خانواده های زندانیان سیاسی رجایی شهر در مصاحبه با “روز” نسبت به وضعیتاین زندانیان هشدار داده و با اشاره به اینکه این زندانیان در واقع به نوعی شکنجه می شوند، خواهان توجه نهادهای بین المللی شدند.
خانواده های احمد زیدآبادی، مسعود باستانی، مهدی محمودیان و حشمت الله طبرزدی گفته اند که زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر از همه حقوق بدیهی و انسانی یک زندانی محروم هستند ونباید اجازه داد در آن تبعید گاه به فراموشی سپرده شوند.
همزمان، ماشاالله شمس الواعظین که برای اجرای حکم به زندان فراخوانده شده نیز به “روز” گفته است که هیچ مشکلی با زندان ندارد و سالهاست به حبس عادت کرده و این برخوردها را پیامدهای حفظ استقلال حرفه ای روزنامه نگاری میداند.
آقای شمس الواعظین سردبیر روزنامه های توقیف شده جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان و سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات است که بعد از عاشورای 88 بازداشت و بعد از دو ماه و نیم با قرار وثیقه آزاد شد.
او متهم به “تبلیغ علیه نظام” و “توهین به رئیس جمهور” شده و از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به 16 ماه حبس تعزیری محکوم است و اکنون در حالی که برای اجرای حکم به دادسرای زندان اوین فراخوانده شده می گوید: “من به حکم اعتراض کردم و تاکنون هیچ ابلاغی به من صورت نگرفته و یکباره این احضاریه آمده که باید برای اجرای حکم، خود را به زندان اوین معرفی کنم و در غیر این صورت جلب خواهم شد. از طرفی برای مادرم، ملوک شمس الواعظین که وثیقه گذار بنده بودند هم اخطاریه آمده که ظرف 20 روز باید مرا معرفی کند. حالا خدا را شکر اخطاریه مادرم هم به در منزل ما آمده و او که بیمارست هنوز از موضوع با خبرنشده”.
شمس الواعظین که تاکنون 5 بار زندانی شده، با اشاره به زندانی شدن متعدد خود در این سالها می گوید: “من هنوز نمیدانم حکم نهایی دادگاه تجدید نظر چیست و هیچ حکمی به من ابلاغ نشده؛ با این حال همین یکی دو روزه به دادسرای اوین خواهم رفت و هیچ مشکلی ندارم، من به زندان عادت کرده ام؛ مشکل را کسانی باید داشته باشند که به جای اینکه از مردم عذرخواهی کنند و بگویند که اصلاح طلبان تمام این سالها درباره محمود احمدی نژاد راست می گفته اند و ما خطا کرده ایم، فشار مضاعف بر روزنامه نگاران و فعالان می آورند.
این روزنامه نگار می افزاید: “اتفاقاتی کوچکتر از این مسائلی که در کشور ما می افتد اگر در کشورهای دیگر رخ دهد خیلی از مقامات این کشورها از سمت های خود کناره گیری می کنند اما اینجا آقایان خطا کرده اند و قلدری هم می کنند”.
وی سپس با اشاره به زندانی بودن وکیلش می گوید: “وکیل من آقای سیف زاده است که اکنون خودش نیز در زندان به سر می برد من هم که نمیدانم بالاخره حکم ام چیست اما این برخوردها را عوارض حفظ استقلال حرفه ای روزنامه نگاری میدانم و حرف دیگری در این رابطه ندارم”.
قطع هواخوری زندانیان سیاسی رجایی شهر
روز گذشته اخباری از قطع هواخوری زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر منتشر شدکه خانواده های این زندانیان و افکار عمومی را نگران کرده است. پس از قطع تلفن ها، محرومیت از مرخصی و قطع ملاقات های حضوری زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر این بار این زندانیان از هواخوری محروم شده اند.
احمد زیدآبادی، عیسی سحرخیز، مسعود باستانی، داوود سلیمانی، مهدی محمودیان، کیوان صمیمی، رسول بداقی و حشمت الله طبرزدی از جمله زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر هستند؛ زندانیانی که تاکنون از مرخصی محروم بوده اند و تنها داوود سلیمانی آن هم برای 48 ساعت تاکنون به مرخصی آمده است.
محرومیت زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر از بدیهی ترین حقوق یک زندانی، مساله ای است که این روزها انتقادات و هشدارهای خانواده های این زندانیان را برانگیخته و آنها خواهان توجه بیشتر مجامع بین المللی شده اند.
