در مورد سرانجام بانکداری اسلامی، یعنی فقط یکی از شمار بیشمار طرح های بلندپروازانه و آرمانگرایانه حاکمان؛ حرف راست را از دهان دادستان کل کشور بشنوید که محمد طاهری، مصاحبه خودش را با او در “نوشته های من” منتشر کرده است:
25 سال پیش که بحث بانکداری اسلامی در مجلس مطرح شد، من رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس بودم و به طور کامل در جریان تصویب قوانین بانکداری اسلامی قرار دارم. در طول 25 سال گذشته، نظام بانکداری اسلامی نقاط قوت و ضعف خود را نشان داده و مدیران اقتصادی کشور به خوبی در جریان ویژگیهای این نوع بانکداری قرار دارند.نظام بانکی ما، به قول یکی از دوستان تنها دو ایراد دارد. اول اینکه بانکداری نیست و بعد اینکه اسلامی نیست.
مهندسی فرهنگی!
سمیه توحیدلو که این روزها به وردپرس نقل مکان کرده است، در“برساحل سلامت” نوشته است که از باب شدن اصطلاح تازه ای در پژوهش های دانشگاهی خشنود نیست:
درگیر پروژه ای بودم با عنوان رصد فرهنگی دانشگاه، در پروژه دیگری هم با عنوان “رصد زنان” قرار است همکاری کنم. نکته جالب برایم این بود که اینهمه رصد چیست که هرکس به آدم می رسد چیزی درباره رصد جامعه پیشنهاد می کند. به شوخی می گفتیم ظاهرا منجم هم شده ایم که همه از ما رصد کردن می خواهند. از جاافتادن این واژه با بار تجربی چندان خشنود نیستم. مشکلم هم از این حیث است که گویا هنری است که واژه های مورد استفاده در علوم تجربی را در علوم انسانی به کار گیریم.
چند روز پیش داشتم پروپزالی برای یکی از همین طرح های رصدی می نوشتم. با سرچ به این نتیجه رسیدم که رصد فرهنگی، مرحله مقدماتی پروژه مهندسی فرهنگی است که این روزها از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی به شدت تبلیغ می شود. مهندسی فرهنگی هم از همان واژه هاست. از همانهایی که انگار قرار است به زور مهندسی و علم تجربی را به علوم انسانی و اجتماعی بچسباند. صرفنظر از اینکه اصلا می توان مهندسی فرهنگی کرد، یا نه، استفاده از این قبیل واژه ها را نمی پسندم. اما قشنگی ماجرا این است که نمی دانستم در کجای مهندسی فرهنگی کشور هستم. اما این نکته را کشف کردم.
در نگاه اول ناعادلانه است اما…
امیررضا خادم نماینده پیشین مجلس در “خادم” نگاهی دارد به حذف یارانه بنزین برای ماشین های مدل بالا:
درنگاه اول به نظرمی رسه این یک نوع بی عدالتی نسبت به دارندگان این نوع خودرو هاست و به قول یکی از دوستان که می گفت بالاخره این آدما هم سهمی از بنزین ۱۰۰ تومانی دارن و طبیعتا اگه بخوان بیشتر مصرف کنن باید برن آزاد بخرن. این ظلم به اوناس که از این حقشون استفاده نکنن…
حرف نادرستی نیست ولی به نظرمن با توجه به اینکه ما دیر یا زود باید به سمت حذف یارانه های انرژی حرکت کنیم و درحقیقت تا حالا هم خیلی دیر شده و از سرمایه ملی به صورت خوبی استفاده نشده؛ بنا براین هرچند خود من هم دیگه نمی تونم از این سهمیه بهره مند بشم ولی با توجه به اینکه بسیاری از رایانه هایی که درکشور ما پرداخت می شه به دست نیازمندش نمی رسه، این شروع ازبنزین رو باید به فال نیک بگیریم و هزینه هایش رو هم دوستان دارنده این نوع خودروها به امید شکوفائی افزونتر کشورمون بپذیرن.
همه بی تفاوت شده ایم
بهمن احمدی اموئی در “ما روزنامه نگاریم” از بی تفاوتی افکار عمومی نوشته است:
این روزها تقریبا همه نسبت به اتفاقاتی که در مقابلمان روی می دهد، بی تفاوت شده ایم. نمی دانم ناشی از چیست. اما این را می دانم که این بی تفاوتی کار دستمان خواهد داد. شاید حکومت از این بی تفاوتی مردم راضی به نظر برسد اما خود آنها بیشترین ضربه را از این بی تفاوتی مردم خواهند خورد. اولین ضربه اش هم بی تفاوت شدن حاکمیت نسبت به سرنوشت شهروندانش است.
همین هفته قبل بود که انفجاری در شازند اراک دست کم 26 نفر را به کشتن داد. بیش از 42 نفر هم دچار سوختگی های شدید شدند. برای همین پیش بینی می شود تعداد کشته شدگان از این هم بالاتر برود. تا کنون نه دولت در این باره کاری کرده و نه حتی در همان استان مرکزی. تازه نهادهایی چون تامین اجتماعی و وزارت کار هم نمی دانند در این باره چه کنند. هیچ روزنامه ای هم به آن نپرداخته است.
