مرضیه حسینی
فیلمسازان و منتقدین تئاتر در دوبیانیه جداگانه به شرایط کنونی حاکم بر این دو هنر اعتراض کردند و سلطه سانسور، قدرت و پول راسبب نابودی سینما و تئاتر ملی ایران دانستند.
بیانیه سینماگران که به امضای “شورای تولید و پخش مجمع فیلمسازان سینمای ایران” منتشر شده، وضعیت سینمای ایران را در بحرانی ترین شرایط پس ازانقلاب ارزیابی واعلام می کند: “مسوولین محترمی که رشته حیات و ممات سینمای ملی به دست شما سپرده شده است و خود را به حفظ استقلال فرهنگی وهویت ملی ملتزم میدانید، بدانید و آگاه باشید که فیلمسازان ایران علیرغم همه بوق و کرناهای رسانهای در بحرانیترین شرایط پس از انقلاب به سر میبرند و بین نابودی حرفهای و پذیرش «پول» به عنوان تنها معیار ارزشها ناچار از انتخاب هستند!”
به گزارش خبرنگار روز از تهران “مجمع فیلمسازان سینمای ایران دراواخر سال گذشته و در زمانی شکل گرفت که میان اتحادیه تهیه کنندگان سینمای ایران اختلاف افتاد.کارگردانانی که خود تهیه کننده فیلم هایشان بودند به این نکته اعتقاد داشتند که تهیه کنندگان سینما که عمدتا قدرت پخش را هم برعهده دارند تهیه کنندگان فیلمساز را زیر نفوذ خود بر سالن های سینما و سینماداران زیر پا له می کنند.”
فیلمسازان ـ کارگردان که افرادی مستقل وعموما جزوبدنه سینمای ایران هستند با این اعتقاد از “انجمن تهیه کنندگان” که تشکلی از شرکت های کوچک وبزرگ پخش است، جداشدند و مجمع فیلمسازان سینما را تشکیل دادند. درحال حاضر 7 کارگردان شاخص از بدنه سینمای ایران اعضای ثابت و علی البدل شورای مرکزی “مجمع” هستند. محمد بزرگنیا، ابوالحسن داودی، علیرضا داودنژاد، کیومرث پوراحمد و عزیزاله حمیدنژاد به عنوان اعضا اصلی شورای مرکزی مجمع فعالیت می کنند و کامبوزیا پرتوی و اصغر هاشمی به عنوان علیالبدل برگزیده شده اند.
ژاله صفا، منتقد قدیمی سینمای ایران به روز گفت: “این جریان مستقل یک با رهم در دهه 70 شکل گرفت، اما شخص سعیدامامی با ا حضار چند فرد تاثیر گذار وتهدید آنها مانع ادامه فعالیت این تشکل شد.”
گروه انشعابی و بازماندگان در “انجمن تهیه و تولید” زیر فشار وزارت اطلاعات علی فلاحیان دوباره متحد شدند. شرکت های بزرگ عضو این انجمن در زمان انتخابات دوم خرداد به ناطق نوری رای دادند واعضای بدنه به نفع محمد خاتمی واردصحنه شدند.
بعد از برکشیدن محموداحمدی نژاد، انجمن که عملا در کنترل دوشرکت بزرگ است که به جناح راست مذهبی و هیات موتلفه تعلق دارند، عملا بصورت بازوی تولیدی وزارت ارشاد وفرهنگ اسلامی درآمدند.
یک کارگردان سینمای ایران به روز گفت: “سیاست اصلی وزارت تحت ریاست سردبیر سابق کیهان وسردار سپاه محمد حسین صفارهنرمندی، تولید فیلم های بازاری برای سرگرم کردن مردم است. وزارت ارشادعلیرغم شعارهای دینی دست شرکتهای فیلمسازی همسو باخود را بازگذاشته است که انواع فیلم های مبتذل پیش از انقلاب رابشرط حذف «سکس» بازسازی وروانه بازار کنند.”
بیانیه شماره یک “مجمع” دراعتراض به این فضا و سلطه سانسور که راه رابر فیلمسازان مستقل می بندد، منتشر شده است.
