بچه هایی که پانک بار می آیند

نویسنده

marjansatrapi645.jpg

‏ شان پی مینز ‏


زندگی برای کودکان سیاه و سفید است؛ تنها بابزرگ شدن و دیدن چیزهای وحشتناک کم کم ابر خاکستری هم به ‏رنگ ها اضافه می شود. ‏

‏”پرسپولیس”، یک درام انیمیشن شگفت انگیز- برگرفته از کتاب یادداشت های مصور مرجان ساتراپی است که ‏نامزد جایزه اسکار در بخش فیلم های انیمیشن شده است. در این اثر، سایه ها به قامت الفاظ درآمده اند. ساتراپی و ‏همکارش ونسان پارونا، جادوی طرح های کودکانه ساتراپی و داستان دردآور و ویژه او از زندگی اش را به ‏تصویر کشیده اند.‏

‏ ‏

صدای گابریل لوپز را می شنویم که می گوید ما مرجان را بسیار بالغ تر از سنش- در 9 سالگی- در تهران می ‏بینیم، او سیاست را از والدینش (با صدای کاترین دونو و سیمون اکبریان) آموخته و از نظرات مادربزرگ ‏مهربانش (با صدای دانیل داریو) بهره مند شده است. وقتی شاه ایران سرنگون شد، او به همراه والدینش به ایجاد ‏یک دموکراسی واقعی امیدوار می شوند اما همه آن آرزوها با ظهور آیت الله خمینی رنگ می بازد. ‏

یک دختر جوان ایرانی پانک و راک چه کار باید بکند؟ ساتراپی محدودیت های روزافزون ناشی از قوانین ‏اسلامی و شکل گیری مقاومت های آرام را در زیر لایه سطحی با جزییات نشان می دهد. اما بعد از پنج سال و ‏شروع جنگ با عراق زمان صدام حسین (یادمان نرود که آمریکا سلاح های او را تامین کرده است)، مرجان به ‏نوجوان و فرد بالغی تبدیل شده (با صدای کیارا ماستریانی: دختر کاترین دونو) و او را به مدرسه ای در وین می ‏فرستند:‏‎ ‎جایی که آزادی درست به اندازه تحت ظلم بودن می تواند گیج کننده و خطرناک باشد. ‏

سازندگان اثر، داستان را کم و بیش با تصاویر برگرفته از کتاب مصور دو جلدی ساتراپی روایت می کنند. ‏تصاویر، دیدگاه خاص مرجان را، هنگامی که به منطق یک کودک در مواجهه با ترس و وحشت محیط اطراف ‏می پردازد، مقابل دیدگان قرار می دهند. همینطور که مرجان بزرگتر می شود، با بلوغ، اولین عشق زندگی و ‏بیداری جنسی روبرو می شود و تصاویر رفته رفته نمای پخته تری به خود می گیرند. ‏

‎ ‎در همین حین، پرسپولیس دختر بچه ای را به تصویر می کشد که زیر سایه شرایطی عجیب، در قالب زنانه خود ‏شکل می گیرد. این زن به این حقیقت دست می یابد که کشوری را که دوست دارد، دیگر وجود خارجی ندارد. این ‏داستان ظاهرا اندوهناک است و در واقع در بعضی جاها در “پرسپولیس” به نقاط عمیق درد و اندوه می رسیم. اما ‏داستان ساتراپی در نهایت به لذت خودشناسی و اینکه زندگی در خانواده و خاطرات باقی است، می پردازد. ‏

منبع: سالت لیک تریبون- 31 ژانویه ‏