چندی پیش بود که رئیس سازمان صدا و سیما درمراسم بزرگداشت شیخ بهایی اعلام کرد: شبکه دو سیما با پخش دو مجموعه در شب های ماه محرّم امسال، فضای کشور را عاشورایی خواهد کرد. یکی از این مجموعه ها طفلان مسلم که بود که سرانجام در 12 قسمت به نمایش در آمد، اما آن چه کرد افزایش برگ دیگری بر دفتر بی پایان انهدام سرمایه ملی کشور در رسانه ملی و سو استفاده از حس ترحم تماشاگر بود…
طفلان مسلم
تهیه کننده و کارگردان: سیدمجتبی یاسینی . فیلمنامه: بابک صفی خانی و سعید روح افزا. بازیگران: جهانگیر الماسی[قاضی شریح]، محمود جعفری[مشکور]، شمسی فضل اللهی[عاتکه]، محمد عمرانی[نقش ابن اشعث]، آذر سمواتی[سلافه] و علی تاجمیر [فلیج]، پور اندخت مهیمن. محصول گروه کودک و نوجوتن شبکه دوم سیما.
سریال دو طفلان مسلم روزهای سخت زندگی محمد و ابراهیم پسران مسلم ابن عقیل را روایت میکند.
سو استفاده از حس ترحم تماشاگر
داستان هزاران بار تکرار شده دو طفل مسلم و شقاوت کوفیان و قتل آنها، آشنا ترین و درد آور ترین قصه ایست که هر سال در ایام محرم، اشک زنان و مردان شیعی مذهب متعصب را در پای منبر ها در آورده است. حتی قتل علی اصغر شیر خواره هم به سبب شیر خواره بودنش و این که عذابی نکشیده، تا به این حد برای مخاطب شیعی جگر سوز نیست. دلیل این امر هم، موضوع حساس کودک آزاری و کودک کشی است که جدال را نابرابر می کند و درام را پر گداز تر.
امسال این قصه، دستمایه ساخت سریالی دوازده قسمتی شد به نام طفلان مسلم که پخش شبانه آن از شبکه دوم صدا و سیما هفته گذشته به پایان رسید. به روش مرسوم اما بی معنای همه سریال های تاریخی، دیالوگ های این سریال نیز به شیوه “کتابی” و ادبی نوشته و اجرا شده بود که بد جوری توی ذوق می زد و بازی ها را تصنعی و گاه مضحک جلوه می داد. به خصوص آن جاهایی که مثلا سر نگهبانی که فقط یک جمله دیالوگ دارد و معلوم است از میان نابازیگران انتخاب شده به سربازان می گوید: “درنگ نکنید.. همه جا را آنقدر بگردید تا بیابیدشان…تو برو از این ور..شما ها هم از اون ور!
فضا سازی هم هیچ توفیری با سریال های دم دستی و کم هزینه سال های اواخر دهه شصت نداشت. همان دکور های محدود و نور پردازی های خام دستانه که شب های کوفه را پر نور تر از روز نشان می دهد و سیاهی لشکرهایی که مثل درخت در کوی و برزن نصب شده اند، دو تا دو تا یا تک تک، که حتی سر هم نمی جنبانند محض نشانی از زنده بودن شان.
ضعف هایی که به عنوان نمونه بر شمرده شد، از هر سریال ساز معمولی و البته متعهد تلویزیون قابل انتظار است. سید مجتبی یاسینی(1) که این سریال را کارگردانی کرده هم از این امر مستثنی نیست. اما آن چه کار او را در حد یک تعرض اجتماعی، آسیب آور و ناشایست جلوه می دهد، دست یازیدن به همه راهکار های موجه و ناموجهی است که برای افسردن روح تماشاگر و تحریک عصبی او و برانگیختن احساسات آنی اش به کار می آید. اصولا در این کار و هر کار شبیه به این نوعی فرصت طلبی توام با قساوت قلب وجود دارد که عاطفه تماشاگر را نشانه می گیرد برای تاثیر گذاری، و برای رسیدن به این هدف، از هر وسیله ای سود می جوید.
