شیرشاه خفته

حامد احمدی
حامد احمدی

» نگاه/ سریال ایرانی

داوود میرباقری زمانی به عنوان سردمدار استفاده از جذابیت‌های ممنوع برای دادن پیام‌های مباح، کارگردان مهمی محسوب می‌شد. از ساخت سریال امام‌علی که جاذبه‌اش را از زن اغواگری به نام “قطام” می‌گرفت تا بعدتر و “آدم برفی” که کاباره و آواز خواندن و زن‌پوشی و عرق‌خوری فیلمفارسی را میکس کرده بود تا پیام “مهاجران آدم‌های بدی هستند” را صادر کند. شاهگوش هم با این‌که تا امروز تنها چهار قسمت‌ش پخش شده اما از این قاعده مستثنا نیست. فقط کافی‌ست تبلیغات و اخبار و تیزرهای شاهگوش را پی‌گیری کنید تا متوجه بشوید یک نقش فرعی با گریمی مشابه ابی - آوازخوان مشهور ایرانی- چه‌طور در مرکز توجه قرار گرفته تا مخاطب به هوای دیدن مشابه ابی و شنیدن صدا و ترانه‌های‌ش، سی‌دی شاهگوش را بخرد تا با دنبال کردن یک داستان سردستی و سست با پیام‌های جدید آقای میرباقری و تیم تهیه‌کننده‌ی پیدا و پنهانش مواجه بشود.

شاهگوش قرار است یک داستان پلیسی را تعریف کند. یک تصادف اتفاق می‌افتد و یک کله‌پز فوت می‌کند و خانواده‌اش به دنبال راننده‌ای که مرد خانواده را زیر گرفته و فرار کرده، می‌گردند. مخاطب که در ابتدا فکر می‌کرد با سریالی مواجه است که نقش اصلی‌اش به عهده اکبر عبدی‌ست و قرار است داستان احتمالا کمدی و بامزه خانواده‌ای سنتی را - مثلا به سبک و سیاق رضا عطاران- دنبال بکند، با تصادف و مرگ و کنار رفتن اکبر عبدی از داستان، با قصه و شخصیت اصلی سریال روبه‌رو می‌شود. شخصیت‌های فرعی یکی‌یکی کنار می‌رود تا از کاراکتر اسد خفته - سرگرد نیروی انتظامی- رونمایی شود. اسد خفته - با بازی فرهاد اصلانی- سرپرست کلانتری‌ای است که نام‌ش را “ملت” گذاشته، دم درش با شکلات و آب‌نبات از مراجعین پذیرایی می‌شود و مهم‌تر از همه خودش یک ویژه‌گی عجیب دارد. گوش‌های اسد خفته - که نام و فامیل‌ش یک بازی کلامی مبتذل است؛ به معنی شیر خفته- کوچک‌ترین صداها را می‌شنود و می‌تواند با این نیروی خفیه و حس ششم‌ش سخت‌ترین پرونده‌ها را به سرانجام برساند.

اجتماع دور و بر “اسد خفته” مشتی سرباز شیرین‌عقل، خانواده‌ها و آدم‌های وامانده و خلاف‌کارهای مضحک هستند که به برجسته‌تر شدن مانور قدرت‌نمایی سرگرد نیروی انتظامی کمک می‌کنند. از سرباز فیلسوف‌ماب تا سرباز شهرستانی خوشمزه و دست آخر سرگرد دیگری که اسد خفته را رقیب خود می‌داند، همه‌گی جماعت ابلهی هستند که زیر دست سرگرد تیزهوش کلانتری ملت وول می‌خورند و در محضرش درس می‌گیرند تا مثل او بشوند. آدم‌های حیران و وامانده، از خانواده کله‌پز فوت کرده تا مردی مال‌باخته، چشم به سرگرد خفته دوخته‌اند تا با تبحر و کمالات‌ش مشکلات‌شان را حل بکند و از همه جالب‌تر متهمانی هستند که در کلانتری حضور دارند که اکثرشان افراد اهل موسیقی هستند. از یک دی‌جی رپر خل‌وضع تا خواننده‌ای که شکل و شمایل ابی را دارد و در مجالس می‌خواند و به قول همسایه‌شان با پخش آهنگ‌ش آبروی‌ش رفته است.

