با گذشت 15 ماه از انتخابات مخدوش ریاست جمهوری ایران، تمام روزنامه های مستقل و نیمه مستقل توقیف و روزنامه نگاران منتقد و مستقل یا در زندان به سر می برند و یا مجبور به ترک کشور شده اند. روزنامه نگاران باقی مانده در کشور هم هرچند در زندان نیستند اما تحت فشارهای امنیتی از سویی و فشارهای اقتصادی ناشی از بیکاری، از سوی دیگر به سر می برندو با انواع و اقسام ممنوعیت ها مواجه هستند.
ماشاالله شمس الواعظین، روزنامه نگار و سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات که با قرار وثیقه از زندان آزاد شده است به “روز” می گوید وزارت اطلاعات او را رسما از مصاحبه منع کرده است.
آقای شمس الواعظین توضیح میدهد: “سه نوع ممنوعیت داریم که آخرین آن مصاحبه است. در اصل من ممنوع الخروج، ممنوع الکار و ممنوع المصاحبه شده ام و با این اوصاف فکر میکنم به زودی بگویند که نفس کشیدن هم ممنوع است.”
سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات که تا پیش از بازداشت و علیرغم فشارهای وزارت اطلاعات همچنان درباره وضعیت روزنامه نگاران مصاحبه و اطلاع رسانی میکرد می گوید: “وزارت اطلاعات رسما مصاحبه کردن، بخصوص در مورد مسائل داخلی را ممنوع کرده است و من نیز به آنها گفته ام که این موضوع را رسما اعلام خواهم کرد”.
اما این قضیه مختص آقای شمس الواعظین نیست، بدرالسادات مفیدی و سعید لیلاز وسایر روزنامه نگارانی نیز که با قرار وثیقه آزاد شده اند همین وضعیت را دارند.
پشت دروازه جهنمی
براساس اعلام گزارشگران بدون مرز، در آخرین جدول ردهبندی جهانی آزادی مطبوعات که با توجه به وضعیت آزادی مطبوعات در کشورهای جهان در محدوده زمانی ۱۰ شهریور سال ۱۳۸۷ تا ۱۰ شهریور سال جاری تنظیم شده، ایران به پشت دروازه سه کشور “جهمنی” برای آزادی مطبوعات یعنی ترکمنستان، کره شمالی و اریتره رسیده است.
توقیف مطبوعات و بازداشت روزنامه نگاران به امری معمول تبدیل شده؛ سنگین ترین احکام در بین فعالان زندانی نصیب روزنامه نگاران شده؛روزنامه نگاران بسیاری همچنان در زندان ها به سر می برند و بسیاری دیگرجلای وطن کرده اند.شاید از این رو باشد که برخی روزنامه نگاران سخن از مرگ روزنامه نگاری در داخل ایران می گویند و برخی دیگر معتقدند روزنامه نگاران در ایران در حد مرگ مقاومت می کنند تا روزنامه نگاری را زنده نگه دارند.
یک روزنامه نگار داخل کشور که با وجود تهدیدها، احضارها و فشارهایی که متحمل می شود همچنان با اسم مستعار به رسالت اطلاع رسانی خود می پردازد در مصاحبه با “روز” شرایط فعلی روزنامه نگاری در ایران را این گونه توصیف می کند: “الان که یک فضای بی فضایی است؛ شرایط از بسته بودن و مسدود بودن گذشته. در واقع روزنامه نگاری الان وجود ندارد، هر چه هست باز پخش اخبار دولتی درصفحات روزنامه های رسمی است. در واقع سیاست های امنیتی دولت وسیاست های وزارت ارشاد کلا روزنامه نگاری را از بین برده و امروز با مرگ روزنامه نگاری مستقل مواجه هستیم. طنز ماجرا اینجاست که الان روزنامه های اصولگرا که پشتوانه های سیاسی در قدرت دارند از روزنامه های نیمه مستقل مانند شرق نسبت به دولت منتقد تر وصریح تر شده اند و نسبت به سیاست های اقتصادی دولت صریح تر حرف میزنند، در حالیکه بعلت فقدان امنیت سیاسی، همین حرف برای روزنامه نیمه مستقلی مانند شرق یا اعتماد تا وقتی که توقیف نشده بود هزینه های گزافی مانند توقیف به همراه داشت و دارد.”
