جلیلی مرد میز کنفرانس

محمد رهبر
محمد رهبر

میز کنفرانس هتلِ حلقه های طلایی مسکو، مستطیلی بود و سعید جلیلی و کاترین اشتون، نه مثل استانبول و بغداد که پشت میز گرد نشسته بودند، اینبار رودر رو بودند و چشم در چشم.

 هوادارانِ جلیلی که از همین حالا کمپینی راه انداخته اند تا یک “دکتر” دیگر را برای ریاست جمهوری سال بعد معرفی کنند، این مستطیل که جای آن دایره نشسته بود را به فال بد گرفتند و احیانا نشانه ای از ناکامی مذاکرات. هر چند “علی باقری” معاونِ جلیلی، در همان هواپیمایی که عازم مسکوبود به خبرنگاری که پرسید مذاکرات را چگونه پیش بینی می کنید، گفت پیشگویی کار رمال هاست، اما انگار دکوراتورها هم در کار پیشگویی بوده اند.

 جلیلی ساده زیست، برای رفتن به مسکو، هواپیمای اختصاصی زین نکرد و آن طور که گفته اند مثل آدمهای معمولی، هیات ایرانی بلیط خریده و کنار مسافرین که بیشترشان روس بودند، نشسته اند و تا برسند، جلیلی جا نماز پهن کرده و نمازی خوانده با سجده ای طولانی که هوادارانش گفته اند با توجه خبرنگاران و مستند سازان و حتی روسهای مسافر همراه شده است.

 اگر اینبار روس ها همراهند و دوربین ها روشن، دفعه پیش که راهی بغداد بودند، حاج سعید حدادیان و آیت الله خوشوقت اتفاقی همسفر شدند، هر چه هست روسیه بلاد کفر است و عراق دیار اسلام، نشانه اش همسفران است.

 جلیلی دیر سالی ست که تقسیمات جهانی را به همین سادگی می بیند، دارالسلام و دارالکفر. درباره ی مفهوم جغرافیایی این سرزمین های تاریک و روشن، بارها به دانشجویان دانشگاه امام صادق درس داده است و در رساله ی دکترا که عنوانش اندیشه سیاسی در قرآن بود، به تفصیل شرح داده که با کفار چه باید کرد. خدعه و نیرنگ تا وقتی که مسلمان در نزاع است و حفظ صلح، مادامی که قراردادی هست و به وقتش جنگ و کشتار وجهاد.

سال 65 هنوز در دانشگاه امام صادق دانشجو بود که به جبهه رفت و دیده بانِ لشگر خراسانی ها شد، اصالتا مشهدی است و از حلقه ی مشهدی های دانشگاه امام صادق که بیشتر دور و برِ حجت الاسلام “علم الهدی” بودند که هفده سالی دومین فرد مقتدر دانشگاه پس از مهدوی کنی بود و مسوول آموزش دانشگاه و بعد امام جمعه مشهد شد.

 دیده بانِ خراسانی در عملیات کربلای پنج، ترکش خورد و بیمارستانِ صحرایی شلمچه، تنها کاری که کرد، قطع پایِ جلیلی بود. جنگ بی مذاکره و با جام زهر تمام شد و کار جلیلی، تازه شروع.

 از دانشگاه امام صادق که کارش پرورش رجال برای حفظ جمهوری اسلامی است، دکترا گرفت و شاید بنابر خلقیات، جذب بازرسی وزارت خارجه شد.همزمان در دانشگاه درس هم می گفت. واحدی با عنوان آیات الاحکام سیاسی قرآن. آنقدر ها سخت گیر نبود و کلاسها آنچنان نشاطی نداشت و نمره ای می داد و می رفت ولی از گفتن برخی نظراتش غافل نمی شد. غرب را یکسره منحط و شیطانی می دانست و در این نگاه به تمدن غربی، شاید برادرش، وحید جلیلی که سخت متاثر ازمرتضی آوینی و مجلات سوره بود، تاثیر بسزا داشت.

 عشق و علاقه ی وافر جلیلی به آیت الله خامنه ای کار را به جایی رسانده بود که نظریه ولایت فقیه را رنگی عرفانی می زد و تا وحدت وجود پیش می برد و معتقد به اینکه “ولایت” پیش از خلقت عالم و آدم وجود داشته و ولی فقیه هم شعبه ای ازهمان امر ازلی.

 آغاز دوران اصلاحات و ریاست جمهوری خاتمی برای جلیلی فرصتی شد تا از نزدیک با مقام ولایت هم نشین باشد و آن عرفانِ نظری را عملا طی کند. جلیلی که دیگر در معاونت آمریکای وزارت خارجه جایی نداشت به بیت رهبری رفت و” مدیر بررسی های جاری بیت” شد. بیت رهبری جا بسیار داشت و درها به روی ماندگانِ از دولت باز بود.

 از آنجا که بر اثرِ صبر نوبت ظفر آید،طولی نکشید که هیات مذاکره کننده ایرانی، یا خائن و جاسوس درآمدند مثل موسویان و یا به آب نبات خری متهم شدند مثل حسن روحانی، یا استعفا دادند و رفتند، مثل لاریجانی وآنگاه سعید جلیلی به شورای امنیت ملی آمد. با اعتماد شکسته رهبر به احمدی نژاد، نورِ چشم شد و دبیر شورای امنیت ملی و پهلوانِ مذاکرات هسته ای.

کار به دست دانشجویان دانشگاه امام صادق افتاد و عاقبت، کشتزاری که سالها کاشت و داشت شده و البته بسیاری فارغ التحصیلِ فارغ از دین و جمهوری اسلامی هم پدید آورده، ثمری داد و جلیلی این اقبال یافت که هم دستورات رهبری را مو به مو اجرا کند و هم مذاکره کننده ی ارشد باشد. یک نوع وحدت وجود ولایی و جبری به شکل اختیار و نتیجه ساعتها گفت و گو با رهبری پیش از هر مذاکره.

هوادارانِ جلیلی در کمپین رییس جمهور آینده، معتقدند که مذاکره کننده ارشد هیچ انعطافی در قبال خواسته غربی ها نشان نداده است. کاترین اشتون هم گفته است، اصولا میان بسته ی پیشنهادی ایران و غرب وجه اشتراکی نیست، کسی هم از جلیلی خرده نمی گیرد که این چه مذاکره ای است که تنها میز کنفرانس اش تغییر می کند.

مرد میزهای کنفرانس، چه مذاکرات، بُرد-بُرد، باشد و چه یکسره باخت، برنده است. همان طور که ساختمان بهشت و شهرداری تهران احمدی نژاد را در چشم آیت الله خامنه ای نشاند. میز کنفرانس هم عرصه ی رقص صوفیانه جلیلی شد برای اعتماد سازی رهبری.