تکرار یک تجربه شکست‌خورده

عباس عبدی
عباس عبدی

استفاده از تجربیات دیگران بدون آن که خودمان مرتکب آن تجربه شویم، اداره امور را کم‌هزینه‌تر می‌کند. اما اگر چنین نکردیم، حداقل باید از تجربیات گذشته خودمان درس بگیریم و تجربیات منفی خود را کنار بگذاریم. در این صورت هزینه رفتار غلط را بیش از یک بار پرداخت نمی‌کنیم. در حالی که اگر از تجربیات دیگران سود ببریم، از پرداخت همان یک هزینه هم معاف می شویم و آن را صرفه‌جویی کرده‌ایم. متأسفانه ما برای اداره امور نه‌تنها از تجربیات دیگران استفاده نمی‌کنیم، بلکه تجربیات روشن و آزمونهای پس داده قبلی خود را نیز فراموش می‌کنیم، و این وضعیتی است که در جریان طرح جدیدی که برای انتخاب مستقیم شهردار از طرف مردم داده شده، شاهد آن هستیم. تجربه قانون اساسی اول پیش روی ماست که تعیین نخست‌وزیر، موضوع اختلاف جدی و حل نشدنی میان مجلس و رئیس‌جمهور بود و حتی تعیین وزرا هم این مشکل را داشت، به طوری که در شرایط جنگی، چندین ماه فاقد وزیر برای تعدادی از وزارتخانه‌های مهم از جمله وزارت خارجه بودیم. وضعیت کنونی روابط میان دولت و مجلس نیز که بسیار هم همسو هستند کمتر از تجربه گذشته نیست، به طوری که رئیس دولت صریحاً به غیرقانونی و غیرقابل اجرا بودن قوانین مصوب مجلس تأکید می‌کند و اگر این وضعیت در سطوح پایین‌تری مثل شورای شهر و شهرداری‌ها تکرار شود، قاعدتاً نوعی هرج و مرج مدیریتی و روی زمین ماندن مسئولیتها و طرح‌ها را شاهد خواهیم بود.

در حال حاضر مردم، نمایندگان شورای شهر را انتخاب می‌کنند و بر حسب این که دیدگاه چه جناحی در شورای شهر اکثریت پیدا کند، شهرداری را مطابق با آن دیدگاه انتخاب می‌کنند و هر وقت هم که ضروری دانستند، شهردار را استیضاح می‌کنند و اگر استیضاح شهردار، رأی آورده او را تغییر می‌دهند. اما اگر قرار باشد که هم شهردار و هم نمایندگان  شورای شهر همزمان و به طور مستقیم از سوی مردم انتخاب شوند، نتیجه از چند حالت خارج نیست:

1ـ یا این که شهردار انتخاب شده به لحاظ فکری و سیاسی همسو با اکثریت اعضای شورای شهر است که در این صورت شورای شهر، بدون انتخاب مستقیم از سوی مردم هم او را شهردار می‌کرد. اما حتی در این حالت هم شهردار به نوعی وضعیت و موقعیت خود را برتر از شورا تعریف خواهد کرد و حاضر نمی‌شود که به سهولت با شورا همکاری کند.

2ـ شهردار انتخاب شده با اکثریت و یا حتی همه اعضای شورای شهر غیرهمسو باشد که این اول دعوا و چالش‌های سیاست‌گذاری و اجرایی میان شهرداری و شورای شهر خواهد بود. البته انتخاب مستقیم شهردار منافعی هم دارد، مثل ارتقاء جایگاه شهردار و جلب مشارکت بیشتر مردم برای مشارکت در انتخابات. ولی چنین شیوه‌ای در کشورهایی جواب می‌دهد که نظام‌های حزبی قدرتمندی دارند و تصمیمات سیاسی در درون احزاب اتخاذ می‌شود و اختلافات از طریق گفتگو و نه حذف حل می شود و شهرداران انتخابی نیز به نوعی انعکاس دهنده خواست‌های احزاب قدرتمندتر هستند. همین احزاب موجب می‌شوند که چالش‌های میان طرفین (شهردار و شورای شهر) کم یا قابل حل شود و حتی در مواردی که حل نمی‌شود، شیوه‌های مسالمت‌آمیز را برای کنار آمدن با یکدیگر انتخاب می‌کنند. اما در جامعه ما که نهاد حزبی ضعیف است و حتی احزاب موجود هم تحمل نمی‌شوند و فرهنگ گفتگو و تفاهم و سازش نیز معمولاً وجود ندارد و ممکن است ضدارزش هم تلقی شود. انتخاب مستقیم شهردار از طرف مردم، در جامعه‌ای باید مطرح شود که نه‌تنها نهادهای دموکراتیک قدرتمندی دارد، بلکه نهادهای نظارتی چون مطبوعات نیز قدرتمند هستند و به بهترین شکل وظیفه نظارتی خود را انجام می‌دهند.

در شرایط کنونی ایران انتخاب مستقیم شهردار و شورای شهر از سوی مردم، جز این که بر بار مشکلات اداره شهر اضافه کند، نتیجه دیگری ندارد. چنین اقدامی موجب استهلاک شهردار و شورای شهر در جریان اختلافات فی‌مابین می‌شود و به جای فعالیت برای اداره بهتر شهر، انرژی و وقت خود را صرف دعوا و یارگیری‌های سیاسی و حتی زد و بندهای پشت پرده خواهند نمود و در نهایت به تضعیف حداقل یکی از دو طرف دعوا یا حتی تضعیف هر دو طرف منجر  می‌شود و راه را برای دولت باز می‌کند که کل شهرداری‌ها را مجدداً به زیرمجموعه وزارت کشور و فرمانداری‌ها در آورد.