در این بیانیه آمده است: “جریان انحصار، سینمای ملی را به سراشیب انحطاط خواهد کشاند. چرا و چگونه؟ مجمع فیلمسازان سینمای ایران میکوشد در این بیانیه نوری بر تاریک خانه انحصار بتاباند. تاریکخانهای که مقدمات زوال فرهنگی سینمای ملی در آن تدارک دیده میشود. چه کسی نمیداند که باور، فرهنگ، هنر و دانش از کار آدمیان گره باز میکند و گرایش به زراندوزی و سلطهجویی بر آن گره میزند. خردمندان و نیروهای انسانی خلاق، در آرزوی ساختن دنیایی مبتنی بر آشتی، عدالت و مدارا هستند و سودپرستان وانحصار طلبان به دنبال ترویج «کمپانی سالاری» و حذف «اندیشهورزی» میگردند. در تاریخ سینما نیز گویی غالبا «در» بر همین پاشنه چرخیده است. دوستان بشریت در پی ساختن آینهای از سینما هستند که در آن «زیبایی» و «حقیقت» پدیدار شود و دشمنان در پی شکستن این آینه، تحریف تاریخ و جایگزین کردن کلیشههای مجازی به جای حقایق جاری هستند. سینمای «حزبی» از یک طرف و «کمپانی سالاری» از طرف دیگر، نشانههای بارزی از آثار ریاکاریهای سیاسی و طمعورزیهای اقتصادی را بر ما آشکار میکنند….تولید فیلم در ایران همیشه با اراده، ایثار، ذوق، سلیقه و بذل جان و مال فیملسازان پا گرفته، و با دخالت پول و زور به دام انحصار افتاده است. انحصار ما را به بازتولید کلیشهها و سطحینگری میکشاند و راه سینما را به سوی تکرار کسادی، ورشکستگی و سقوط باز میکند.”
در ادامه این بیانیه آمده: “بار دیگر زمان چرخیدن «در» بر پاشنه همیشگی فرا رسیده است. امروز جریان فیلمسازی در کشور به خوبی میداند که نه دیکتاتوری دلسوز و نه مناسبات مافیایی با نقاب دموکراسی هیچ یک گره از کار سینمای ملی باز نمیکنند…مسوولین محترمی که رشته حیات و ممات سینمای ملی به دست شما سپرده شده است و خود را به حفظ استقلال فرهنگی وهویت ملی ملتزم میدانید، بدانید و آگاه باشید که فیلمسازان ایران علیرغم همه بوق و کرناهای رسانهای در بحرانیترین شرایط پس از انقلاب به سر میبرند و بین نابودی حرفهای و پذیرش «پول» به عنوان تنها معیار ارزشها ناچار از انتخاب هستند…آیا دوباره فیلمسازان ایرانی باید دست روی دست بگذارند تا ازنو شماری سازمانهای پخش فیلم آنها را محاصره کنند و با سد کردن راه فیلمهای تهیه شده توسط آنها به بازار نمایش، یک به یک را به بنبست بکشانند و شکار کنند؟ آیا سلب امکان تهیهکنندگی از فیلمساز ایرانی و جدا کردن سلایق سینمایی از مبداء تخصص و خلاق آن به نفع استقلال فرهنگی و سیاسی کشور ایران است؟ مجمع فیلمسازان ایران، همچون دیگر دلسوزان، مسائل و مشکلات سینمای ایران را میشناسد و با امکانات و محدودیتهای آن به خوبی آشناست…. ما مطمئن هستیم که اگر تمایل به استبداد و گرایش به انحصار دست از سینمای ایران بردارد، فیلمسازان ایران قادر هستند با وجود صدها کانال ماهوارهای و سیل فیلم های قاچاق به مقابله پیروزمندانه بپردازند و چهل میلیون مخاطب فضای سمعی و بصری کشور را به بازار داخل بازگردانند.”