این روزنامه نگار می افزاید: “فشارهای امنیتی تا بدانجا پیش رفته که دو هفته پیش به محل مجله نسیم بیداری رفتند و اعضای تحریریه این مجله را در محل کار خودشان ساعت ها مورد بازجویی قرار دادند و از تک تک آنها تعهد گرفتند. همین نشان میدهد که فضای امنیتی حاکم بر رسانه ها چگونه است. معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد یک سری اسم به روزنامه ها داده که اینها ممنوع الکار هستند و اگر روزنامه ای آنها را به کار بگیرد، با مشکل رو به رو می شود. در اصل اکثر بچه هایی که الان داخل هستند یا احضار شده یا یک دوره ای بازداشت شده اند یا شدیدا تحت نظرهستند. تعدادی در زندان به سر می برند؛ تعدادی به سراغ شغل های دیگری رفته اند یا در معاملات ملکی کار میکنند یا صنایع دستی فروشی یا راننده شده اند؛ بعضی پیتزا فروشی وپرورش شتر مرغ راه انداخته اند. در واقع روزنامه نگارهایی که قلم شان ارزشی داشت این عرصه را ترک کردند یا در بدترین شرایط زیست میکنند وخاموشی گزیده اند.”
پایان روزنامه نگاری در ایران؟
وحید پوراستاد، روزنامه نگار بسیاری از روزنامه های اصلاح طلب از جمله روزنامه های سلام، مناطق آزاد، هم میهن و نوروز، یاس نو، اقبال و… است که به تازگی از ایران خارج شده. او معتقد است در حال حاضر چیزی به نام روزنامه نگاری در ایران وجود ندارد.
آقای پوراستاد که با قرار وثیقه از زندان آزاد شده و سپس ایران را ترک کرده است به “روز” می گوید: “با همه احترامی که برای همکارانم در ایران که همچنان فعال هستند قائلم اما با قاطعیت می گویم که بعد از 22 خرداد سال گذشته چیزی به اسم روزنامه نگاری در ایران نداریم.”
او کمی به عقب بازمیگردد: “بعد از توقیف مطبوعات در سال 79 کمر روزنامه نگاری در ایران شکست اما روزنامه نگاری در ایران تا حدودی توان خود را حفظ کرد و ادامه داد تا رسیدیم به دوران احمدی نژاد و در دوره 4 ساله او با همه مشکلات و محدودیت هایی که وجود داشت خیلی هم ناامید نبودیم اما از عصر روز انتخابات، روزنامه نگاری در ایران مرد. تمام سایت های مطرح جریان اصلاح طلبی را فیلتر کردند، وارد چاپخانه ها شدند و تا مدتها مردم این حضور ماموران امنیتی در چاپخانه ها را به صورت ملموس حس می کردند و می توانسنتد در بخش هایی از روزنامه ها که سفید منتشر می شد ببینند. از آن مقطع روزنامه نگاری ایران تمام شد.”
آقای پوراستاد با بیان اینکه “روزنامه ها و روزنامه نگاران دوران سیاهی را می گذرانند” می افزاید: “یک زمانی دغدغه این بود که امنیت شغلی نداریم اما الان دیگر آرامش روحی و آرامش زندگی نیست. روزنامه نگاران الان نه شغل دارند نه امنیت برای زندگی.”
این روزنامه نگار می افزاید: “قبلا اگر خود سانسوری وجود داشت الان سانسور به معنای واقعی کلمه و به صورت مطلق هست و چیزی از پیکره روزنامه نگاری بیمار ایران باقی نمانده است. همکارانم در ایران روزنامه نگاری می کنند اما چیزی به عنوان روزنامه نگاری مستقل و درست و اطلاع رسانی وجود ندارد، نشریه ای نیست که اطلاع رسانی کند؛محدود روزنامه نگارانی هم که هستند تحت فشار شدیدی قرار دارند. حدود صد نفر بازداشت و به همین میزان هم احضار شدند. هرچند بقیه بازداشت نشدند اما به شدت تحت فشار قرار گرفتند. تعداد زیادی قبل از اینکه بازداشت شوند از ایران رفتند، تعدادی کار را کنار گذاشتند و سرخورده شدند. بخشی از اینها جزو سرمایه ها و نخبه های روزنامه نگاری ایران هستند و الان بخش مهمی از این سرمایه یا کار نمی کنند یا کشور را ترک کرده اند.به این دلیل می گویم روزنامه نگاری در ایران مرده که باید به همه این جهات توجه کرد.”
