دولت تدبیر با وعده های پوشالی

بیژن صف سری
بیژن صف سری

میدانیم، نا امیدی بد است، و القا آن در مردم، به دور از انصاف است، آن هم مردمی که به قدمت تاریخ خود در پی رهایی از ظلم، همواره دل در گرو امید های واهی داشته و بر ضریح آرزو های خود دخیل بسته اند.

می دانیم، و به خوبی هم آگاه هستیم که دولت تازه بر سر کار امده اقای روحانی در صدد ایجاد تغیرات است، اما حکایت این تغیراتی که بنا بر مصلحت ولی فقیه ورهبری نظام، تنها برای حفظ و بقای حکومت بی سوال، طراحی شده است و لاجرم باید انجام شود حکم آن دکان دونبشی را دارد که بر سر در آن نوشته بودند ماست بندی، اما تنها چیزی که در آن دکان عرضه نمی شد ماست بود و لبنیات می پرسید چطور؟ پاسختان را در همین نوشتار خواهم داد اما قبل از آن، بعد از همه ضرورتی که در امیدوار بودن یک ملت به اینده خود گفته شد، این پرسش مطرح است که براستی این همه امید بستن به دولت تازه بر سرکار امده از برای چیست؟ دولتمردانی که پیش از این هم در ۳۵ سال گذشته هر کدام دربرهه ای ازعمر نظام، بر مصدر کاری بوده و زمام امور این اب و خاک را در دست داشتند، و امروز باز هم بر مصدر تصمیم گیری نشسته اند، بی آنکه نخبه ای به این جمع افزوده شده باشد و یا طرح و نظری تازه در رفع نابسامانی های گریبانگیر ملت ارائه گردد، همه در انتظار معجزه دولت تدبیر هستند، براستی چرا؟ و این در حالی است که تا کنون تنها همت و تلاش دولت تدبیر در جهت ایجاد برقراری ارتباط با دولت آمریکا، همان شیطان بزرگ سابق بوده و لاغیر آن هم نه با انگیزه حفظ منافع ملی بلکه به قصد وقت کشی برای دستیابی به اهداف خاص هم چون ساخت سلاح های مرگبار هسته ای.

خاطره ای از دکتر مصدق نقل است که روزی محمد علیشاه در صاحبقرانیه دکتر او (مصدق) را احضار می کند و می گوید چون شما با آقا سید عبدالله بهبهانی مربوط هستید، آیا ممکن است میانه ی ما را با هم گرم کنید؟ دکتر مصدق در نقل این خاطره می گوید به شاه گفتم، شاه چه احتیاجی به ایشان دارد؟ شاه گفت : مگر نمی بینید که عده ای دور ایشان جمع شده اند و در سیاست موثرترند؟ مصدق می گوید: آقا ی بهبهانی دکانی باز کردند و در آن متاعی می فروشند که آن متاع مشروطیت است، و مشتریان زیادی خریدار آن هستند، شما هم اگر چنین دکانی را باز کنید، من تردید ندارم که دکان ایشان تخته می شود و مشتریان ایشان، همه در مقابل دکان شما جمع می شوند.

نا گفته پیداست، تشکیل دولت شیخ حسن روحانی، آن هم با حمایت دور از انتظار رهبری و دادن وعده های سر خرمن چون ازادی زندانیان سیاسی و یا سخن گفتن از بازگشت، جان به در بردگان از ظلم نظام به وطن، حکم همان دکان دونبش را دارد که با قصد و انگیزه باز سازی شالوده از هم گسیخته رژیم و فریب مردم خوش باور مطرح می شود، تا نگوئید به کدام نشانه، نگاه کنید به خبر بازداشت سراج الدین میردامادی یکی از معترضین به نظام که پس از بر سر کار آمدن دولت تدبیر به کشور باز می گردد و به محض ورود به فرودگاه، خود و همسرش مورد استقبال ماموران اطلاعات قرار می گیرند.

الغرض نه به وعده ازادی زندانیان دولت تدبیر امید بسته ایم و نه به حمایت از بازگشت مخالفان نظام به وطن دلخوش ساخته ایم که امروز چه آنانیکه در مصاف با ظلم در وطن ماند ه اند و چه در غربت هم دوش با مردم داخل کشور برعلیه ظلم شوریده اند همه در نگاه رژیم بیگانه و غریبه ای بیش نیستیم چرا که :

تو در سفر غریبی و من در وطن غریب / ما هر دو آشنا، تو غریبی و من غریب / غریب شود وطن، چو عزیزان سفر کنند / یارب چو من مباد، کسی در وطن غریب