بیانیه شماره 1 “مجمع” با این شعر حافظ و به “امید روزهای نورانی” پایان می گیرد: گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید/ هیچ راهی نیست کانرا نیست پایان غم مخور
اعتراض منتقدین تئاتر
“انجمن منتقدین و نویسندگان خانه تئاتر” هم با صدور بیانیه ای به “سیاست های حاکم” و “سلطه سانسور” اعتراض کرد.
این انجمن که در نخستین جشن سال خود، شمعی بدست حمید سمندریان بر افروخت و از زبان کارگردان نامدار تئاتر ایران نمایش کشور را درحال مرگ توصیف کرد، بیانیه خود را “مرثیه ای برای تئاتر” نامیده است.
متن کامل بیانیه به این شرح است: “انجمن منتقدان و نویسندگان تئاتر ایران وظیفه خود می داند تا ناملایمات کنونی تئاتر کشور را به اطلاع عموم برساند. واقعیت این است که سیاست های حاکم بر جامعه تئاتر پیوسته سختگیرانه تر و امکان فعالیت در این زمینه دشوارتر می شود. کمتر نمایشی توان جذب مخاطب در حد یک سالن پیدا می کند، چراکه سانسور در حین تصویب متن و سپس پیش از اجرا و گاه درحین اجراچنان ضربه ای به آفرینش هنری وارد آورده که دیگر انتظار مشاهده اثری درخشان به رویایی دست نیافتنی تبدیل شده است.برخی فعالان حرفه ای این رشته به دلایلی واهی از صحنه دورمانده اند، متن های بی محتوا و اجراهایی ضعیف، علاقمندان تئاتر را خانه نشین کرده است. تشویق، بسترسازی و راه گشایی هم که تاکنون در دستورکار مدیران نبوده، می رود که تاروپود این مادر همه هنرها را از هم بگسلد. تئاتر که برای جهانیان پیام آور صلح و سرور و امید است در کشور ما بی پشتیبان رها شده و برخی متولیان امر نیز اغلب با سکوت، فرصت سوزی می کنند و کل کار در نهایت به تغییر چند مدیر خلاصه می شود و تحولی اساسی در عرصه تئاتر رخ نمی دهد. بودجه سالانه افزایش می یابد ولی مشکلی حل نمی شود. امروزه وضع معیشتی فعالان تئاتر تاسف بار شده و هیچ سخت کوش این بستر هنری نمی تواند زندگی خویش را تامین کند. صد ها جوان شیفته تئاتر فارغ التحصیل دانشکده های کشور نه تنها جذب تئاتر نمی شوند بلکه از انتخاب چنین رشته ای سرخورده شده اند و نمی توانند آینده ای برای خود ترسیم کنند. تئاتر شهرستان رفته رفته معنا و مفهوم خود را از دست می دهد و در کلان شهر تهران هم جز مجموعه تئاتر شهر و چند سالن دیگر تلاشی برای راه اندازی مجموعه های جدید مشاهده نمی شود.اگر زمزمه ای هم هست، در حد حرف است. هزاران فعال تئاتر آینده ای روشن برای حرفه شان حس نمی کنند و منتقدان رغبتی برای نوشتن نمی یابند.انجمن منتقدان و نویسندگان تئاتر بر این باور است تا زمانی که سیاست های یک سویهی متولیان فرهنگی کشور بدون توجه به نیاز مخاطبان و هنرمندان دنبال شود، جز آسیب جدی و چه بسا جبران ناپذیر، چیزی نصیب جامعه تئاتری نخواهد شد. یاد آور می شویم که تئاتر کشور آینه تمام نمای فعالیت های هنری است. هرچه فضای تنفسی تئاتر محدود تر شود، آسیب های اجتماعی هم فزاینده تر می شود و محدودیت هنری بر مسمومیت جامعه می افزاید. بنابراین تنها راهی که می ماند بازنگری جدی در سیاست های تنگ نظرانه، حذف بی درنگ محدودیت ها و فرصت دادن به استعداد های جوان و نو جو و همه خانواده تئاتر است تا بتوان جامعه ای سرشار از سرور و امید به آینده داشت. هر اقدامی غیر از این، تئاترستیزی و نتیجه معکوس می دهد.”