پطر کبیر امپراتور افسانهای روسیه در وصیتنامه مشهور خود تعبیری را در مورد ایران به کار برده است که هنوز برخی از تحلیلگران سنتی روابط بینالملل آن را مبنای توضیح روابط ایران و روسیه میدانند. وی به روشنی قدرتیابی امپراتوری روسیه را در گرو دستیابی این کشور به آبهای گرم آزاد از طریق تسلط بر ایران دانسته بود و از این رو بسیاری از حاکمان روسیه چه در دوره امپراتوری رومانف و چه در دوران حکومت کمونیستها در دوران اتحاد شوروی بر این مبنا رفتار میکردند. اما امروز بنیاد روابط بین ملتها و کشورها به گونهای تحول یافته است که دیگر این چارچوب سنتی در توضیح روابط ایران و روسیه به کار نمیآید.
هر چند برای روسیه امروز هنوز شکوه و جلال دوره پطر کبیر آرزویی بزرگ و آرمانی تاریخی است، اما نخبگان امروزی روس به خوبی میدانند که دنیای امروز دنیایی متفاوت است که دیگر نه میتوان بر کشوری تسلط کامل داشت و نه از آن طریق به منافعی پایدار دست یافت. حتی به نظر میرسد امپراتوری به معنای سنتی آن دیگر در جهان جدید امکان تحقق نداشته باشد و مدل زندگی بینالمللی اساساً دگرگون شده است و هیچ کشوری نه میتواند و نه میخواهد از موضع یک امپراتوری با کشورهای دیگر به تعامل بپردازد. شاید روابط با هیچ کشوری به اندازه روسیه بر تاریخ ایران تاثیرگذار نبوده است.
سابقه روابط گسترده ایران با امریکا به 70 سال هم نمیرسد در حالی که حدود دو قرن پیش ایران با شکست از روسیه در جنگهای ایران و روس، افول تاریخی خود را شروع کرد و در حالی که انقلاب صنعتی آغاز شده بود و نظامهای مدرن در اروپا، امریکا و شرق آسیا شکل گرفته و به اوج میرسیدند، ایران زیر چکمههای قزاقان روس به کشوری تحتالحمایه بدل شده بود که نه فقط بخشهای مهمی از خاک خود را از دست داد، بلکه استقلال و اقتدار پادشاهان قاجار از میان رفت و ایران را از نظر سیاسی و بینالمللی به مسیر سقوط انداخت.
نوع خاص تغییر جهت روسیه در 1907 و رفتن آن به سوی انگلستان نزدیک بود تا در آستانه جنگ جهانی اول ایران را تجزیه کند و به همین دلیل نیز تاریخشناسان معتقدند اگر وقوع انقلاب اکتبر 1917 معاهده 1907 را ملغی نکرده بود، شاید ایران تجزیه میشد. اما رژیم سیاسی منتج از انقلاب اکتبر نیز دو بار ایران را تا مرز تجزیه پیش برد و نیروهای سیاسی وابسته به آنان نیز همواره از شکلگیری نظم و ثبات سیاسی در دورانهای شکوفایی سیاسی ایران مانند ابتدای دهه 1950 میلادی جلوگیری کردهاند. این نمونهها نشان میدهد که چقدر روابط با روسیه در تاریخ ایران و سرنوشت مردم ایران مهم و موثر بوده است. حتی مهمتر و تاثیرگذارتر از کشورهایی که امروز مساله اصلی سیاست خارجی محسوب میشوند. امروز دیگر نه روسیه، روسیه سابق است و نه ایران، ایران گذشته. اما رابطه ایران و روسیه نه فقط در منافع ملی دو کشور بلکه در مجموعه نظام بینالملل اهمیتی مضاعف یافتهاند. بخشی از منافع ملی دو کشور در منطقه خزر، قفقاز و آسیای میانه به هم پیوند خورده است. روسیه به یک بازیگر مهم در موضوع هستهای ایران بدل شده است و بخشی از توازن استراتژیک جهانی به نوع روابط ایران و روسیه بستگی پیدا کرده است.
امروز استراتژی آینده ناتو که رژیم اصلی امنیتی جهانی است به نوع روابط آن با ایران و روسیه بستگی دارد و شاید این نکته بتواند شرایط تاریخی جدیدی برای روابط میان دو کشور به وجود آورد. حقیقت این است که در شرایط نوین نظام بینالملل، روسیه به یک قدرت درجه دوم بینالمللی بدل شده است که به دنبال ساختن جایگاهی جدید برای خود در عرصه جهانی است. آنها به خوبی میدانند که به این زودی نخواهند توانست به مقام ابرقدرتی برسند، زیرا فاقد قدرت اقتصادی و نفوذ فرهنگی و رسانهای که لازمه ابرقدرتی در جهان جدید است، هستند. از این رو نمیتوان از آنها به عنوان نیرویی در مقابل غرب و قدرتهای غربی استفاده کرد و اتخاذ چنین سیاستی از سوی ایران تنها این فرصت را به روسیه میدهد که از این موقعیت به عنوان یک برگ برنده در بازی امتیازگیری از غرب استفاده کند. اما شاید بتوان به گونهای دیگر از جایگاه نوین روسیه بهره جست.
روسیه در پی آن است که به یک قدرت شریک در نظام بینالملل در حال شکلگیری بدل شود. روسیه منافع خود را نه در تقابل که در همکاری رقابتآمیز با غرب میبیند. این نقش میتواند برای سیاست خارجی ایران نیز جذاب باشد. شاید ایران بتواند نقشی ایفا کند که هم از کانال روسیه برخی مشکلات خود با نظام بینالملل را مرتفع کند و هم امتیازات و منافعی را به دست آورد که نخبگان ایرانی سالهاست نگران آنند. منافع غیرقابل جایگزین ایران در دریای خزر و بازارهای بینظیر آسیای مرکزی و همکاریهای استراتژیک با روسیه در حوزههای نظامی و انرژی، مزایایی غیرقابل انکار برای ایران در نظام بینالملل به ارمغان خواهند آورد. در این مسیر نباید فراموش کرد که هیچ کشوری مخصوصاً روسیه منافع خود را برای دیگر کشورها قربانی نخواهد کرد.
روسها منافعی کلان در همکاری با نظام بینالملل کنونی دارند که آن را قربانی روابط نزدیک با کشورهایی که در تقابل با نظام بینالملل قرار دارند نخواهند کرد. اما تعاملات مثبت با این کشورها میتواند منافع دوگانهای برای آنها داشته باشد. شاید برقراری رابطهای نوین با روسیه همکار با نظام بینالملل بتواند راهی جدید برای سیاست خارجی ایران باز کند و نگرانیهای تاریخی نخبگان ایرانی را در مورد منافع ایران در حوزه دریای خزر نیز برطرف سازد.
منبع: شرق، 29 ابان