مسن تر ها حتما به یاد دارند که در سال های اول انقلاب، شیوه ای باب شده بود در دیوار نویسی برای معرفی سیاسی افراد و پیوند گروه ها با هم. به طور مثال وقتی ابوالحسن بنی صدر به گروه مجاهدین خلق نزدیک شد، روی دیوارهای شهر این ترکیب ظاهر شد: “ابوالحسن رجوی”. طنز تاریخ را ببینیم که امروز نه روی دیوارهای شهر که از منابر و تریبون های رسمی، تنها صدای یک ترکیب می آید: آیت الله سردار سید علی احمدی نژاد. آن ترکیب اول از ایران رفت، ترکیب دومی اما از ایرانیان می خواهد که نباشند؛نه در مجلس، نه در روزنامه ها، نه در خیابان ها، نه در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، نه در هیچ جا؛ الا آنکه اعتراف کنند در انتخابات تقلب نشده، رهبر مطلقه فقیه، مجتهدیست عادل و عالم و منصف، سپاه نقشی در حکومت ندارد، همه زندانیان از شرایط خود راضی اند، به کسی در کهریزک و دیگر زندان های “غیراستاندارد” تجاوز و تعرضی نشده، هیچ مادری عزادار نیست و… محمد علی ابطحی دارد روز به روز از رضایت “آب” می شود که در سلول انفرادی به کمک بازجو ـ که دوست اوست ـ وبلاگ نویسی می کند! بله؛ ترکیب آیت الله سردار سید علی احمدی نژاد ایران را چنین می خواهد. دیواری برای نوشتن دروغ.
آخرین سخنرانی آقای خامنه ای به عنوان ولی مطلقه فقیه، به صراحت نشان داد که او هم همزبان با رئیس جمهور منصوب خویش، میلیون ها نفر از مردمی را که به تقلب انتخاباتی اعتراض دارند خس و خاشاک و معترضان را مستوجب شکنجه سفید و پذیرایی در زندان های “غیراستاندارد” می داند. او به کلامی روشن، از برخورد “تند نظام” سخن می گوید [لابد آنچه تاکنون شده، ازتجاوز و قتل و سوزاندن اجساد و دفن مخفیانه و…. “کند” بوده است] و اینکه همین است و جزاین نیست.
همزمان برخوردهای سردمداران جدید قوه قضاییه را نیز شاهدیم. دادستان جدید، راه سعید مرتضوی را می رود و هیات سه نفره منتخب آقای لاریجانی، گزارش مربوط به بررسی اسناد آقای کروبی در مورد شکنجه و تجاوز در زندان ها را به همان گونه و با همان ادبیاتی می نویسد که نویسنده کیفرخواست های دادگاه های نمایشی.
منابررسمی نماز جمعه هم که سالهاست کاریشان نیست جز تکرار طوطی وار آنچه از مرکزفرماندهی می رسد:نفی معترضان به کودتای انتخاباتی، حمله به موسوی و کروبی و سخن گفتن درمدح “آقا” و وابستگان.
می رسیم به سپاه پاسداران و دیگر نیروهای نظامی و شبه نظامی و امنیتی تحت رهبری “آقا”. گفتن ندارد که اینان هم، تکیه زده بر ثروت ملی و بی نیاز از پاسخگویی، جز تهدید و سرکوب و راه اندازی زندان های رنگارنگ، اگر کار دیگری می کردند که اسم شان نمی شدسپاه کودتا و سرباز بدنام.
اما مجلس:از اکثریت راهیافته ای که تنها در فضایی این چنینی می شوند “کوهکن”و “باهنر”، توقع نمایندگی ملت می رود؟ آقایانی که “چک”هایشان را به موقع می گیرند و در حجره های قرون وسطایی شان، بازار مکاره به پا می دارند، کجا و آن کسانی که مجلس شان آنجاست که مردم هستند کجا؟
و صدا و سیما:آیا می توان هم تهیه کننده اعترافات تلویزیونی بود، هم صدا و سیمای “مادران عزا” که روزهای شنبه غریبانه در پارک های کشور در سوگ فرزندانشان می نشینند؟ پاسخ روشن است؛ بی جهت نیست که دستمزد سردار ضرغامی هم می رسد: 5 سال دیگر تکیه بر صندلی ریاست سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی.
باز هم بگویم؟
نه؛چیزی برای گفتن نمانده. حکومت حضرت آیت الله سردارسید علی احمدی نژاد، “یک دست” وبدون فرمان مستقر شده و پیش می رود. آقایان اما در یک مورد اشتباه کرده اند:دیوار نویسی ها یک شبه پاک می شود؛چه به دست رفتگری که سحرگاهان از خانه بیرون می زند، چه مرد خمیده ای که آخرشب، با دستان خالی، راهی خانه ایست که در آن مادری زانوی غم به بغل زده و هرازگاه می گوید :پسرم کو؟ دخترم کو؟
وای از آن صبح سبز که کسی نتواند روی دیوارها بنویسد: برخورد با نظام جواب تند دارد.