“تو را دوست دارم در زمانهای که عشق را نمیشناسد”
نزار قبانی
برگردان: سهند آقایی
1
نه معماری مشهورم
نه مجسمهسازی از دورهی رنسانس
و مرا
نیست تاریخچهای دراز با رخام
امّا
میخواهم بدانی که دستانم
چه کرده با تنِ زیبایت
چه کرده در پرداختناش
چهها کرده در آراستناش با گلها و ستارهها و شعرها
و چگونهاش آذینبسته
با نگارههای خطِ کوفی
2
نمیخواهم به تواناییام در بازسراییِ تو بنازم
به طبعِ خوانش تازهای از تو ببالم
به نقطهگذاریِ دوبارهات
از مد آ تا یا
چرا که هیچگاه
از کتابهای تازهام سخن نمیگویم
از زنی که افتخارِ عشقاش را داشتهام
و افتخارِ نوشتناش را
از فرقِ سر تا پا
که این چنین بودن
نه شایستهی تاریخِ شعرِ من است
نه شایستهی مقامِ دلبرانِ من
3
نمیخواهم برای تو از شمارِ خالهایی بگویم
که بر نقرهی شانههای تو کاشتهام
از چراغهایی که در خیابانهای چشمهای تو آویختهام
از ماهیانی که در خلیجهای تو پروردهام
از ستارگانی که در لباسهای تو یافتهام
یا کبوترانی که در سینههای تو پنهان کردهام
که نه شایستهی غرورِ مردانهی من است
نه شایستهی غرورِ سینههای تو
4
بانوی من!
زیبا رسوا نسیمِ پیچیده دورِ تنم!
تو آن شعرِ ناب بلندی که از زبانش
طلا و لاجورد میچکد
و من در آرزوی سرودنش
پس چگونه در میدانهای شهر
فریاد بر نیاورم که دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم
پس چگونه میتوانم که خورشید را
در گنجهها نگه دارم
پس چگونه با تو در پارک قدم بزنم
و ماهوارهها
عشقمان را
مخابره نکنند؟
5
نمیتوانم حذف کنم
پروانهای را که در خونم شنا میکند
نمیتوانم ممنوع کنم
سایبانِ یاسمنی را که از شانههام میرود بالا
نمیتوانم پنهان کنم
عاشقانهای را زیرِ پیراهنم
که نهفتنش
یعنی
انفجارِ من
6
بانو!
من پردهدریدهی شعر و
تو پردهافتادهی کلماتِ رسوایی
من مردی به لباس عاشقانگی
تو زنی به جامهی مادینگی
پس کجا برویم بانو؟
چگونه نشانِ عشق بر سینه بیاویزیم؟ بانو!
ولنتاین را چگونه جشن بگیریم
در زمانهای که عشق را نمیشناسد؟
7
بانوی من!
ای کاش در زمانهی دیگری بودیم
در روزگاری عاشقانهتر
شاعرانهتر
حساستر به بوی کتاب و
یاسمن و
آزادی
8
ای کاش از آنِ من بودی
در زمانهی آزناوور (1)
گریکو (2)
الوار (3)
نرودا (4)
چاپلین
درویش (5)
ریحانی (6)
9
ای کاش
با هم
در فلورانس
آنجا که مجسمههای میکلآنژ
نان و شراب را
با مسافرانِ شهر
قسمت میکنند
شام میخوردیم
10
ای کاش بانوی من بودی
در زمانهی شمع و هیزم و بادبزنهای اسپانیایی
ای کاش از آنِ من بودی
در زمانهی نامههای سر به مُهرِ پرندهها و
پیرهنهای هزارچینِ رنگینکمانی
نه حالا
عصرِ دیسکو
عصرِ خودروهای فراری
عصرِ شلوارهای پارهی جین
11
ای کاش در روزگارِ دیگری بودیم
روزگاری از آنِ گنجشکان
به دستِ قوها
آهوان
پریانِ دریایی
روزگاری از آنِ نقاشان
شاعران
نوازندهها
روزگاری از آنِ کودکان
عاشقان
دیوانهها
12
ای کاش از آنِ من بودی
در روزگاری که نه بر شعر گزندی بود
نه گل
نه نای
نه مادینگی
افسوس!
دیر رسیدهایم و به جست و جوی گلِ سرخ رفتهایم
در زمانهای که عشق را نمیشناسد
پانویس
1- شارل آزناوور(1924_ ): آوازخوان و تصنیفساز و بازیگرِ ارمنی-فرانسوی.
2- ژولیت گریکو(1927_ ): بازیگر و خوانندهی فرانسوی.
3- پل الوار(1895_1952): شاعرِ نامآشنای فرانسه؛ و یکی از پایهگذارانِ جنبش ادبیِ سوررئالیسم.
4- پابلو نرودا(1904_1937): شاعر، دیپلمات و سناتورِ شیلیایی.
5- سیّد درویش(1892_1923): آوازخوان وآهنگساز مصری.
6- نجیب الرَّیحانی(1891_1949): بازیگرِ مصریِ تئاتر و سینما؛ و از کمدیکارانِ مشهورِ جهانِ عرب.