چگونه ایران را رام کنیم؟

نویسنده

‏ ‏irannuclear610.jpg

‏ فلینت لورت و هیلاری مان لورت

‏ ‏

در پی انتشار ارزیابی جدید سازمان ملی اطلاعات آمریکا درباره برنامه هسته ای ایران، دموکرات ها و سایر ‏مقامات آمریکا از جرج بوش بخاطر “راه انداختن جنجال” جدید درباره تهدید تسلیحات اتمی انتقاد کرده اند. اگرچه ‏این انتقاد بجاست، اما به موضوع حساس سیاست در مورد اینکه “ما هم اکنون چه اقدامی را در پیش گرفته ایم؟” ‏نمی پردازد.‏

‏ ‏

واضح است که آمریکا نمی تواند از مسأله ایران چشم پوشی کند. ممکن است تهران ابعاد کاملا ً تسلیحاتی برنامه ‏هسته ای خود را به حال تعلیق درآورده باشد، اما این احتمال نیز وجود دارد که همچنان بدون هیچ محدودیت توافق ‏شده ای به غنی سازی اورانیوم بپردازد. علاوه بر این، موقعیت ایران به گونه ای است که می تواند به پیشرفت ‏اهداف آمریکا در عراق و سراسر خاورمیانه کمک کند و یا مانع از تحقق آنها شود.‏

‏ ‏

در عین حال بنظر می رسد تأکید قاطعانه دولت بوش بر افزایش فشارهای بین المللی بر ایران، بیش از پیش دور ‏از واقعیت است. حتی قبل از انتشار ارزیابی جدید هسته ای نیز درباره ایران، هیچ سلسله تحریم هایی وجود ‏نداشت که شانس حمایت شورای امنیت و یا حتی اتحادیه اروپا را داشته باشد، که اگر چنین می شد واشنگتن و ‏متحدانش، نفوذ واقعی استراتژیک بر تصمیم گیری ایران داشتند.‏

‏ ‏

در واقع، همزمان با افزایش سریع بهای نفت، تأکید آمریکا مبنی بر عدم استخراج ذخائر انبوه نفت و گاز ایران تا ‏زمان روی کار آمدن رژیم مطلوب آمریکا در این کشور، در بلندمدت عملی نیست. ایده “نزدیکی” دیپلماتیک به ‏ایران هم اکنون نسبت به سال های نخست ریاست جمهوری بوش، کمتر مورد حملات سیاسی قرار می گیرد. با در ‏نظر گرفتن همکاری های رسمی ایران و آمریکا در خصوص افغانستان و القاعده پس از حملات 11 سپتامبر و ‏مذاکرات جاری مقامات ایران و آمریکا در بغداد، ادعای کاندولیزا رایس درباره تمایل به تغییر “سیاست 28 ساله” ‏و مذاکره با ایران فریبکارانه بنظر می رسد.‏

‏ ‏

حتی دموکرات هایی که در مورد “سیاست نزدیکی” به ایران سخن گفته اند، هنوز مجبورند توضیح دهند که ‏حاصل سیاست موفق نزدیکی به ایران چه خواهد بود. اکثر آنها پشت سخنان ابهام آمیز جبهه می گیرند، از جمله ‏آنها مشاور ارشد هیلاری کلینتون در امر امنیت ملی آمریکا است که در اظهارات اخیر خود به “ارائه مشوق های ‏بدقت حساب شده به ایران به شرط رفع نگرانی های آمریکا” اشاره کرده است. ‏

‏ ‏

چرا سران ایران باید چنین نطقی را بعنوان یک دعوت معقول به پای میز مذاکره بپذیرند؟ ایران در طی دو دهه ‏گذشته بارها همکاری های تاکتیکی با آمریکا را امتحان کرده است که از آن جمله می توان به کمک به آزادی ‏گروگان ها از لبنان در اواخر دهه 1980 و ارسال محموله های تسلیحاتی به مسلمانان بوسنی در زمانی که انجام ‏این کار برای آمریکا قدغن بود، اشاره کرد.‏