دروغ چرا؟ من هم ترسیده ام!
خاطره وطن خواه در “روزگار” در حاشیه توقیف خبرگزاری فارس نوشته است:
بدجوری دچار خود سانسوری شده ام.در یک دوره ای سیاسی نویس ها غده خود سانسوری در دلشون تبدیل به سرطان می شد امروز گریبان اقتصادی نویس ها را گرفته. اگر بخواهی از سیاستهای اقتصادی دولت انتقاد کنی متهم به اخلال در کار دولت می شوی بعد هم آقای احمدی نژاد می گوید گروهی از موضع انتقاد به دولت فحش می دهند! اگر بخواهی خبر بنویسی باید احتیاط کنی نکند خبر مستندات قانونی لازم را نداشته باشد و ناگهان روزنامه را منتظر از راه رسیدن پیک وزارت ارشاد کنی.
توقیف فارس فتیله کار خبری خیلی ها رو پایین کشیده.دروغ چرا من هم ترسیدم! حتی برای خبری که واقعیت دارد و مستندات لازمش را هم وجود دارد باید با احتیاط رفتار کرد.قانون مطبوعات آنقدر ابهام دارد که به راحتی می توان با استناد به آن هر روزنامه نگاری را که اراده شود به “آب خنک گاه” فرستاد. توضیح اینکه”آب خنک گاه”واژه ای من درآوردی است که هم خانواده اوین است!
جدال خودی با خودی!
محمد سلطانی فر در “نیو کاوریج” بحران های اخیر در سطوح حاکمیت را نمونه هایی از جدال محتوم خودی با خودی می داند. او در همین زمینه نوشته است:
اصلی نانوشته در دنیای سیاست وجود دارد و آن اینست که، زمانی که یک جناح رقیبی در برابرش نباشد و یا رقابت صرفا جنبه نمادین داشته باشد، آنگاه نگاه ها به درون می چرخد و رفقا چون رقبا پنجه در پنجه هم زورآزمائی می کنند و همان سان که غالب مشعوف از پیروزی خویش است، مغلوب محزون از شکست است و شکست از خودی بسیار سنگینتر ازغیرخودی است. تاریخ نمونه های بسیار دارد از جدالهای خودی و خودی که در آینده ای نه چندان دور به نزاع خودی و غیر خودی تبدیل شده اند.
آنگاه که علی لاریجانی سرلیستی کسی غیر از خود را در لیست جبهه متحد اصولگرائی برای پایتخت نپذیرفت و روانه پایتخت مذهبی کشور شد تا بدون اما و اگر پا در خانه ملت گذارد، آنان که این سیاستمدار زیرک را می شناختند دریافتند که دعوا نه بر سر تکیه بر صندلی ریاست قوه مقننه است، چون اگر وی به سر لیستی حداد عادل تن می داد خواه ناخواه باید می پذیرفت که حداد رئیس مجلس شود. و از آنجا که دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند این علی لاریجانی بود که سرلیستی تهران را برای رقیب وانهاد و به دیاری دیگر رفت.
نظام اطلاع رسانی حکومت چگونه عمل می کند؟!
محسن حاج کریمی در “دغدغه هایم” بخشی از تازه ترین نوشته علی مطهری فرزند آیت اله مطهری را بازنشر داده است که در آن برخی کاستی های نظام اطلاع رسانی در جمهوری اسلامی را برشمرده است. همین چند مورد که او برشمرده، کافیست که پی به میزان کارآوردی آن ببریم:
الف) چون مسئولیت اصلی خود را توجه به مسائل کلان کشور می داند، چنین گمان میکند که آنچه بر یک فرد و یا گروهی از افراد میرود، از حوزه وظایفش بیرون و حداکثر یک مسأله حاشیهای است.
ب) اطلاع رسانی در مورد تخلف برخی مسئولان را “تضعیف نظام” میپندارد.
ج) وظیفه اصلی اطلاع رسانی را عمدتا در دادن آمار مثبت و پنهانسازی و یا کمرنگ کردن هر آماری میداند که به نحوی منفی تلقی میشود و این امر را به خیال بالابردن آبروی نظام نزد مردم انجام میدهد.
د) اخبار مربوط به امنیت مردم از قبیل سرقت، کودکربایی و تعرض را پخش نمیکند و گمان میکند با این کار به جامعه آرامش روانی میبخشد و در نتیجه از انجام وظیفه کلیدی خود در برقراری آرامش باز میماند.
ه) در مواجهه با معضلات جامعه بیش از آنکه به فکر اصل مشکلات باشد، به فکر این است که مردم از انعکاس این مشکل چه فکری در مورد نظام خواهند کرد. به بیان دیگر، آنچه “در سر مردم” میآید از آنچه “بر سر مردم” میآید بسی مهمتر است.
سایتم را می فروختم تا زمین بخرم!