وقتی پای دین و تعصبات مذهبی پیش می آید- همچون این مجموعه تلویزیونی- خبث طینت پشت روایت قصه عمق بیشتری پیدا می کند. به این مساله کاری ندارم که این قصه تا چه حد با واقعیات تاریخی منطبق است، که اساسا برای بیان داستانی در هیات یک اثر ادبی یا هنری، واقعیت تاریخی فی نفسه ارزشی ندارد. مشکل من با این اثر و آثار مشابه آن است که از تمام عناصر سایکودرام و ژانر وحشت و تریلر بهره می گیرند تا آدم ها را به دو دسته قربانیان پاک سرشت و دژخیمانِ روانی تقسیم کنند، اما بر خلاف قرار دارد های مرسوم این ژانر ها، قائل به ریشه های مذهبی- تاریخی برای رفتار های سادیستی و جنون آمیز ضد قهرمانانش هستند. آدم هایی مثل عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه و جدال شان با حسین بن علی را می شود تا حدودی درک کرد، اما نه می توان کودک کشی آنها را فهمید و نه اصرار آدمی مثل حارث برای کشتن آنها و دریافت دو هزار درهم را. تنها دلیل این رفتار عجیب را باید در فضایی فرا متنی و در تمایل پرورندگان این قصه جشتجو کرد که هدف شان به وضوح، زایل کردن عقل مخاطبان خشکه مذهبی و تحریک عواطف شان است، آنهم برای تقویت دین!!
کارگردان این سریال آنچنان که پیداست جز این هنری از خود بر جا نگذاشته. حتی بلد نیست از بازیگرانش بازی بگیرد. تقریبا همه بازیگران بازی هایی ضعیف و گاه تنفر برانگیزی دارند. بد تر از همه، بازی کودکانی است که نقش ابراهیم و محمد، دو فرزند مسلم بن عقیل را بازی کرده اند. این دو، دیالوگ های گنده تر از دهان شان را چنان با معصومیتی تصنعی و ترحم برانگیزی خام دستانه ای اجرا می کنند که در لحظاتی آدم فراموش می کند که قرار بوده برای همین ها دل بسوزاند. کفر آدم را با لحن مسخره شان در می آورند. شهرام عبدلی که در مجموعه خط شکن حضور درخشانی داشت، حالا دیگر دارد تیپ آدم عقده ای و انتقام جو را بد جوری تکرار می کند. جهانگیر الماسی هم که طبق معمول این سال ها همان بازی بدش را ارائه می دهد. همان ژست ها، همان لحن صحبت کردن و همان تیک های نیمچه عصبی که از کمر به بالا رها می کند. خب کار که در این حد از کار بگذرد، تکلیف سیاهی لشکر ها دیگر معلوم است. یکی آن وسط بساط پهن کرده، و در تمام طول سکانس بی وقفه تکرار می کند رطب لذیذ! رطب لذیذ…رطب لذیذ…. و همین طور ادامه می دهد یک نفس، و هیچ کس نیست که به این مردک بگوید خفه شو، لختی نفس تازه کن! لازم نیست صد بار تکرار کنی…. البته ظاهرا آقای کارگردان هست، اما حواسش نیست. در جایی دیگر که پدر سلمان عطار را دستگیر می کنند، سیاهی لشگری دیگر همین طور یک نفس فریاد می زند پیرمرد را رهایش کنید!… پیرمرد را رهایش کنید!… و دو صد بار تعجب از این که در همه این سی چهل بار، جمله را با یک لحن و بی هیچ تغییری بر زبان می آورد، درست انگار که گرامافونی سوزن خورده باشد. بدا به حال شیعیانی که با چنین آثاری قرار است جذب شوند به محرم و قصه ها و معانیش…
البته دو بازیگر جوان، تنها با تکیه به توانایی های فردی شان توانسته اند بر و رویی به این سریال ضمخت ببخشند. آذر سماواتی در نقش سلافه و علی تاجمیر در نقش غلام حارث و خواستگار سلافه به نظرم بهترین بازیگران این سریال بودند.آن هم با فاصله ای بسیار با بقیه.
نکته تاسف بار دیگری که در مجموعه بازیگری این سریال به چشم می آمد، حضور یکی دو دقیقه ای اسدالله منجزی در نقش پیش پا افتاده بیابانگرد بود. سرنوشت بازیگری او در این روز ها با همه قابلیت هایی که سال ها از خود نشان داده دارد، غم انگیز است.
طفلان مسلم، برگ دیگری است از دفتر بی پایان انهدام سرمایه ملی کشور در کارخانه پر چرک صدا و سیما…
یاسینی فارغالتحصیل دانشکده هنرهای دراماتیک و جزو اولین کسانی است که کارهای تاریخی و مذهبی را در تلویزیون بعد از انقلاب تهیه و کارگردانی کرد. پیروفا، فیلم سینمایی پس از آن روز و مجموعه همراه آفتاب از کارهای او هستند. یاسینی هر از چند گاه با ساخت فیلم یا مجموعه ای تلویزیونی مناسبتی درباره صدر اسلام به صحنه بازمی گردد و طفلان مسلم آخرین حمله اوست.