چراهای همسر احمد
احمد زیدآبادی، روزنامه نگار سرشناس ایرانی از 23 خرداد 88 در بازداشت به سر می برد و تاکنون یک روز هم به مرخصی نیامده است.
آقای زیدابادی در زندان رجایی شهر به سر می برد و مهدیه محمدی، همسر او به “روز” می گوید که از قطع هواخوری اطلاعی ندارد و تا همسرش را نبیند نمی تواند این مساله را تایید یا تکذیب کند.
خانم محمدی اما از محرومیت همسرش از همه حقوق یک زندانی سخن می گوید و می پرسد: چرا مرخصی نمیدهند؟ طبق کدام قانون نمیدهند و با چه مجوزی از قانون تخطی میکنند؟ واقعا برای ما سوال شده که چرا شوهران ما بی گناه در زندان هستند و باید از حقوق اولیه یک زندانی هم محروم باشند؟ چرا؟ چرا احمد نباید بتواند بچه هایش را بغل کند؟ چون فکرش متفاوت است؟ مگر چکار کرده؟ جنگ مسلحانه کرده که با او چنین می کنند؟ چرا نباید بعد از دو سال بتواند برای یک روز حتی از زندان به مرخصی بیاید تا بتواند یک آزمایش در بیمارستانی تخصصی بدهد؟
همسر احمد زیدآبادی می افزاید: اینها واقعا درد است، ملاقات حضوری قطع است، وقتی هم میدهند دو دیوار کشیده اند، زندانی آن طرف دیوار می نشیند و خانواده این طرف دیوار. حتی دستشان هم به هم نمی رسد. تلفن ها قطع است و قطع شدن تلفن ها باعث شده ما دائم در استرس و اضطراب زندگی کنیم. دلشان میخواهد تلفن ها را قطع میکنند، ملاقات حضوری را قطع میکنند، مرخصی نمی دهند و نیازی هم نمی بینند که جوابگو باشند آخر مگر قانون نیست؟ این افراد، انسان هستند باید حق و حقوق یک زندانی را داشته باشند اما حتی ارتباط عاطفی یک زندانی را از او می گیرند.
خانم محمدی میگوید که تنها امیدش به خدا است که شاید فرجی حاصل شود وگرنه “هر روز شرایط مان بدتر هم می شود؛ هر بار عیدی در پیش است چقدر خانواده ها منتظرند شاید این بچه ها را برای عید هم که شده یک روزی به مرخصی بفرستند. روزهای عید به خانواده ها زنگ بزنید ببینید چه حالی دارند، عید میگذرد و نمی آیند و همه ناراحت و افسرده می شوند، آخر کمی وجدان داشته باشید و کسانی که تا به حال یک روز هم به مرخصی نیامده اند را لااقل برای چند روزی بفرستید مرخصی”.
همسر احمد زیدآبادی اوایل تیر ماه از کاهش وزن شدید همسرش خبر داده و گفته بود “من نگرانم که آقای زید آبادی به یک نوع بیماری مبتلا شده باشد که در زندان قابل تشخیص نیست”.
او خواهان مرخصی و درمان همسرش شده بود؛ خانم محمدی در همین زمینه می گوید: در بهداری زندان از احمد آزمایش گرفته اند و از پزشکی قانونی کرج هم دکتری از طرف دادستانی رفته و احمد را دیده اما استناد این پزشک هم به آزمایشات بهداری زندان بوده؛ ما هیچ اعتمادی به بهداری زندان و آزمایشات آنها نداریم و باید آزمایشات احمد بیرون از زندان و در یک بیمارستان تخصصی انجام شود.
او سپس می پرسد: آخر چرا نباید بیاید؟ یکی برای ما توضیح دهد که چرا احمد نباید مرخصی بیاید؟ چرا نباید در بیمارستان تخصصی آزمایش دهد؟
همسر آقای زیدابادی با بیان اینکه گویا در زندان رجایی شهر هیچ قانونی نیست می افزاید: اصلا کرج بودن احمد وبقیه هم غیر قانونی است، باید تهران باشند در حوزه ای که زندگی میکرده اند باید باشند؛ اما انگار برای هیچ کس مهم نیست تلفن ندارند، ملاقات حضوری ندارند، ارتباطشان با سایر زندانیان قطع است و تحت فشارند. انگار که فراموش شده اند و آنها را آنجا انداخته اند و هیچ حق و حقوقی هم برایشان قائل نیستند.
آقای زیدآبادی به 6 سال زندان، 5 سال تبعید به گناباد و محرومیت دائمی از فعالیت های سیاسی و اجتماعی محکوم شده است.
