نمایش ایران♦ اجرای روز

نویسنده
جمشید کمالی

‏نمایش در جمعیت گم شد کار مشترک جلال تجنگی و سعید هاشم پور در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر ‏روی صحنه رفت. این نمایش براساس شعر های نزار قبانی نوشته شده و داستان آن در کشور سوریه می ‏گذرد.‏

nana.jpg

‎ ‎شاعرانه های شهری‎ ‎

کارگردان: جلال تجنگی، سعید هاشم پور. نویسنده: جلال تجنگی براساس دو شعر از نزارقبانی. طراح ‏صحنه: رضا مهدی زاده. موسیقی: انتخابی از میان قطعاتی عربی. بازیگران: هوشنگ قوانلو، مهران نائل، ‏مژگان خالقی.‏

خلاصه داستان: زن و مرد جوانی به طور جداگانه نزد یک فالگیر می روند. فالگیر به مرد می گوید که به ‏زودی پولدار می شود. مرد که به این گفته بی اعتناست راه خود را می رود. همان فالگیر به زن هم می گوید ‏که به زودی با مردی که همواره آرزویش را داشته ازدواج می کند. زن در جست و جوی این گفته تمام کافه ‏های شهر را زیر پا می گذارد. در نهایت به مرد ابتدایی داستان برخورد می کند و این فکر بر او متصور می ‏شود که او همان مرد رویایی است. اما آنها بدون تفاوت از کنار هم می گذرند.‏

nana.2.jpg

جلال تجنگی کارگردانی است که کمتر کار می کند و تقریبا از اجرای آخرین نمایش اش تا کنون حدود 7 یا 8 ‏سالی می گذرد. اونمایش در جمعیت گم شد را بر اساس دو شعر قارئة الفنجان و مع الجریده از سروده های ‏نزار قبانی شاعرعرب نوشته است.‏

اگرچه همواره شعر ها و داستان ها مبنای نگارش نمایشنامه هایی بوده است اما اگر تبدیل زبان این دو شاخه ‏هنری به یکدیگر در مبنای درستی صورت نپذیرد می تواند مخرب نیز واقع شود.‏

جلال تجنگی در مرحله نگارش و بعد ها با همکاری دیگر کارگردان نمایش سعی دارند دو شعری را که ‏دوست داشته اند را در قالب یک نمایشنامه و داستانی عاشقانه روی صحنه نمایش به تصویر بکشند. مبنای ‏حرکت روایت نمایش صحبت های یک فالگیر است. این فالگیر در ابتدا می تواند مبنای مناسبی برای انگیزه ‏های بعدی شخصیت ها باشد. اما در ادامه تجنگی مغبون شعر های قبانی می شود و نمی تواند روایت خود را ‏به درستی بسط دهد. ‏

نویسنده بیش از اینکه بکوشد به زبان درام نزدیک شود در حال و هوای شاعرانه متن خود باقی می ماند و از ‏همین رو داستان با کندی به پبش می رود. اگرچه انگیزه شخصیت ها تا حدودی برای مخاطب اشکار می ‏شود. اما در ادامه گویا آنها هیچیک دست به کنش و واکنش دراماتیکی نمی زنند. شخصیت هایی که در ابتدای ‏نمایش به آنها انگیزه لازم داده شده ناگهان منفعل می شوند و در واقع از دنیای بیرون درام کمک می جویند تا ‏به حرکت خود ادامه دهند.‏

نمایش در جمعیت گم شد دو شخصیت را به عنوان دو طیف تفکر اجتماعی انتخاب می کند. مرد دنبال مادیات ‏است و دختر در جست و جوی عشق.‏

هردو هم سرگشته هستند و وادی به وادی گمگشته خود را دنبال می کنند. کارگردان های نمایش برای عینیت ‏بخشیدن به فضای ذهنی خود محلی را برای برخورد این شخصیت ها انتخاب می کنند. مکانی که بتوانند در آن ‏محل به تعامل آنها با دیگر افراد اجتماع نیز بپردازند و آنها را اززاویه دید شخصیت های اصلی خود تعریف ‏کنند. ‏

این محل می توانست به جایگاه مناسبی برای داد وستد های دراماتیک بدل شود. اما در عمل این اتفاق رخ نمی ‏دهد. تماشاگر تنها خواسته‌ها و انگیزش‌های بالقوه درونی شخصیت‌ها را از زبان خود آنها می‌شنود و تنها در ‏بخش‌هایی از کار تحلیل و ارتباط آنها با هم را از جانب یک شخصیت سوم (مرد قهوه‌چی) جویا می‌شود. ‏

nana.3.jpg

نمایش در جمعیت گم شد در وجهه ای دیگر دچار پرگویی است. ما دائم در طول نمایش از زبان زن و مرد ‏درباره لحظه ای می شنویم که قرار است آنها با هم رو به رو شوند. تماشاگر به واسطه این اطناب منتظر پایان ‏کار است تا دریابد نتیجه به سامان می شود یا حرمان. اما در انتها به دلیل عدم پرداخت صحیح تمام این انرژی ‏به هدر می رود.‏

این انگاره های متنی در اجرا هم چندان به بار نمی نشیند. ما دائم در طول نمایش با تصاویری یکسان رو به ‏رو هستیم .شاید این جزو ذات کارهای متکی بر کلام باشد ولی به هرحال کارگردان ها هم هیچ تلاشی برای ‏پویایی میزانسن ها از خود نشان نمی دهند و همین مسئله هم از بار تصویری کار می کاهد و هم شخصیت ها ‏را در رفتار دچار رخوت می کند.‏

جلال تجنگی می توانست بار شاعرانه نمایش را به زیرساخت های مضمونی کار هدایت کند. یعنی شعر را به ‏معنای ثانویه نمایشنامه تبدیل کند و با ایجاد پیرنگی مناسب تماشاگر را با خود همراه کند تا بتواند تاثیر خود را ‏داشته باشد. داستان هایی اینچنین بارها و بارها توسط نویسندگان مختلف بیان شده است واگرهم نیازی به ‏بازگویی آن حس شود صاحب اثر می بایست با زبانی نو زوایای مختلف ان را بجوید.‏

با تمام این اوصاف بازی های نمایش قابل تقدیر است. مژگان خالقی توانسته در بسیاری از لحظات کار ‏ایستایی نمایش را شکسته و رخوت شخصیت را که از جانب نمایشنامه به کار تحمیل می شود را در بازی ‏دچار دگرگونی نماید.‏