مصالح مثل فیلم “آدم برفی” به خوبی کنار هم چیده می‌شود. نما برای مخاطب عام جذاب است که آهنگ رپ و ترانه‌ای معروف از اردلان سرفراز با صدایی شبیه به ابی می‌شنود، اما همه‌ی این جذابیت‌ها از دید کارگردان و نویسنده‌گانش محکوم و متهم و بی‌آبرو هستند. جزئیات و خرده‌داستان‌ها از یک سو تماشاگر و مخاطب جذب می‌کنند و از سوی دیگر چشمکی به نهادهای فرهنگی حکومت می‌زنند و نخاله‌ها و ناتوهای فرهنگی از دید حکومت را بی‌آبرو می‌کنند. در میان این بازار شام هم فقط یک شخصیت معقول و مثبت وجود دارد. کسی که بالاتر از همه نشسته، از “ملت” سرپرستی می‌کند، گوش‌های تیزش “شاه”گوش هستند و هیچ خلاف و بزه‌ای نیست که متوجه‌اش نشود و با آن برخورد نکند. در مقام نشانه و نماد، شیر خفته‌ داوود میرباقری، چه کسانی می‌تواند باشد؟ یک شخصیت کامل و همه‌چیز تمام که اگر نباشد، ملت در کارشان وا می‌مانند.

امام علی با قطامه‌اش پیام اسلام شیعی را منتشر می‌کرد و آدم برفی با اکبر عبدی زن شده و لوده‌گی پرستویی و عرق‌خوری و لات‌بازی داریوش ارجمند در کافه، ملت فراری از حاکمیت ولی‌فقیه را دزد و آواره و بدبخت نشان می‌داد. شاهگوش حاصل جمع این دو اثر است. ملتی که این‌بار در یک نهاد نظامی امنیتی مثل کلانتری جمع شده‌اند تا توسط شیر خفته، ضبط و ربط بشوند و به تعالی برسند. قسمت‌های بعدی شاهگوش هم ادامه همین روند خواهد بود. بازیگران جورواجور از رضا کیانیان تا هانیه توسلی به مجموعه اضافه خواهند شد، داستان پلیسی کش می‌آید، مقداری شوخی جنسی و فوتبالی به عنوان اسانس اضافه خواهد شد تا در نهایت قهرمان داستان از خواب برخیزد و مثل یک شیر درنده، تمام گره‌ها و معماها را حل بکند.

اگر زمانی امام علی و آدم برفی با جاذبه‌های ممنوعه و خط‌قرمزی به مخاطب رودست می‌زدند، حالا تماشاگر چشم و دل‌سیر که شبکه‌هایی مثل فارسی‌وان و جم را پیش‌رو خود دارد، دیگر برای دیدن چنین چیزهایی وقت و پولش را هدر نمی‌دهد و اگر با هیجان لحظه‌ای و تحت‌تاثیر تبلیغات هم به سمت چنین محصولی برود، خیلی زود پس‌ش می‌زند. سرچ کوتاهی در اینترنت و خواندن نظرات کاربران کافی‌ست تا میزان تاثیرگذاری اثری مثل شاهگوش را متوجه بشویم. سریالی که مشاور فرهنگی سابق محمد خاتمی- احسان دلاویز- تهیه‌کننده پنهان و اصلی‌اش است و تنها دوستدارشان در میان جماعت منتقد، کسانی نظیر رضا شکراللهی هستند که برای گرفتن مناصب فرهنگی دولت تدبیر و امید دورخیز کرده‌اند. میرباقری که در دهه هفتاد نبض تماشاگر عام را دست داشت و با کارت سبز حکومت از خط قرمزها عبور می‌کرد، حالا نمایشش تماشاگران اندکی دارد که همه‌گی نان‌خور خوان سیاستمداران و قدرتمندان امروزی هستند.