کارلوس پانی
کریستینا کیرشنر در نیویورک نشان داد که در سیاست خارجی اش تغییرات اساسی داده است. مهم ترین اظهارنظر او مربوط به بمب گذاری آمیا می شد. البته منطقی است که همین طور باشد. پرداختن به این حمله تروریستی همواره به عنوان متغیری در موضع گیری های کرشنر و طرفدارانش به کار رفته است.
ماجرای بمب گذاری آمیا یکی از موضوعات مورد بحث دولت آرژانتین با جامعه بین المللی است و این کشور بر این اساس، جبهه بندی “ما” و “آنها” را در روابط بین المللی اش تعریف کرده. این هندسه ارتباطی با اقدام خانم رییس جمهور در منهتن تغییرات اساسی کرد.
او در برابر مجمع عمومی سازمان ملل گفت که ایران دعوت او برای انجام مذاکره را پذیرفته است؛ سپس مصاحبه هکتور تیمرمان، وزیر خارجه آرژانتین با همتای ایرانی خود علی اکبر صالحی و تعاریف او از مقوله تکثیر اتمی.
به گفته پپه الیاسچف، روزنامه نگار آرژانتینی، اینها همه نتیجه تبادل نظرهایی است که تیمرمان در ژانویه ۲۰۱۱ با حکومت محمود احمدی نژاد در سوریه آغاز کرد.
نتیجه فرعی این روند این است که قربانیان و خانواده های حمله وحشیانه علیه آمیا، و درکل تمامی کسانی که انتظار عدالت را دراین رابطه داشتند، باید ماجرا را فراموش کنند، چرا که مطرح شدن هرگونه حق خواهی در این زمینه به خواست و منطق دولت بازمی گردد. دولت احمدی نژاد هیچ گونه نسبت دهی به مشارکت شهروندان خود در این حمله را برنمی تابد و هیچ گونه همکاریی نیز برای یافتن “مسؤولان واقعی” این بمب گذاری انجام نمی دهد. به همین دلیل، نتایجی که تاکنون در دادگاه ها به دست آمده و منجر به صدور حکم بازداشت برای پنج تن از مسؤولان ایرانی و یکی از رؤسای حزب الله شده نیز بی شک به دلیل سیاست جدید دولت در نزدیک شدن به حکومت تهران دستخوش تغییر خواهند شد. این بدین معنی است که صالحی از ماه اکتبر نام یک عامل و خطاکار جدید را به تیمرمان خواهد داد.
این تغییر جهت برای “کرشنریسم” سمبولیک بهای غیرقابل اجتنابی به همراه خواهد داشت. بمب گذاری آمیا که تاکنون می توانست به عنوان پروژه ای برای یک سیاست حقوق بشری تلقی شود، اکنون با موضع گیری مجدد در دستگاه عدالت سمت و سوی جدیدی خواهد یافت. تیمرمان قصد مذاکره با حکومتی را دارد که جدا از تکذیب هولوکاست و تهدید موجودیت اسراییل، هرگونه آزادی در مذهب و تساوی میان زن و مرد را نیز برای مردم خود به رسمیت نمی شناسد. به واقع دلایل اصلی این تغییر موضع چیست؟ در ظاهر به نظر می رسد که انگیزه های اقتصادی دلیل آن باشد. در سال ۲۰۱۱ معاملات بازرگانی با ایران در حدود ۲ میلیارد دلار بود. تنها کشوری که معاملات بازرگانی اش از این رقم فراتر می رود، برزیل است. بسیاری از کارشناسان برآورد می کنند که دولت قصد دارد مورد آنگولا و ونزوئلا را برای خود پیاده کند: مبادلات مواد غذایی در ازای انرژی. این مسأله بی شک برای حکومت جمهوری اسلامی که ازسوی ایالات متحده و اروپا متحمل تحریم های سنگین شده، به منزله یک گره گشایی و فراغت خاطر خواهد بود.
ایجاد روابط عمیق با ایران اقدامی متهورانه است که در قالب یک محور بولیواریستی تعریف می شود، به ویژه از این جهت که با مواضع ایالات متحده در تناقض کامل است. نسبت دهی حمله تروریستی آمیا به حکومت ایران شاید تنها عامل تفاوت کریستینا کرشنر با این محور بود. تیمرمان در ماه اوت ۲۰۱۰ به همراه هیلاری کلینتون یک کنفرانس مطبوعاتی دو نفره ترتیب داد تا تروریسم ایران را محکوم کند و حتی تا بدانجا پیش رفت که اطلاعاتی درخصوص رابطه میان بمب گذاری آمیا و طرح سوءقصد در فرودگاه کندی را ارائه کرد. ازطرف دیگر، دولت به خوبی وارد الگوی “چاویسم” [در اشاره به هوگو چاوز] شده و مقوله “ما” را تکمیل کرده است.
