سردار جزایری گفته است: “برخی توطئه هایی که در سه دهه گذشته صورت گرفته است را توهم می خوانند، پروژه نفوذ آشکار است.” در همین راستا با وی گفتگویی کردیم که در آن به ابعاد این توطئه نفوذ پرداخته ایم.
ما: لطفا بفرمائید در این سه دهه چه نفوذهایی در نظام صورت گرفته. چطوری شده که این نفوذ ها تا این حد ادامه داشته است؟
سردار: نفوذها از همان اولین روز انقلاب اسلامی یعنی ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ آغاز شد که نفوذهایی انجام شد که تا امروز ادامه داشته است. و ما همه آنها را می شناسیم…
ما: اولین جریانی که در نظام نفوذ کرد کدام جریان بود؟
سردار: یکی از اولین جریاناتی که در نظام نفوذ کرد، جریانی بود به نام حسن که تحت عنوان فرزند احمد خمینی به بیت رهبری نفوذ کرد و ما اگر چه همان موقع متوجه این جریان نفوذ بودیم، ولی به دلیل دقتی که در شخص نفوذ کننده صورت گرفته بود، تا ما بیاییم هشدار بدهیم، این حسن خودش را به جماران نفوذ داده بود.
ما: جریان مهمی که بعد از انقلاب به نظام نفوذ کردند عمدتا چه جریانهایی بودند؟
سردار: یک جریانهای عجیبی نفوذ کرده بودند که ما تازه داریم آنها را شناسایی می کنیم. یکی از این جریانهای خطرناک جریانی به نام شورای انقلاب بود که اینها رفته بودند توی انقلاب و پدر همین علی مطهری گویا یکی از آن افراد بود که مدتی هم دفتر و دستکی داشتند و حتی افرادی در آنها مثل مهدی بازرگان و شخصی به نام سحابی و سنجابی و افرادی از این دست بعدها حتی ادعا کردند که دولتی هم داشتند و این نفوذ عجیبی بود که ما سی سال بعد آن را کشف کردیم.
ما: این نفوذ در چه حدی بود؟
سردار: این نفوذ را در یک محلی به نام نخست وزیری کرده بودند، که می خواستند یک دولت تشکیل بدهند، علیه مقام معظم رهبری. بعدا این دولت شناسایی شد و تمام عناصر آن دستگیر و به سزای اعمال خودشان رسیدند. بعد از این دوره بود که یک نفوذ گسترده گاز انبری را در گروهکی به نام بنی صدر آغاز کردند.
ما: آیا این بنی صدر همان شخصی است که به اسم ژیلا بنی یعقوب بعدا فعالیت کرد؟
سردار: نه، در مورد این شخص بنی صدر خیلی از گفته ها مغفول مانده است. دولت فرانسه قصد داشت قبل از این توافق لوزان، با عربستان در منطقه دخالتهایی بکند، اینها چند مامور داشتند، یک گروه شش نفره بودند شامل امیرعباس هویدا، ناپلئون بناپارت، دائی جان ناپلئون، شاپور بختیار، ایرج پزشکزاد و ابوالحسن بنی صدر ( که اینها اولین گروه پنج به اضافه یک بودند.) که اینها نفوذ را شروع کردند. البته خود ناپلئون بناپارت وارد صحنه نشد و بخاطر روابط نامشروع با خانمی به نام دزیره از صحنه رفت کنار، اما دائی همین فرد ( دائی جان ناپلئون با نام مستعار غلامحسین نقشینه) با کمک ایرج پزشک زاد شخصی به نام مش قاسم را در روستاهای قم نفوذ داد که در منطقه غیاث آباد بود و اطلاعات فردوی قم را از طریق شاپور بختیار به فرانسوی ها دادند که یکی از مهم ترین نفوذهای اول انقلاب بود. در میان این افراد سه نفر حتی ادعای نخست وزیری و ریاست جمهوری هم داشتند، یکی بختیار بود، یکی هویدا و یکی هم بنی صدر که این توطئه های نفوذ چهار دهه قبل کشف و خنثی شد.
ما: یعنی این افراد دولت مخفی تشکیل داده بودند؟
سردار: بله، حتی هویدا که گفته شده سیزده سال نخست وزیر مخفی بود و یک بار اعدام شد، طبق یک روایت دیگر ایشان یک بار نخست وزیر شد و سیزده سال اعدام شد، که ایشان ادعای زیادی داشت. بعدا این سه نفر یعنی بختیار، هویدا و بنی صدر، تحت تعقیب قرار گرفتند که دو نفرشان فرار کردند و یکی شان اعدام شد، ولی اینها تمام تشکیلات را دادند به شخصی به نام میرحسین که فرزند یک بازاری بود و مدتها توانسته بود در نخست وزیری نفوذ کند که در همان روز اول شناسایی شد.
ما: یعنی ایشان یک روز بیشتر نفوذ نکرد و سر کار نماند؟
سردار: بله، ایشان کمی بیشتر از یک روز، تقریبا هشت سال و دو ماه و چند روز نخست وزیر ماند که در تمام آن مدت نفوذ های زیادی توسط ایشان انجام گرفت که بیش از همه قصد ایشان این بود که جلوی مقام معظم رهبری را بگیرد که البته موفق نشد و بعد از هشت سال که نفوذ کرد، ما موفق شدیم که خودش استعفا کند و برود و این یک مرحله بزرگ بود که جلوی نفوذ دشمن را گرفتیم. که این اتفاقات تا سال ۱۳۶۸ رخ داد.