آقای پوراستاد در عین حال تذکر میدهد که سخنانش به این معنی نیست که روزنامه نگاری که در ایران تمام شد اطلاع رسانی هم تمام شد: “اتفاقا اکنون میلیون ها ایرانی خبرنگار شده اند و بخش وسیعی از مردم همچنان که سران جنبش را به دنبال خود می کشیدند در اطلاع رسانی نیز خود اقدام می کنند. یعنی برای ما روزنامه نگاران این مساله پیش آمد که مردم گوی سبقت را از ما ربوده اند؛این مردم بودند که خبر را تولید ومنتشر میکردند. به این دلیل که ما تحت شدید ترین سانسور بعد از انقلاب قرار گرفته بودیم و نمی توانستیم کاری کنیم.”
مقاومت برای زنده نگه داشتن حرفه روزنامه نگاری
محمد رهبر، روزنامه نگار روزنامه هایی چون نشاط، عصر آزادگان، شرق، هم میهن، همشهری دیپلماتیک و کارگزاران دوست ندارد از واژه مرگ برای روزنامه نگاری ایران استفاده کند.
او به “روز” می گوید: “من دوست ندارم بگویم روزنامه نگاری مرده چون دوستانمان در ایران همچنان تلاش می کنند و با همه خطرها، فشارها و تهدیدها، بدون هیج ادعایی همچنان زحمت می کشند. در اصل روزنامه نگاری در ایران دارد مقاومت می کند. مقاومتی در حد مرگ، مقاومتی بسیار شدید که این حرفه را زنده نگه دارند تا در برهه دیگری بتوانند به صورت آزادانه به این حرفه بپردازند.”
آقای رهبر که به تازگی از ایران خارج شده در توضیح شرایط فعلی حاکم بر روزنامه ها و روزنامه نگاران داخل ایران می گوید: “از سال 84 که احمدی نژاد رئیس جمهور شد بحث سر این بود که با تقلب روی کار آمده اما چون حریف او هاشمی رفسنجانی بود و نوعی حس منفی در جامعه نسبت به هاشمی وجود داشت، این تقلب از سوی افکار عمومی پی گیری نشد. از همان موقع ما می توانستیم حدس بزنیم که چه بلایی سر روزنامه ها خواهد آمد چون احمدی نژاد رسما به هیچ رسانه ای معتقد نیست و برای ما که آن زمان در روزنامه شرق بودیم مستند بود که برخورد بسیار بدی با مطبوعات خواهد کرد چون صفار هرندی، دشمن شماره یک مطبوعات مستقل را از روزنامه کیهان به وزارت ارشاد آورد و کمر به نابودی روزنامه های مستقل بست.”
این روزنامه نگار تعداد روزنامه نگاران حرفه ای در ایران را 200 نفر میداند: “در ایران انواع مختلف روزنامه نگاری داریم؛ از جمله روزنامه های زرد که تیراژ بسیار بالایی دارند. روزنامه های ورزشی هم هستند که این طیف از روزنامه ها خطری احساس نمی کنند، اما روزنامه نگاران حرفه ای حدود 200 نفر هستند که احمدی نژاد و وزارت ارشاد او آنان را تارو مار کردند.غیر از توقیف مطبوعات، اتفاق مهم دیگری هم افتاد که بسته شدن بازار کار برای این روزنامه نگاران بود به طوریکه اگر در روزنامه های اصلاح طلب کار کرده بودی، درهای روزنامه هایی چون همشهری و سایر روزنامه ها به رویت بسته می شد.یک نوع لیست سیاه ممنوعه ای وجود داشت و در اصل وزارت ارشاد روزنامه ها را از به کار گیری امثال ما منع میکرد.”
آقای رهبر سپس به یک سال و سه ماه اخیر اشاره می کند: “وقتی به یکسال و سه ماه اخیر نگاه می کنیم می بینیم که پرده ها را انداختند و شمشیرها را از رو کشیدند. دقیقا 6 بعد از ظهر روز انتخابات بود که با من و بسیاری از روزنامه نگاران از سوی وزارت اطلاعات تماس گرفتند و گفتند حق مصاحبه و نوشتن گزارش برای سایت ها را ندارید. فردای آن روز سایت روزنامه فرهیختگان که به آدم محافظه کاری چون جاسبی، وصل بود فیلتر شد و ظرف دو ماه روزنامه نگاران مستقل اخراج شدند.”
