کروبی و موسوی و معناداری رقابت

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

هر چند که در شرایط حاضر من توصیه‌ای به کنار کشیدن یکی از دو کاندیدای اردوگاه اصلاح طلبان از ‏صحنه رقابت انتخاباتی به نفع دیگری ندارم، اما هر چه زمان می‌گذرد، به نظرم رقابت بین مهدی کروبی و ‏میر حسین موسوی بیش از پیش بی‌معنا می‌شود.‏

همه ما قاعدتا می‌پذیریم که رقابت بین دو فرد در صحنه انتخابات باید معنادار باشد و برای معنادار بودن ‏رقابت هم لازم است که برنامه‌های کلان و استراتژی رقیبان به طور مشخصی با یکدیگر تفاوت داشته باشد.‏
این در حالی است که من تفاوتی قابل ملاحظه بین برنامه‌ها و بخصوص استراتژی آقای کروبی و آقای ‏موسوی نمی بینم، تنها تفاوت احتمالا به خصائل شخصی و شیوه برخورد فردی آنها مربوط می‌شود.‏

در مورد استراتژی این دو، تا آنجا که من می دانم هیچکدام قصد دخالت در حوزه‌های قدرت رهبری نظام را ‏ندارند و در مورد مسائل حساسی چون برنامه هسته‌ای، سیاست خاورمیانه‌ای و سیاست امنیتی و نظامی ‏کشور، خود را تابع رهبری می دانند.‏

در مورد سایر حوزه‌ها نیز آنها همکاری و همدلی با رهبری نظام را مبنای حرکت خود می‌دانند، اما معتقدند ‏که رهبر جمهوری اسلامی در بسیاری از زمینه‌های اجرایی از جمله به کارگیری نیروهای متخصصی که ‏البته حساسیت برانگیز نباشند، دست رئیس جمهور را باز می‌گذارد.‏

بنابراین، هر دو کاندیدا، دامنه مانور خود را برای اداره کشور محدود و مقید به چارچوب‌های شناخته شده ‏نظام می‌دانند اما تاکید می‌کنند که درهمین محدوده نیز می توان بسیار بهتر از آقای احمدی نژاد و از زوایه‌ای ‏دیگر بهتر از آقای خاتمی عمل کرد.‏

در مورد سیاست‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و میزان کاهش فشارهای اقتصادی و سیاسی و مدنی و نیز ‏‏«لحنی» که قرار است هر کدام از آنها در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری در حوزه سیاست ‏خارجی در پیش گیرند، وعده و سخن آنها یکی است و باز هم تفاوت معناداری ندارد.‏

بدین ترتیب، تفاوت بین دو کاندیدای اردوگاه اصلاح طلبان به تفاوت‌های شخصی آنها بر می‌گردد، اما ظاهرا ‏به همان میزان که آقای کروبی طی سال‌های اخیر برخی از وجوه شخصیتی خود را نمایان کرده، خصوصیات ‏شخصی آقای موسوی در پرده ابهام باقی مانده است.‏

برای نمونه می‌توان گفت که آقای کروبی نقض حقوق شهروندان را به طور موردی دنبال می‌کند، برای تماس ‏و گفتگو با شهروندان دگراندیش ملاحظه‌ای ندارد و در برخی از مواقع خاص و نادر نیز با به زمین کوبیدن ‏عمامه‌اش، در روند تحولات تاثیر می‌گذارد.‏

در مورد آقای موسوی اما شناخت دست اولی برای نسل من و بعد از من وجود ندارد و چیزهایی جسته و ‏گریخته از این سو و آن سو شنیده‌ایم که با هم سازگار نیست.‏

برخی طبع آقای موسوی را کلا ملایم و ملاحظه کار، تقریبا شبیه آقای خاتمی و برخی دیگر بسیار جدی و ‏سرسخت می‌دانند و هر کدام نیز مواردی از دوران نخست وزیری ایشان مثال می‌آورند.‏

با این حال، ملاحظه کاری آقای موسوی احتمالا امری واقعی است. برای مثال، تا آنجا که من می دانم وی از ‏مدافعان زنده یاد دکتر علی شریعتی است، اما در تمام طول نخست وزیری‌اش که حساسیت ویژه‌ای در نظام ‏سیاسی نسبت به مرحوم دکتر وجود داشت، تا آنجا که خاطرم هست، هیچگاه حاضر به نام بردن از وی در ‏محافل و سخنرانی های عمومی نشد.‏

این موضوع در پرهیز آقای موسوی از تماس با افراد و گروههایی که نظام سیاسی اکنون بر روی آنها حساس ‏است نیز متاسفانه دیده می‌شود.‏

مسلما من در اینجا نمی‌خواهم با انگشت گذاشتن بر روی خصائل شخصی دو کاندیدا، صفات فردی آنها را ‏امری کاملا تعیین کننده در اداره امور کشور معرفی کنم، اما اگر در برنامه و استراتژی دو طرف تفاوت ‏معناداری وجود نداشته باشد، رای دهندگان برای ترجیح هر یک بر دیگری به ناچار خصلت‌های خصوصی ‏آنان را برجسته خواهند کرد.‏

با این همه، به نظرم پایین آوردن سطح رقابت تا حد خصوصیات فردی کاندیداها امری خوشایند نباشد.‏
برای جلوگیری از این مساله، دو کاندیدای مذکور یا ناچارند در مراحل نهایی انتخابات با هم کنار آمده و نوعی ‏ائتلاف و اتحاد به وجود آورند و یا اینکه بکوشند تا دست کم تفاوت خود را در برنامه‌های اقتصادی معنادار ‏کنند.‏

تیم اطراف آقای کروبی به رهبری آقای کرباسچی قاعدتا می‌تواند برنامه یک اقتصاد رقابتی مبتنی بر بازار ‏آزاد را به عنوان برنامه اقتصادی کاندیدای خود مدون کند و تیم آقای موسوی هم قادر است که نوعی از ‏اقتصاد برنامه ریزی شده و حمایتی را به عنوان برنامه اقتصادی وی به مردم معرفی کند تا رای دهندگان قادر ‏به انتخابی معنادار بین این دو باشند.‏

اگر به هر دلیلی چنین نشود، در آخرین مراحل انتخابات کناره گیری یکی به نفع دیگری اجتناب ناپذیر خواهد ‏شد.‏