گفت و گو با اهالی تئاتر
در انتظار حوادث تلختر…
تئاتر ایران در انتظار اتفاقات تلختری است. بعد از بستن یا اشغال امینتی سالن های نمایش، جلوگیری از اجراهای متعدد و انحلال 15 گروه تئاتری، اهالی نمایش ایران در انتظار حوادث تلختر ند.
مهدی مکاری (مدیر پیشین تالارمولوی):به نظر می آید قدرت این نیروها روز به روز در حال بیشتر شدن است وهیچ نهاد و ارگانی هم کوچکترین تلاشی برای مقاومت نمی کند. دامنه فعالیت این گروهها که به ظاهر مشخص نیست وابسته به کدام تیم هستند درحال گسترش است و به این ترتیب، متاسفانه باید منتظر اتفاقات ناگوارتری باشیم. تعطیلی یک سالن تئاتر به بهانه تعمیرات و تعویض تیم اجرایی تاکنون هیچ پاسخی را برای اهالی تئاتر نداشته است و کمترین شخص حقوقی هم پیگیر ماجرای تعطیلی تالار مولوی نیست. با وجود تعطیلی این سالن نمایشی برنامه اجرایی بیش از 15 گروه تئاتری منحل شده و خبرها حاکی ازآن است که این افراد خانه نشین شده اند. با تمام اتفاقات ناخرسندی که در حال رشد است امید داریم اوضاع بهبود پیدا کند و مسئولینی که کوچکترین دلسوزی واحترامی را برای اهالی تئاتر قائل هستند، هرچه سریع تر دست به کار شوند.
اکبر زنجان پور (بازیگر و کارگردان تئاتر): دراین اوضاع فقط می توان سکوت پیشه کرد تا وضعیت از دست رفته به روند پیشین خود بازگردد. بلاتکلیفی بدترین وضعیتی است که می تواند در فضای هنری یک کشور حکمفرما شود.
داود فتحعلی بیگی (نویسنده وکارگردان تئاتر): درزمینه تئاتر تنها کسانی که می توانند نقص های به وجود آمده را حل و فصل کنند اهالی تئاتر هستند. ما هم از بیرون دچار مشکل هستیم و هم درون خانواده. باید خانواده های سینما، تئاتر، موسیقی، هنرهای تجسمی و… گرد هم بیایند و با هم همفکری کنند. باید اتحادی را شاهد باشیم که متاسفانه هر لحظه متلاشی تر می شود. با اتحاد است که می توان نیروهای خارجی را به گفت و گو دعوت کرد.
هادی مرزبان (کارگردان تئاتر): چیزی که مشخص است با وجود همه ی این اتفاقات آینده ی سیاهی را پیش روی خواهیم داشت. سیاه از آن نظر که جوانان ما دچار سردرگمی هستند.هیچ غنیمت و گنجی بهتر از جوانان یک جامعه نیستند. فراموش نکنیم که همین جوانان بودند که هشت سال مقاومت کردند و این همان جوانان هستند که امروز باید مقاومت پیشه کنند. دربرابر دروغ و زشتی باید ایستاد. ما ایرانی هستیم و ایرانی ها هرگز درتاریخ ننگ وخفت را به خود نخواهند گرفت. فشارهایی که امروز شاهد آن هستیم خودکرده گی است و لاغیر. البته دراینجا خودکرده را تدبیر هست و تدبیر آن هم هوشمندی اهالی فرهنگ وهنر است. نمایش های ما با گذشت زمان از نظر کیفی و حتی کمی دچار ضعف بیشتر می شوند. اصول از بین رفته و افرادی در این فضا در حال گرفتن ماهی های خود از آب هستند که چشم بندهای خود را برنداشته اند. چگونه است که بهترین های ما نیستند و افراد درجه دوم ویا سوم درهنرحکمرانی می کنند. ما افراد درجه اول کم نداریم. آن ها خود هستند که با عقب نشینی فرصت را برای دیگران به وجود می آورند. کسی از فرصت و فرصت سازی بدش نمی آید. ما همه انسان هستیم و درصدهایی از جاه طلبی در وجود همه وجود دارد.می توان شرایط را دوباره به وجود آورد.هیچ وقت دیر نیست.
سیامک صفری (بازیگر): اولین و آخرین افرادی که در این بازی نامه ها ضرر خواهند کرد اهالی فقیر یک جمعیت بزرگ هستند. ما هم در کشور همین وضع را داریم. یعنی در قیاس با سینما وتلویزیون، تئاتر حرفی برای گفتن ندارد. اگر گهگاهی هم اتفاقات نادری در تئاتر می افتد مطمئن باشید که در پس پرده خبر از مافیا یا باندبازی وحشتناکی خواهد بود که یا باید وارد داستان آن ها شویم و یا همینطور بی سروسامان باقی بمانیم تا روزگاری عمرمان کمتر شود. بیش از15 سال است که در عرصه تئاتر ایران به طور مشخص فعالیت های تئاتری وحرفه ای دارم. تا همین لحظه هرگز حاضر نشدم که بهایی را برای پیشرفتم به کسی یا چیزی بپردازم. تنها در تنهایی خود تلاش کرده ام وپاسخم را گرفته ام. اما امروز شاید مایوس باشم. مایوس به جهت اینکه کارگردانان بزرگ ما کار نمی کنند و یا شاید نمی گذارند کار کنند. این یاس آور است.هم برای من هم برای آنان. مسئولان تئاتر در عرصه مدیریت همگی از خانواده تئاتر انتخاب می شوند اما نمی دانم به چه دلیلی پس از مدتی دوربین های مدار بسته در اتاقشان کار می گذارند و رفقای دیروز خود را نمی پذیرند. این خوب نیست.این خیانت به خود و دوستان و هم مسلکان است.
شهرام حقیقت دوست (بازیگر): واقعا نمی شود گفت که این گروه ها تحت فرماندهی چه کسی یا چه کسانی اداره می شوند. قطعا اعمالی که این ها انجام می دهند از نگاه مردمی محکوم شده هستند و سرزنش های جامعه را با دقت بر زمزمه های درونی شان می شود به سادگی دریافت کرد. وضعیت تئاتر و سینما و در قالب کلی هنر درایران مانند شخصی که بیماری ام اس دارد روز به روز بحرانی تر می شود. نمی خواهم به جزییات بپردازم به دلیل اینکه جزیی نگری را همه ما ایرانی ها به دقت فراگرفته ایم. اما در کل این موضوع را می توان درک کرد که بینش جامعه رشد کرده است. حتی با وجود تمام اختناق ها و چالش های متعددی که در هرکاری آشکار شده است، باز هم می توان گفت که همه چیز همواره این گونه باقی نخواهد ماند. به امید بهروزی.