وی می افزاید: “عرصه برای روزنامه نگارانی که میخواهند کار جدی بکنند و راپورت نگار حکومت و جیره خوار محمود احمدی نژاد و وزارت اطلاعات نباشند، بسیار تنگ است. مجوز به هیچ عنوان صادر نمی شود، حتی مجوز نشریه غیر سیاسی هم برای روزنامه نگاران جدی و مستقل صادر نمی شود. نمی گذارند نام این روزنامه نگاران در جایی درج شود. به طور مثال مرا از سوی روزنامه همشهری برای دبیری تحریریه همشهری سال دعوت کردند و اسمم را بر خلاف همه با فونت کاملا ریز نوشتند؛ بعد هم گفتند بابت اسم تو کلی هزینه داده ایم. بچه ها عمدتا بیکار هستند، یا مهاجرت کرده اند یا همچنان در روزنامه های بسیار ضعیفی چون شرق برای امرار معاش فعالیت می کنند”.
به گفته آقای رهبرنکته دیگر افسردگی عمیق در جامعه روزنامه نگاری جدی و مستقل در ایران است: “در وضعیت فعلی، روزنامه نگاران ما به یک نوع پوچی رسیده اند. بعد از سالها اثرگذاری و فعالیت شدید و تاثیر گذار رسانه ای اکنون با دولت برهنه و بی نزاکتی مواجه هستند که به نقد معتقد نیست و نقد های مستقل روزنامه نگاری به درد این دولت نمی خورد. بسیاری از ما کارمان به روانپزشک کشید؛ به این معنی که دوستان ما یا زندان بودند یا از ایران رفتند و خودمان تحت فشار بودیم. در اصل کار روزنامه نگاری بیشتر از امرار معاش، یک کار هویت بخش است که اگر انجام ندهی هویت ات را از دست داده ای”.
روزنامه نگار؛ قربانی دعواهای سیاسی
محمد رضا نسب عبدالهی، مدیر سایت نیوزبان و روزنامه نگار ساکن شیراز نیز به “روز” می گوید: “در ایران زمینه مساعد برای کار روزنامه نگاری وجود ندارد. روزنامه نگاری ماهمیشه قربانی دعواهای سیاسی شده و تنها رسانه هایی دوام می آورند که «وقایع نامه دولتی» باشند”.
وی می افزاید: “در ایران، روزنامه کیهان و رسانه هایی مانند خبرگزاری فارس که به جای خبررسانی و کار روزنامه نگاری، بیشتر به افترازنی مشغول هستند، دوام می اورند اما روزنامه های نیمه مستقلی مانند اعتماد و شهروند امروز و صدها نمونه دیگر تحمل نمی شوند. چون دولت و حکومت، روزنامه نگاری مستقل را یک تهدید می داند و می خواهد روزنامه نگاری، تنها در قالب وقایع نامه دولتی وجود داشته باشد.”
به گفته این روزنامه نگار “در ایران انواع و اقسام بخشنامه ها و نامه ها برای رسانه ها ارسال می شود که راجع به فلان چیز بنویسید و راجع به فلان مساله ننویسید”.
آقای نسب عبدالهی توضیح میدهد: “این واقعیت جز نادیده گرفتن نقش رسانه ها و تهدید دانستن آن ها معنایی ندارد. محدودیت رسانه ها در انجام وظیفه حرفه ای باعث نخواهد شد که «خبر» زندانی بشود. سانسور و اعمال فشار نهایتا مخاطب را به طرف رسانه های خارج از کشور جذب می کند. مخاطب تشنه دانستن است و از هر راهی بر آگاهی خود می افزاید. هنگامی که روزنامه نگار در ایران نتواند آزادانه فعالیت کند بی تردید محصول نهایی که روزنامه است، نمی تواند مخاطب را جذب کند.”
چشم انداز روزنامه نگاری در ایران
با این اوصاف چشم انداز روزنامه نگاری در ایران چگونه است؟ آیا امیدی به روزنامه نگاری مستقل در ایران هست؟
آقای رهبر پاسخ میدهد: “ما یک استعداد بلاقوه روزنامه نگاری داریم که می تواند بهترین نشریات را حداقل در خاورمیانه منتشر کند. من نشریات خاورمیانه، نشریات عربی، آسیای شرق و مالزی را دیده ام که به شدت عقب تر از ما هستند. ما تجربیات گرانبهای بسیاری به دست آورده ایم و مطمئن باشید اگر یک حکومت دموکراتیک سر کار بیاید و فضا برای روزنامه نگاران باز شود ما دیگر غبطه تیراژ یک میلیونی روزنامه حریت ترکیه را نخواهیم خورد.”