ما: در این فاصله آیا نفوذ های دیگری تا قبل از سال ۱۳۶۸ شده بود؟
سردار: سه یا چهار نفوذ بود که ما در آنها کاملا پیگیر بودیم ولی نتوانستیم بطور کامل عمل کنیم. در این دوره سه مجلس نفوذی داشتیم و تعدادی فرماندهان نفوذی در سپاه و ارتش بودند مثل همت و باکری و فلاحی و چمران و بقیه که اینها بعدا معلوم شد چه افراد نفوذی عجیبی بودند و حتی تا بیست سال بعد از این اتفاقات هنوز بعضی افراد تازه نفوذشان کشف می شود.
ما: پس آیا می توانیم بگوئیم که در واقع از سال ۱۳۶۸ به بعد جلوی نفوذ دشمن گرفته شده است؟
سردار: بله، دقیقا، به یک معنا می توانیم بگوئیم جلوی نفوذ گرفته شده، ولی به یک معنای دیگر باید بگوئیم که نفوذ عمیقی انجام شده، ما در این مدت تا سال ۱۳۸۴ چند نفوذ در نظام داشتیم، دو رئیس جمهور نفوذ کرده بودند که در خط استکبار عمل می کردند، یکی خاتمی و دیگری هاشمی بود که البته اینها از وقتی به دنیا آمدند نفوذی بودند، البته آقای هاشمی رفسنجانی وقتی چهارماهه بود نفوذی شد، ولی بعد از آن هر دو نفوذی بودند. در این مدت چهار مجلس هم داشتیم که مجالس سوم، چهارم، پنجم و ششم بود که سه مجلس اول بیش از هفتاد درصد و مجس دوم بیش از ۱۱۰ درصد اعضای آن نفوذی بودند که تقریبا همه عناصر آن وابسته به استکبار جهانی بودند.
ما: در این فاصله سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۸۴ آیا می توانیم بگوئیم که تعدادی از مسئولان نظام عامل نفوذی دشمن نبودند؟
سردار: بله، می توانیم بگوئیم که بعض مسئولان نظام عامل مستقیم دشمن نبودند. در مورد رهبر معظم انقلاب ما تقریبا مطمئنیم که ایشان عامل نفوذی دشمن نیست، ولی خود ایشان در یک محفلی فرمودند، من خودم هم چند با مورد نفوذ قرار گرفتم که بعد از آن درد زیادی را هم حس کردم. پس نمی توانیم مشخصا بگوئیم کسی بوده که مورد نفوذ نبوده.
ما: در دولت عدالت گستر و مهرورز آیا نفوذ ادامه یافت؟
سردار: البته وجود داشته ولی این طور نبوده که صد درصد باشد، گاهی اوقات بین ۱۰۲ تا ۱۰۴ درصد متغیر بوده، ما حتی مورد داشتیم که شخصی ۷۴ سال جزو علمای بزرگ بوده و در زمان انقلاب مشروطه فوت کرده، الآن نوه و نتیجه اش، ندیده و نبیره دارند، و بعد از صد سال که از مرگش گذشته فهمیدیم که عنصر نفوذی دشمن بوده. حتی ممکن است خودش هم نفهمیده باشد، چون نفوذ از آن مواردی است که حتی ممکن است دهها سال شخصی نفوذی دشمن باشد، ولی خودش هم نفهمد. حتی اخیرا یک روایتی داریم که حاج منصور ارضی فرمودند که من شک دارم که حتی حر بن یزید ریاحی هم که اینهمه ادعای همکاری با نظام را داشته، یکی از عوامل نفوذی استکبار بوده است.
ما: آخرین موردی که به نظام نفوذ شده چه کسی بوده؟
سردار: من شرمنده ام، از ملت شریف ایران عذر می خواهم. من سه شب پیش یک عملیات نفوذ داشتم، با منزل که فهمیدم که ایشان مدتها قبل مورد نفوذ دشمن قرار گرفته و وقتی بازجویی انجام گرفت منزل من اعتراف کرد که من خودم از هفت سال قبل مورد نفوذ قرار گرفتم که از همین جا اعتراف می کنم و امیدوارم که به زودی اشد مجازات درباره من اعمال شود، والسلام علی من اتبع الهدی.
رشد سیاسی
خدا عمرش بدهد این حضرت علم الهدی را که اگر نبود ما تا حالا هفت کفن پوسانده بودیم از بی سوژه ماندن و نداشتن حرفی برای گفتن. دیروز دهان مبارک را به اندازه هفت کیلومتر باز کرده و فرموده: “امروز به برکت رهبری هیچ کشوری به اندازه مردم ایران رشد سیاسی ندارند.” یعنی مردم ایران همین الآن، اینقدر درک و شعور دارند، اینقدر فهم دارند، اینقدر می فهمند که:
مردم رشد سیاسی دارند، ولی حق انتخاب شلوار و پیراهن شان را ندارند
مردم ایران توانستند بهترین رهبر را انتخاب کنند، ولی همین مردم هنوز نمی دانند قلیان خوب است یا بد
مردم ایران می توانند دشمن را از هزار کیلومتری بشناسند، ولی دولت باید بگوید موهای شان را چطور آرایش کنند.
مردم ایران آینده خاورمیانه را تعیین می کنند، ولی وضعیت سه سال بعد پسرودخترو خودشان را نمی توانند تعیین کنند.
مردم ایران، بخاطر این رهبری رشد سیاسی دارند، ولی بخاطر همین رهبری رشد اقتصادی شان به صفر رسیده.
آینده سیاست آمریکا و آفریقا و آسیا دست مردم ایران است، ولی آینده انتخابات تهران و قم و قزوین دست مردم ایران نیست.