عمل مشترک با هزاران هسته کوچک

فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر

این روزها شاهد صدور احکام سنگین و نامناسب برای فعالان سیاسی و اجتماعی در ایران هستیم؛ احکامی که نشان دهند تسویه حساب های کاملا سیاسی و برنامه ریزی شده اداره کنندگان حکومت با منتقدین دولت است. احکامی که هر چه به سالگرد  کودتای انتخاباتی نزدیک می شویم با سرعت و شدت  بیشتری صادر می شود تا از حضور مجدد مردم در اعتراض به این کودتا ممانعت کند.

بدیهی است این احکام با اهداف دیگری نیز همراه است، از جمله تهدید و ایجاد ترس و  رعب و وحشت در میان جامعه تا درس عبرتی باشد برای اقشار مختلف اجتماعی که در سطوح مختلف با شعار « رای من کجاست» به خیابان ها آمدند و با شعار جمهوریت و دموکراسی و رفع تبعیض از جامعه مطالبات خود را پیگیری کردند.

حکومت که با دیدن حضور گسترده مردم خود را در خطر می دید،  تمام قد و با تمام قوا و با بسیج تمامی نیروهای اطلاعاتی و عملیاتی مقابل مردم ایستاد و از اعمال هیچ خشونتی دریغ نکرد. به سوی بهترین فرزندان این آب و خاک آتش گشود. آنها را در خیابان به باد باطوم و کتک گرفت. در زندان ها شکنجه کرد به گونه ای که چندین نفر جان خود را در دخمه های آقایان از دست دادند و به انواع و اقسام ترفند ها متوسل شد.

احمدی نژاد که بیشتر از یک رییس جمهور در قامت یک دلقک در محافل داخلی و خارجی حضور می یابد، تمامی نهادهای دولت و ارکان آن را در کنترل و یا نظارت نهادهای نظامی و انتظامی قرار داده تا در کنار قوه قضاییه آلوده و غیر مستقل به حفاظت از دولت کودتا بپردازند، به گونه ای که چهره پایتخت بدون اعلام رسمی کودتا به چهره  شهری کودتا زده تبدیل شده است.

به موازات عملیاتی کردن پروژه کودتا و حتی قبل از آن، شاهد بازداشت های گسترده در تهران و شهر های مختلف کشور  بودیم؛ صدها جوان و فعالان سیاسی و اجتماعی نیز در جریان حوادث پس از انتخابات دستگیر شدند.

بهاره هدایت یکی از این باز داشتگان بود. دختری برآمده از جنبش دانشجویی ایران که پیوندی مستحکم با جنبش زنان داشت. دختری که نامش مترادف شجاعت و بی باکی است و از جمله فعالانی است که در جهت تحقق آزادی و دموکراسی از هیچ کوششی فرو گذار نکرده و به همین جرم، به اسارت در زندانهای جمهوری اسلامی رفته است. بهاره پس از تحمل انفرادی ها و بازجویی های فراوان به 9 سال و اندی زندان محکوم شد. محکوم شد تا تاوان آزاد اندیشی و آزادیخواهی را پس دهد، با این حال او امروز سر افراز به عهدی که با ملت بسته است پایبند است. او امروز در کنار بسیاری از دوستان و هموطنانش در زندانهای رژیم، واژه “صبر و استقامت” را معنا میکند.ایستاده است تا به هر دانشجویی که پای در دانشگاه می گذارد یاد آوری کند که دانشگاه، مکان تولید اندیشه است نه قفسی که به حبس اندیشه بپردازد. یاد آوری کند که بدون آزادی اندیشه، معنای انسانیت از دست خواهد رفت. بهاره و دهها دانشجوی زندانی یاد آوری میکنند که برای تنومند کردن درخت آزادی در ایران  باید بها داد. در این شرایط ما که امروز بیرون از زندانیم، تنها با فرود آوردن سر وادای احترام نمی توانیم ادای دین نماییم؛ وظیفه ما کمک و حمایت از جنبش مردمی داخل ایران است. هر کجا که هستیم و هر چه که می توانیم.

ما باید هر کدام بازویی برای ایجاد یک شبکه اجتماعی باشیم. هسته های مختلف فکری و عملی ایجاد و هسته ها را به هم  متصل کنیم. قدرت ما در گرو تشکیل هسته های خود جوش و بنیادین است تا هر کدام از این هسته ها بتوانند ضمن اداره خود، با دهها هسته دیگر ارتباط بگیرند و حرکت هایی مشترک و بزرگ را سازماندهی کنند. سازمان دهی اصل مسلم در ایجاد و تداوم هر حرکت اجتماعی است.

این هسته ها می توانند خود مجری یک پروژه باشند و با هسته های دیگر به تبادل تجربه بپردازند و در نهایت ما را به سمت یک تشکیلات انسانی هدایت کنند؛تشکیلاتی که بتواند به بسیج امکانات و منافع بپردازد و این هسته های کوچک را با ارتباط موثر به یک فرآیند کلان اجتماعی تبدیل کند. فرآیندی که به عمل مشترک تبدیل شود. و صد البته که این عمل، یک پروژه مشترک را نیز می طلبد. این پروژه می تواند حول انتخابات آزاد در ایران شکل بگیرد. این هسته ها هر کدام می توانند یک شهر وند خبرنگار هم باشند تا در فقدان یک رهبری تمام عیار برای جنبش، اطلاع رسانی را به عهده بگیرند تا انضباط عملیاتی شکل بگیرد.

این روزها جمهوری اسلامی در نهایت وحشت از چگونگی حضور مردم به سر می برد.از همین روست که طناب های دار بر پا کرده و احکام سنگین صادر میکند. این روز ها برای میر حسین موسوی و کروبی هم پر اهمیت است. آنها نمی توانند این روزها را به حال خود واگذارند. یا باید تمام عیار به صحنه بیایند و یا باید حضور مردم را در زمان دیگری سازماندهی کنند. حضور بی برنامه مردم، موجب تشدید خشونت علیه مردم می شود. مردم پراکنده به راحتی از سطح شهر گرد آوری می شوند. موسوی و کروبی در چنین روزی ثابت میکنند که آیا رهبری واقعی هستند یا تنها رهبری نمادین برای دوره ای کوتاه. نمی توان در جبهه یک نبرد فرمانده بود و هیچ نقشه و زمان عملیاتی ارائه ننمود. چنین عملی نیروهای خودی را قیچی میکند. داشتن یک برنامه عمل ساده می تواند تظاهراتی میلیونی ایجاد کند و موجب به عقب راندن حریف شود. در چنین برنامه هماهنگی، حریف قادر به عملیات نیست و زمین گیر می شود و نمی تواند به بازداشت گسترده و برخورد با مردمی بپردازد که بدون خشونت، خواسته ای مشخص را پیگیری می کنند. در صورت برنامه مشخص، حتی نیروهای پراکنده نیز خودشان را  در جهت برنامه قرار میدهند و برای خواست مشترک فعالیت میکنند.

هر کجا که هستیم و هر مسئولیتی که داشته باشیم باید درسالگرد کودتا و تقلب انتخاباتی به صورتی همه جانبه به محکوم نمودن این  کودتا بپردازیم و به کودتا چیان یاد آوری کنیم که هستیم و حضور داریم.