرف‌ها.

منبع : باشگاه خبرنگاران