محمد صداق الحسینی در “کالاتاکسی” ضمن معرفی وب سایتی که ارزش وب سایت شما را تخمین می زند، به کنایه می نویسد که آماده است وبلاگش را به نخستین خریدار بفروشد و با پولش زمین بخرد:
این سایت به شما امکان می دهد تا قیمت دلاری وبلاگ خود(البته بهتر است گفته شود ارزش دلاری وبلاگ خود) را بشناسید. قیمت وبلاگ مرا این سایت معادل تقریبی سی و دو هزار دلار تخمین می زند. که حتما اگر مشتری داشت در دم می فروختم و می رفتم زمین می خریدم!
برخلاف انتخابات در ایران
”قمار عاشقانه” نخست اشاره کرده است به اظهارات محمد احمدینژاد در مورد عدم این احتمال که به اوباما اجازه داده شود تا وارد رقابت اصلی انتخابات ریاست جمهوری امریکا شود و سپس نوشته است:
چند وقت پیش بود که جناب رئیس جمهوری این درفشانیها را فرمودند. انتخابات مقدماتی آمریکا انجام شد؛ زیر ذرهبین رسانه و حضور پر رنگ مردم. همان مردمی که آقای احمدی نژاد رایشان را تضمین شده نمیداند. اما بر خلاف گفتهی وی تا آخرین هفتهها کاندیدای برنده مشخص نبود.
بر خلاف انتخابات ایران که از قبل همه چیز در آن مشخص است و برندهی انتخابات معلوم. برای مثال روزی که جناب لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی استعفا داد، بسیاری از جمله خود من نوشتند که وی رئیس آیندهی مجلس خواهد بود. که چنین نیز شد و… داستانی تکراری که میدانید.
فکر میکنم حرف نسنجیده از دهان احمدینژاد بسیار شنیدهایم. حالا بعد از این رویداد وی چه دارد بگوید؟
اینترنت اوباما را پیروز کرد
مصطفی قوانلو قاجار در “روزنامه نگار نو” نیز در حاشیه قطعی شدن کاندیداتوری اوباما در انتخابات ریاست جمهوری امریکا می نویسد:
او با شعار “مذاکره” وارد صحنه رقابتها شد و حتی اگر هم در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مذاکره ای بین اوباما و احمدی نژاد شکل نگیرد، باز هم فضای مثبت تری در روابط ایران و آمریکا ایجاد خواهد شد که به سود دو ملت و دو کشور است. چرا که منطق اوباما منطق مذاکره است و نه منطق زور و شاید دوران ریاست جمهوری اوباما دوران بهتری باشه. هرچند واقعا همه اینها یک آرزوست و ممکنه هزاران مسئله به وجود بیاد و حتی اوباما هم از مذاکره بدون قیدوشرط با ایران صرف نظر کنه.
اوباما یک سیاهپوست عادی در آمریکا بود که با پشتیبانی جوانان آمریکایی و به مدد اینترنت وارد انتخابات شد و بدون حمایت های مالی که کلینتون از اونها برخوردار بود برنده انتخابات حزب دموکرات شد. اوباما اولین کسی است که قدرت اینترنت رو به طور رسمی نشان داد. فی الواقع او ثابت کرد که اینترنت میتونه چه قدر ابزار مهم و کارایی باشه برای اتحاد، دوستی و برابری.
تعطیلات برای کسی خوب است که غیرتعطیل هم دارد!
احمد طالبی در “همینجوری” معتقد است تعطیلات برای کسی معنا دارد که بر سر کار است نه برای خیل بیکاران کشور:
تعطیلات برای کسی خوبه که غیر تعطیل هم داره. کسی که غیر تعطیلش دست خودش نیست، کسی که توی غیر تعطیل آدم خودش نیست، چه می دونم مجبوره سر کار بره، مجبوره بشینه توی کلاس، مجبوره…
تعطیلی برای این آدم یعنی اینکه یک روز یا دو روز یا هرچی که آقا احمدی نژاد عنایت بفرمایند، مال خودشه، آقا بالاسر نداره و میتونه واسه خودش خوشی کنه، البته اگر دل خوشی براش مونده باشه.
تعطیلی اما برای کسی که هیچ کار و زندگی نداره، خودش را مجبور به هیچ کاری نمیدونه و هیچ حالی برای خوشی کردن نداره، آنقدرها هم چیز خوبی نیست. تعطیلی برای این آدم فقط به معنی تعطیلی دیگران است.
به سوگ نادر ابراهیمی، چمخاله تا همیشه غمگین خواهد ماند
مصطفی جلالی فخر در“تخته خاکستری” در حاشیه مرگ نادر ابراهیمی نویسنده شهیر کشورمان نوشته است:
دقایقی پیش خواندم که نادر ابراهیمی در گذشت. یک عاشق کمیاب که تا آخر، عاشقانه ماند و چمخاله را در لغت نامه عشق جاودانه کرد. مهم نیست چه قدر می شناسیم اش. مهم این است که به دلیل عشق، کافی ست تا با احترام تمام نگاهش کنیم. حتما غصه دار می شویم که چمخاله تا همیشه غمگین خواهد ماند. اما با وام از مسافران بیضایی، یقین داریم که او رفت، اما تمام نشد.