آینه در آینه

نویسنده

برای اندیشه شاهی؛

 زرافه

نیکلای استپانوویچ گومیلف

برگردان شاپور احمدی

نیکلای گومیلف (۱۹۲۱-۱۸۸۶) شاعر و نظریه‌پرداز ادبی و منتقد برجستهٔ عصر نقره‌ای، در کرنستادت Kronstadt به دنیا آمد و در دبیرستان تسارسکویه سلو Tsarskoye Selo Gymnasium تحصیل کرد و سرانجام قربانی رژیم بلشویکی شد.

گومیلف و نخستین همسرش آخماتوا و اسیپ ماندلشتام پیشاهنگان آکمه‌ایسم بودند، نهضتی که با بیان تجارب شخصی در دههٔ ۱۹۱۰ پاسخی بود به مکتب سمبولیسم. گومیلف همچنین نقشی اساسی در راه اندازی کارگاه شاعران Guild of Poets داشت- نشریه‌ای ادبی که پی درپی بین سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۱ منتشر می‌شد.

به عنوان سلطنت‌طلب و شاعر مبارز و خود‌مدارگومیلف در آگوست ۱۹۱۴ داوطلبانه به ارتش رفت. در ۱۹۱۸ به پتروگراد بازگشت و برای مجموعهٔ ادبیات جهان World Literature series به ویرایش و ترجمه پرداخت.

گومیلف را در آگوست ۱۹۲۱ بلشویک‌ها برای همکاری‌اش در توطئه‌ای ضد شوروی بازداشت کردند. گرچه اتهام‌ها ساختگی بودند، پس از چند هفته گومیلف و شصت نفر دیگر اعدام شدند، علی‌رغم اعتراض بسیاری از نویسندگان.

 

زرافه

امروز، می‌بینم، نگاه خیره‌ات را به گونه‌ای نامراد،

و دستانت را که به گونه‌ای سبکبار، زانوانت را در بر گرفته‌اند.

گوش کن: دور، بسی دور، بر دریاچهٔ چاد Chad

زرافه‌ای نجیب می‌پلکد.

۵ترکیبی هماهنگ دارد و پاهایی دراز،

و پوستی آراسته با نشانی جادویی؛

که هیچ چیز با آن جرأت هماوردی ندارد، به جز مهتاب،

 درهم شکسته و روان بر پهنهٔ خیس دریاچه،

از دوردست‌ها مانند بادبانهای رنگارنگ کشتی پیش می‌رود،

۱۰خرامیدنش به پرواز سرخوشانهٔ پرنده‌ای می‌مانَد.

می‌دانم زمین گواه بسیاری شگفتیهاست

هنگامی که شامگاهان او در غاری مرمرین پنهان می‌شود.

داستانهای شادی‌آوری از سرزمینهای شگفت می‌دانم،

از دوشیزه‌ای سیاه، و شوریدگی اربابی جوان،

۱۵اما تو که غبار‌های سنگین را دیرزمانی فرو برده‌ای-

به هیچ چیز باور نداری، مگر به باران.

و چگونه بگویم برایت از باغهای گرمسیری،

نخلهای باریک، رایحهٔ علفزارهای شگفتاور…..

گریه می‌کنی؟ گوش کن…. بسی دور، بر دریاچهٔ چاد

۲۰زرافهٔ پاکیزه می‌پلکد.