افزایش فشارها بر رجایی شهری ها
مسعود باستانی دیگر روزنامه نگار ایرانی است که در زندان رجایی شهر به سر می برد او نیز تاکنون از حق مرخصی محروم بوده. معصومه ملول، مادر مسعود به “روز” می گوید: وضعیت زندان رجایی شهر مرتب بدتر می شود یعنی فشارهایی که روی زندانیان است روز به روز بیشتر می شود و غیر از قطعی تلفن ها، تاکنون جز یک نفر که آن هم تنها برای 48 ساعت بوده هیچ یک از زند انیان سیاسی زندان رجایی شهر به مرخصی نیامده اند و فضایی به وجود امده که به نظر می رسد اصلا نمیخواهند به زندانیان رجایی شهر مرخصی بدهند، انگار هر کسی را که به این زندان منتقل کرده اند در پرونده اش نوشته اند بدون مرخصی.
مادر مسعود باستانی می افزاید: امروز هم که خبر آمد هواخوری را قطع کرده اند این نشان میدهد که میخواهند فشارها را بیشتر کنند. تا امروز زندانیان سیاسی روزی 4 ساعت هواخوری داشتند اما آن را هم قطع کردند و باتوجه به اینکه هیچ ویتامین و پروتئینی به بچه ها نمی رسد اکنون نور آفتاب را هم از آنها دریغ میکنند و این خیلی نگران کننده است.
او سپس با اشاره به قطع ملاقات حضوری زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر می گوید: بعد از دوندگی و اصرار و کلی رفت آمد ملاقات حضوری هم بدهند سالن ملاقات حضوری زندان رجایی شهر واقعا فاجعه است. دیواری کشیده اند و زندانی دو متر آن سوی دیوار می نشیند و خانواد ه دو متر این سوی دیوار. تنها سر زندانی را می توانیم ببینیم و باید بلند حرف بزنیم که صدا برسد و در این صورت همه نگهبانان و کسانی که در سالن حضور دارند کاملا حرف های ما را می شنوند. از طرفی نه دست او را می توانیم بگیریم و نه در آغوشش بکشیم؛ یکی از همسران زندانیان که اخیرا ملاقات حضوری گرفته بود بعد از دیدن وضعیت حاضر به ملاقات نشد و درخواست ملاقات کابینی کرد، بچه یکی از زندانیان هم بعد از این نوع ملاقات حضوری به شدت بیمار شد، این کودک میخواست پدرش را در آغوش بکشد و این بار شیشه کابین نبود اما دیوار بود اسمش را هم گذاشته بودند ملاقات حضوری.
خانم ملول می افزاید: اینها مشکلات بسیار بزرگی است بخصوص اینکه تلفن ها هم قطع است و ما تنها دو هفته یکبار آن هم 20 دقیقه به صورت کابینی مسعود را می بینیم و غیر از آن از وضعیت او کاملا بی خبر هستیم. از طرفی مسعود و زندانیان سیاسی را انداخته اند بندی که هیچ دسترسی به انها نیست و اگر یکی از آنها حالش بد شود ساعت ها باید به در بکوبد تا کسی در را باز کند و را به بهداری ببرند؛ این وضعیت خطرناکی است؛اخیرا هم میدانید که مسعود را جلو ما کتک زدند و سربازی سر او را به دیوار کوبید.
نگذارید فراموش شوند
مادر مسعود باستانی سپس خواستار توجه بیشتر مجامع بین المللی به وضعیت زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر می شود و می گوید: خود زندانیان سیاسی رجایی شهر می گویند که ما افتاده ایم در جزیره ای دور افتاده و فراموش شده. به نظر میرسد مجامع بین المللی هم توجه چندانی به این زندان ندارند و این خیلی بد است واقعا توجه بیشتری لازم است و حساسیت ها باید نسبت به این وضعیت بیشتر شود.
او می افزاید: در این گرما ما خانواده ها پول گذاشتیم که بتوانند کولری بخرند اما اجازه ندادند حتی با هزینه خود ما کولری خریداری شود تنها یک کولر است که کفاف آن سالن را نمی دهد. از نظر بهداری هم همه میدانند که زندان رجایی شهر برای زندانیان با جرائم بسیار سنگین است و زندانیان عادی نیستند همین باعث نگرانی بیشتر ما شده که وقتی بچه های ما را به بهداری می برند خدای نکرده بیماری خطرناکی از سایر زندانیان به آنها منتقل نشود. فروشگاه زندان هم که اصلا مواد غذایی مناسبی ندارد و نه گوشت، نه میوه و نه سبزی میآورند تنها گاهی مرغ می آورند و والسلام.