‏ ‏

با این وجود، انتظارات ایران از حسن نیت دوجانبه هر بار با محکوم کردن اقدامات احتمالی تحریک آمیز این ‏کشور در سایر عرصه ها توسط آمریکا از بین رفته اند. از جمله این موارد حمایت ایران از اهداف آمریکا در ‏افغانستان پس از حملات 11 سپتامبر است که نتیجه آن نامگذاری ایران بعنوان “محور شرارت” توسط جرج بوش ‏بود. امروز سیاست نزدیکی به ایران نمی تواند بر بی اعتمادی عمیق میان واشنگتن و تهران غلبه کند. ‏

‏ ‏

از نظر ایران، سیاست جدی نزدیکی به این کشور با تمایل آمریکا به پذیرفتن امنیت مشروع ایران و منافع این ‏کشور در منطقه آغاز خواهد شد. اما نه جمهوریخواهان و نه دموکرات های آمریکا بخاطر حمایت ایران از ‏سازمان های تروریستی و دنبال کردن گزینه تسلیحات اتمی، مایل به بررسی چنین رویکردی نبوده اند. سیاست ‏موفق نزدیکی ایران و آمریکا مستلزم بکارگیری دیپلماسی جامعی است که نگرانی های اصلی دو طرف را ‏دربرگیرد.‏

‏ ‏

از طرف آمریکا، هرگونه رویکرد جدید باید به مسأله امنیت ایران بپردازد، یعنی واشنگتن باید روشن کند که ‏بدنبال تغییر رژیم ایران نیست، بلکه در پی تغییر رفتار حکومت ایران است. با این هدف، آمریکا باید آماده باشد ‏چند تضمین به ایران بدهد. اولا ً، واشنگتن باید قول دهد که از زور برای تغییر شکل مرزهای ایران و یا نوع ‏حکومت استفاده نخواهد کرد. علاوه بر این، با رفع نگرانی های آمریکا در خصوص فعالیت های هسته ای ایران، ‏تأمین تجهیزات نظامی و آموزش سازمان های تروریستی و مخالفت ایران با طرح صلح اعراب و اسرائیل، ‏واشنگتن نیز قول خواهد داد که به تحریم های یکجانبه بر علیه ایران و معرفی این کشور بعنوان کشور حامی ‏تروریسم پایان دهد و مجددا ً با ایران روابط دیپلماتیک برقرار کند. ‏

‏ ‏

در مقابل ایران نیز باید همه اطلاعات مربوط به برنامه هسته ای خود را در گذشته و حال فاش کند و با سیستم ‏بازرسی های سرزده آژانس اتمی از هرگونه فعالیت چرخه سوخت در داخل خاک ایران موافقت نماید. علاوه بر ‏این، تهران باید با صدور بیانیه ای، حمایت خود را از حل وفصل منصفانه درگیری اعراب و اسرائیل بر مبنای ‏قطعنامه های جاری شورای امنیت سازمان ملل اعلام کند. ایران در عین حال قول خواهد داد که از آموزش ‏گروههای تروریستی و تأمین تجهیزات نظامی آنها و نیز حمایت از تبدیل گروههای حماس و حزب الله به سازمان ‏های منحصرا ً سیاسی و اجتماعی دست خواهد کشید.‏

‏ ‏

اما مسأله مهم تر این است که حتی اگر هر دو کشور با این اقدامات دوجانبه موافقت نمایند، آشتی پایدار تنها در ‏صورتی میسر خواهد بود که واشنگتن و تهران در جهت رویکردی فعالانه تر برای برقراری امنیت و ثبات در ‏منطقه به ویژه عراق تلاش کنند. از زمان مرگ آیت الله خمینی در سال 1989، سیاست آمریکا در قبال ایران در ‏خدمت منافع آمریکا نبوده است. نه ادامه چشم پوشی از منافع قانونی ایران و نه مجازات های بزدلانه به بهبود ‏موقعیت کمک خواهد کرد. در نهایت اینکه درس واقعی ارزیابی جدید سازمان ملی اطلاعات آمریکا این است که ‏ما به یک تجدیدنظر کلی در سیاست آمریکا نسبت به ایران نیاز داریم.‏

‏ ‏

منبع: نیویورک تایمز، 11 دسامبر