به گفته این روزنامه نگار این بنیه در روزنامه نگاران ایران وجود دارد و روزنامه نگاران ایران حرف های بسیاری برای گفتن دارند: “تمام سختی هایی که روزنامه نگاران ما می کشند تجربه ای خواهد شد که در آینده حرفهای بسیاری بزنند. ما دردهای مردم را همراه و با مردم از درون لمس کردیم و کوره حوادث ما را پخته تر و آزموده تر کرده، اما توجه داشته باشید در شرایط فعلی قضیه فقط مطبوعات نیست. ایران توسط عده ای اشغال شده؛ حتی واژه کودتا هم نمی تواند حق مطلب را ادا کند. با این اوصاف باید به بچه هایی که در حال حاضرو با همه سختی ها در ایران کار می کنند تبریک گفت. کار بزرگی می کنند که در این فضا به کار ادامه می دهند.”
اما وحید پوراستاد نظر دیگر دارد. او می گوید: “هیچ نقطه امیدی برای روزنامه نگاری ایران نمی بینم و اعتقاد دارم روزنامه نگاری ایران تعطیل شده است. هیچ فرآیند و نگاه خوبی نمی توانم برای ماهها و حداقل یک سال آینده ببینم. به روزنامه نگارانی که در ایران مانده اند امید دارم که با عشق و علاقه و امید کار می کنند و در کمال ناامیدی شاید هنوز کمی امید ته دلشان باشد اما به روزنامه نگاری در ایران امیدی ندارم.”
برخوردهای قهری با روزنامه نگاران
طی یکسال گذشته بیشترین تعداد بازداشتی ها، بعد از مردم عادی، از میان روزنامه نگاران بود و سنگین ترین احکام صادره ازمیان فعالان، متعلق به روزنامه نگاران. حبس های طولانی مدت، شلاق، تبعید، محرومیت های سی ساله و مادام العمر و…
چرا روزنامه نگاران اینقدر مورد غضب حکومت قرار گرفتند؟ وحید پوراستاد پاسخ میدهد: “در طی سالهای گذشته بیش از 200 – 300 نشریه را توقیف کردند اما دیدند جریان اطلاع رسانی خفه نشد و تنها بدنامی را برای خود خریدند. لذا به فکر افتادند که ریشه را بزنند و نهال را که روزنامه نگاران هستند؛چون روزنامه ها توقیف می شد اما روزنامه نگاران بودند و هستند.این کینه باعث شد اولین قربانی سرکوب های سال گذشته روزنامه نگاران باشند. در اصل احساس می کردند با سرکوب روزنامه نگاران، جریان اطلاع رسانی هم قطع می شود در حالیکه موج انقدر بزرگ بود که با بازداشت روزنامه نگاران سرکوب نمی شد.”
این روزنامه نگار می افزاید: “یک بخشی هم به این خاطر بوده که جامعه روزنامه نگاری به جز اطلاع رسانی کار دیگری نمی کرد.ممکن است خیلی از مطالب به مذاق آقایان خوش نیامده باشد اما همین روزنامه نگاران در درون زندان ها نیز مقاومت کردند و گفتند ما فقط روزنامه نگار هستیم و کار حرفه ای خود را می کنیم. در اصل آنها تن به خواسته های بازجویان ندادند و همین باعث شد برخورد ها قهری تر شود. در اصل این مشکل نظام سیاسی امنیتی ایران است که تصور می کند با بازداشت، برخوردهای قهری با روزنامه نگاران و توقیف مطبوعات روند اطلاع رسانی مختل می شود و به نفع حکومت است. در حالیکه این کاملا به ضرر حکومت است. اگر امروز مطبوعات آزاد نداریم، ملتی خبرنگار داریم. تجربه شخصی من در این مدت نشان داد روزنامه نگاران خبرها را از مردم می گرفتند و از طریق فیس بوک و توییتر و سایت های خبری دیگر در جریان اخبار قرار می گرفتند.”
