گزارش

نویسنده

گزارش لوموند از سه کارگردان ایرانی

فیلمسازانی که تصمیم گرفتند بمانند

کلاریس فابر

 

 

جعفر پناهی در ۳۵ سالگی دوربین طلایی جشنواره کن را برای اولین فیلم بلند خود “بادکنک سفید” [سال ۱۹۹۵] از آن خود کرد. در سال ۲۰۰۰ فیلم “دایره”، جایزه شیر طلایی جشنواره ونیز را دریافت کرد. سومین فیلم و همچنین فیلم های بعدی مانند “خون و طلا” [سال ۲۰۰۳]، و “آفساید” [سال ۲۰۰۶]، ازسوی دولت ایران ممنوع اعلام شدند. پناهی در مارس ۲۰۱۰ دستگیر و به قید وثیقه آزاد شد و درحال حاضر در منزل خود در تهران تحت نظارت قرار دارد، ولی همچنان به فیلمسازی مشغول است [“این یک فیلم نیست” و “پرده بسته”]. محکومیت او به نحوی است که اجازه ندارد با مطبوعات مصاحبه کند، ولی اطرافیان او اظهارات اش را به هر قیمت ممکن منتقل می کنند.

او می گوید: “من تصمیم گرفتم زنده بمانم، فیلم بسازم و عواقب آن را بپذیرم. توپ در زمین حکومت است. آنها هستند که تصمیم می گیرند من به زندان بروم یا نروم، و یا محکومیت های سنگین تر برای من صادر کنند. که البته دراین صورت باید به افکار عمومی در جهان نیز پاسخ دهند […] شاید برای من که در دوران اوج خود به لحاظ تولیدات سینمایی بودم، بهتر این بود که در زندان بمانم تا اینکه بیرون باشم ولی هیچ فیلمی نسازم. زیرا زمانی که در زندان هستم، به ساخت فیلم فکر نمی کنم. در فضای بیرون ایده ها متبلور می شوند و اینکه نتوانی آنها را تحقق بخشی بسیار دردناک تر از زندانی بودن است. راه حل دیگری که برای آنها باقی مانده این است که مرا به شیوه ای ازبین ببرند، به عنوان مثال ازطریق بی اعتبار کردن من. طی دو یا سه سال اخیر، اظهارات رسمی در این راستا صورت گرفته تا افکار عمومی ایرانیان را متقاعد سازند که من هیچی از سینما نمی دانم و فیلم های من هیچ ارزشی ندارند. این قبیل اقدمات صرفاً بنابه دلایل سیاسی انجام می شوند.”

 

مجید برزگر ، متولد سال ۱۹۷۳، چندین فیلم کوتاه و مستند ساخته است. اولین فیلم بلند او، “فصول بارانی” در جشنواره های روتردام و مونترال انتخاب شد. دومین فیلم او، “پرویز”، در تاریخ ۲۹ ژوئن برای اولین بار در فرانسه و در جشنواره سینمای ایران در پاریس پخش شد. این دو فیلم در ایران مجوز ساخت دریافت کردند، ولی در سینماها اکران نشدند. به گفته او، چهار سال اخیر که به دومین دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد مربوط می شود، “بدترین دوران برای فیلمسازان ایرانی” بود.

او در توضیح این مسأله می گوید: “از چهار سال پیش تاکنون، یک سری فعالیت های خرابکارانه بی سابقه در قبال فیلمسازانی که طرفدار حکومت نیستند، آغاز شده. دستگیری ها و سانسور باعث شده تا جو به شدت امنیتی شود. شرایط اقتصادی نیز به دلیل حذف تمامی کمک های دولتی به سینما سخت گشته. ولی یک سینمای جایگزین نیز وجود دارد که کاری به مجوز ندارد و به لطف فن آوری های جدید دیجیتالی امکان پیشرفت را ازطریق شبکه ای از کمک ها و در فضایی پرتعامل یافته است. همین فیلم ها نماینده سینمای ایران در جشنواره های بین المللی اند. البته این بخش “زیرزمینی” به لحاظ زیبایی کار بر سینما تأثیر می گذارد؛ تا حدی که امروزه زمانی که یک فیلم را تماشا می کنیم، خیلی سریع متوجه می شویم که یک اثر “مجوز دار” است یا خیر. فیلمسازان جوان همچنان امیدوار هستند و عقب نشینی نمی کنند. مرجع آنها سینمای جهان است، ولی فیلم های خود را در ایران تولید می کنند.”

او در ادامه می افزاید: “چهار سال پیش، من مجوز ساخت دو فیلم بلند را به دست آوردم [فصول بارانی و پرویز]. به مدت دو سال برای هر یک از این فیلم ها کار کردم. این یک راه طولانی بود. در نهایت در فیلم ما هیچ اثری از خودمان وجود نداشت. آیا کسی این فیلم ها را خواهد دید؟”

کامبوزیا پرتوی ، فیلمساز، سناریست و شاعر متولد ۱۹۵۵، سناریوی فیلم “دایره” جعفر پناهی را نوشته است. او به همراه پناهی فیلم “پرده بسته” را ساخت که در ماه فوریه در جشنواره برلین به نمایش درآمد. دو پروژه آخر او برای ساخت فیلم ازسوی مسؤولان جمهوری اسلامی رد شده است.

او می گوید: “در ایران، هر نهاد یا هر مسؤول وابسته به حکومت سلیقه خاص خود و خطوط قرمز خودش را دارد که براساس هیچ چیز نیست، جز برداشت های شخصی او. سال گذشته، شش فیلم ازسوی یک نهاد مذهبی رد شد، درحالی که همین شش فیلم توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مورد تأیید قرار گرفته بود. با توجه به کثرت تعداد خطوط قرمز، فیلمسازان یاد گرفته اند که از یک سری اصول در ساخت فیلم هایشان پیروی کنند و همواره این موضوع را در نظر داشته اند که سلیقه مسؤولان آتی که بر سر کار می آیند، چگونه خواهد بود؛ و اینکه فیلمشان درنهایت چه از آب درخواهد آمد. ولی از هشت سال پیش، اکثر فیلمسازان مشهور از کار کردن منع شده اند و همین مسأله موجب شده تا برخی از آنان کار کردن در خارج از ایران را ترجیح دهند. مسؤولان ایرانی نیز چهره های جدیدی را به عنوان فیلمساز معرفی کرده اند. ما شاهد ظهور تعداد بسیاری فیلمساز ناشناخته بودیم… اکثر آنها تنها کوله بارشان در این راه، داشتن رابطه با مسؤولان سینما بود.”

منبع: لوموند، ۲۷ ژوئن