مذاکره با احمدی نژاد در مورد آمیا درگیر چالش های بسیاری شده. محمد خزایی، نماینده ایران در سازمان ملل، در تاریخ ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۰ در اعتراض به اتهامات کریستینا کرشنر در برابر مجمع عمومی سازمان ملل، یک نامه خشمناک به بان کی مون نوشت. او در این نامه از دولت خود حمایت کرد و به اینکه “هیچ شهروند ایرانی به طور مستقیم یا غیرمستقیم در انفجار آمیا دست نداشته” اشاره نمود. او آرژانتین را متهم کرد که “هویت عوامل واقعی این جنایت هولناک را مخفی نگاه می دارد”.
اکنون هیچ گونه پشتکار و ثباتی برای ثابت کردن اینکه جمهوری اسلامی در جهت این عملیات تروریستی گام برداشته وجود ندارد. آنکه به عقب رانده شده، دولت آرژانتین است. این خانم رییس جمهور بود، نه احمدی نژاد، که پیشنهاد انجام مذاکره را داد و به خوبی تداعی کننده سانحه لاکربی شد: قضات “اسکاتلندی” در خاک “هلند” یکی از رؤسای اطلاعاتی دولت “لیبی” را بخاطر انجام عملیات تروریستی در یک هواپیمای “پان آمریکن” محکوم کردند. تنها اختلاف میان این عملیات و انفجار آمیا این است که قذافی، برخلاف احمدی نژاد، این واقعیت را پذیرفت که ممکن است یکی از شهروندان کشورش مقصر باشد.
تهران به ندرت پیشنهاد می دهد که در زمینه شناسایی “عوامل واقعی” این بمب گذاری همکاری خواهد کرد. به عبارت دیگر، درحالی که تیمرمان پیشنهاد مذاکره با صالحی در مورد اجرای حکم قاضی کانیکوبا کورال، که خواستار دستگیری چندین ایرانی شده را داده، صالحی نیز پیشنهاد مذاکره با تیمرمان در مورد شناسایی مسؤول دیگری را مطرح کرده است.
این مسؤول خطاکار کیست؟ اگر دست احمدی نژاد باشد که جامعه یهودیان را محکوم می کند. بی شک دولت نباید این نسبت دهی گمراه کننده را بپذیرد. رد این مقصر به سوریه بازمی گردد و این فرضیه مطرح می شود که انفجار آمیا به یک شبکه تروریستی در سوریه مربوط می شود که با هموطنان شان که در آرژانتین مستقرند در ارتباط اند.
به نظر می رسد که جایگزین ساختن مقصران سوری به جای ایرانی برای کرشنر و طرفدارانش موضوع جذابی بوده. کرشنر قبلاً به عنوان نماینده مجلس و نایب رییس هیأت تحقیق کننده در زمینه انفجار آمیا، انگشت اتهام اش را به سوی سوریه دراز کرده بود. او در سال ۲۰۰۳ ایران را جایگزین سوریه کرد. او با همین عملگرایی می تواند به موضع قبلی خود بازگردد.
تیمرمان در برابر مجمع سازمان ملل نیویورک در راستای گرم کردن روابط آرژانتین با تهران، کسانی را محکوم کرد که به بهانه مبارزه با تروریسم، تلاش می کنند کشورهایی را که قصد دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای را دارند مورد تبعیض قرار دهند. به لحاظ تئوری، چنین اظهارنظری دفاع از مواضع ایران است که برای اعتراض علیه ایالات متحده، اروپا و اسراییل در رابطه با اتهام تولید زرادخانه هسته ای به کار گرفته می شود.
درحال حاضر جمهوری اسلامی تحت چنان فشاری قرار گرفته که وقوع جنگ را مردود نمی شمارد. برقرار کردن یا نکردن رابطه با دولت این کشور یک عامل تعیین کننده در کمپین های انتخاباتی آمریکای شمالی است. کریستینا کرشنر یک جلیقه نجات به سوی احمدی نژاد پرتاب کرده تا قدری انزوای این کشور را پنهان سازد. پس منطقی است که سخنان تیمرمان زیر ذره بین گذاشته شود. تا آن زمان که بمب گذاری آمیا اتفاق افتاد، آرژانتین یکی از تأمین کنندگان سوخت اورانیوم غنی شده به میزان ضعیف برای رآکتور تحقیقاتی ایران بود؛ و سال پس از آن این کشور دارای یک کرسی موقت در شورای امنیت شد.
تیمرمان به خوبی می توانست نزدیک شدن خود به ایران را با پیامی علیه تکثیر اتمی عینیت بخشد. ولی این طرفدار کریشنریسم در نهایت فراتر رفت. او نه تنها تغییر جهت داد، بلکه سکان را دقیقاً به سوی مرکز گردباد چرخاند.
منبع: لا ناسیون، اول اکتبر