آقای پوراستاد سپس با اشاره به ریسک برخی اخبار نادرستی که منتشر می شد می گوید: “درست است که اخبار غلطی هم بود اما اخبار درست هم بود؛ بحث من این است که اگر مطبوعات و روزنامه نگاران آزاد بودند قابل کنترل تر می بود یا اینکه همه اخباردرست و غلط را منتشر می کنند و دست حکومت هم به کسی نر سد؟ ده نفر، صد نفر را بگیرند با دهها هزار نفر چه میخواهند بکنند؟”
این روزنامه نگار می افزاید: “با تنگ نظری که دستگاههای امنیتی و حکومت نسبت به اطلاع رسانی روزنامه نگاران حرفه ای دارند ودر وضعیتی که صدا و سیما با صرف میلیارد ها پول نمی تواند کار حرفه ای کند معلوم است که رسانه هایی چون بی بی سی، رادیو فردا و سایت های مختلف خبری و فیس بوک و…. کنترل را در دست می گیرند و هر کاری بخواهند می کنند؛ چون کار حرفه ای می کنند و اطلاع رسانی درست انجام می دهند. مثال می زنم راهپیمیایی 25 خرداد یک واقعیت بود یا نبود؟ بی بی سی منعکس میکند، صدا و سیما نمی کند، خب این به ضرر نظام سیاسی ایران است که با بستن فضای مطبوعات، خود سانسوری و سانسور شدی، بازداشت و تهدید روزنامه نگاران میخواهد روند اطلاع رسانی را مسدود کند. نه تنها مسدود نمی شود بلکه کنترل اطلاع رسانی از دست دولت خارج می شود و در این میان بزگترین ضربه را همین نظام سیاسی خواهد خورد.”
تاثیر رسانه های خارج از کشور در ایران
برخی معتقدند به دلیل فیلترینگ شدید سایت ها و پارازیت هایی که وی شبکه های تلویزیونی فارسی زبان فرستاده می شد، اطلاع رسانی رسانه های فارسی زبان خارج از کشور بیشتر برای ایرانیان خارج از کشور مفید است و چندان تاثیری در داخل کشور ندارد. اما محمد رهبر و وحید پوراستاد با این قضیه کاملا مخالف اند.
آقای رهبر می گوید: “من با این موافق نیستم که رسانه های خارج از کشور در داخل موثر نیستند. من به تبع شغلم هر روز اخبار را چک می کنم اما بسیاری از مردم کهم ه روزنامه نگار نیستند هر روز سایت های خارج از کشور را چک می کنند. به دست آوردن خبر یک نیاز است، آن هم در جامعه ایران که به شدت سیاست زده است و کوچکترین کار حکومت بر زندگی مردم تاثیر فراوانی دارد. لذا مردم اخبار را دنبال می کنند. شما در تهران می بینید اکثر خانه ها دیش ماهواره دارند همه این مردم که رقص نگاه نمی کنند. برخی صرفا دنبال خبر هسستند و برخی هم در کنار رقص به خبر هم توجه دارند.”
این روزنامه نگار سپس اشاره می کند که کاربران اینترنتی هم بسیار زیادند و با شگردهای خاصی فیلترینگ را دور می زنند: “من در جامعه خودم دیده ام که مردم بیانیه های موسوی و کروبی را پرینت می گیرند و به کسانی که به صورت مستقیم دسترسی به اینترنت ندارند می رسانند. عکس های تجمعات مردمی پرینت گرفته شده و بین مردم پخش می شود.جمهوری اسلامی هم این تاثیر گذاری را به خوبی میداند که با سایت ها و کسانی که با این سایت ها همکاری می کنند، برخورد می کند. صداها به ایران می رسد و گوش های شنوایی هم هست که این صداها را می شنود.”
وحید پوراستاد نیز تاثیر رسانه های فارسی زبان خارج از کشور در داخل ایران را فوق العاده توصیف می کند: “روزنامه نگاران خارج از کشور بخشی از جریان روزنامه نگاری و اطلاع رسانی را البته با کمک همکاران داخل کشور زنده نگه داشته اند و چون با آزادی کامل می نوشتند خیلی تاثیر گذار بوده اند.”
وی می افزاید: “همین پارازیت هایی که حکومت با صرف میلیون ها دلار پول روی شبکه های مختلف خارجی می فرستاد علت همین تاثیر گذاری ها بود. اگر تاثیری در داخل کشور نداشتند، چه نیازی داشت روزآنلاین را فیلتر کنند و روی بی بی سی و صدای امریکا پارازیت بیندازند؟”