خانم ملول آنگاه به تغییر مسولان زندان رجایی شهر اشاره می کند و می گوید: مسئولان زندان را هم که کمک حال ما بودند و درک میکردند و برخی اوقات کمکی جزئی به ما میکردند عوض کرده اند و کسانی که جدید آمده اند فشارها را زیاد تر کرده اند. آن بار که ملاقات زنان بود پسر 8 ساله یک زندانی سیاسی را اجازه ندادند وارد شود در حالیکه همیشه اجازه میدادند.
مادر مسعود باستانی می گوید: من از همه خواهش میکنم توجه کنند وضعیت بچه ها در زندان رجایی شهر خیلی بد است آنها چون از مواضع خود کوتاه نیامده اند خیلی تحت فشارند و نباید تنهایشان گذاشت.
نگرانی از وضعیت مهدی محمودیان
مهدی محمودیان، روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت دیگر زندانی سیاسی زندان رجایی شهر است. مادرش در مصاحبه با “روز” می گوید: وضعیت این بچه ها خیلی بد است هم از نظر غذایی، هم از نظر بهداشتی و… طبق معمول هر چه هم می گوییم اصلا کسی جوابی نمیدهد.
آقای محمودیان نیز تاکنون به مرخصی نیامده و مادرش می گوید: این بچه ها، بچه های همین جامعه هستند اما کمترین حقوق زندانی را نیز ندارند و از وقتی به سالن 12 منتقل شده اند هیچ امکاناتی در اختیار ندارند و وضعیت شان از سابق هم بدتر شده است.
خانم محمودیان می افزاید: ما فقط 15 روز یکبار مهدی را می بینیم و در این میان تا 15 روز بعدی کاملا از او بی خبر هستیم و هر اتفاقی بیفتد خبردار نمی شویم الان هم که مهدی مریض است سر درد دارد و بهداری هم او را برده اند اما فایده ای نداشته. خودش می گفت “وقتی بلند می شوم سرم گیج می رود چشمانم سیاهی می رود و نمی توانم جایی را ببینم نبضم می زند و اگر جایی را نگیرم می افتم”. خیلی نگران هستیم و نمیدانیم دیگر چه باید بکنیم.
مادر مهدی محمودیان ایستادگی فرزندش و سایر زندانیان زندانیان رجایی شهر را دلیل این فشارهای مضاعف می داند و می گوید: رجایی شهری ها ایستاده اند و برای همین روی آنها فشار بیشتری می آورند. اما مگر ما چه میخواهیم؟ تنها میخواهیم آقایان قانون را اجرا کنند یک زندانی انسان است که حق و حقوقی قانونی دارد و چرا از این حقوق باید محروم باشد؟
او می افزاید: کارها و حرف های بچه های ما جرم نبوده آقایان این حرف ها را نمی پسندیدند آن را جرم کردند اما این دلیل نمی شود که حقوق شان را نادیده بگیرند مرخصی، ملاقات، تلفن و هر چیزی که حق زندانی است از بچه های ما گرفته اند.
شکنجه خانواده و زندانی
حشمت الله طبرزدی هم روزنامه نگار و دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران است که در زندان رجایی شهر از مرخصی محروم است. فرزندش هفته قبل در مصاحبه با “روز” از عارضه قلبی آقای طبرزدی خبر داده بود و اکنون به “روز” می گوید: بعد از عارضه قلبی پدرم یکبار با او ملاقات کردیم از نظر قلبی در شرایط بهتری به سر می برد اما قلب یک عارضه است که نشان نمیدهد چه زمانی به مرحله خطر می رسد و این مساله ما را نگران کرده است؛ بخصوص اینکه در زندان پزشک متخصصی نیست و در بهداری زندان تنها در حد کمک های اولیه امکانات است.
علی طبرزدی می افزاید: پی گیر مرخصی هستیم اما تاکنون که نداده اند پدر من باید بیرون از زندان تحت مداوا قرار گیرد و پزشک متخصص او را ببیند حالا هم نمیدانیم اگر هم موافقت کنند برای مرخصی چه شرایطی خواهند گذاشت و منوط به چه خواهند کرد و پدرم هم میدانیم که هیچ شرطی را نخواهد پذیرفت.
او درباره وضعیت پدرش و سایر زندانیان زندان رجایی شهر می گوید: بلاتکلیفی، بودن در تبعید گاه رجایی شهر، قطع تلفن ها، عدم مرخصی و همه تضییقاتی که می آورند همه به نوعی شکنجه است هم شکنجه زندانیان هم شکنجه خانواده ها و ما واقعا امیدواریم به این روند خاتمه دهند.