ولی نصر، رئیس دانشکده مطالعات پیشرفته بینالمللی دانشگاه جان هاپکینز هفته گذشته در مورد توافق اولیه ژنو بین ایران و گروه 1+5 به نیویورک تایمز گفت: “مهم نیست شما چه فکری میکنید، این یک توافق تاریخی است. این یک تغییر عظیم در منطقه است. کل صفحه شطرنج را تغییر میدهد.”
فقط نقشه خاورمیانه تغییر نمیکند؛ اهمیت بیشتری دارد. این واقعیت که هرگونه توافق بین ایران و قدرتهای جهانی به رهبری آمریکا، پس از سی سال دشمنی، دستاوردی ویژه برای دیپلماسی است، آن هم در پایان دورهای که در آن نیروی نظامی آمریکا برای حل مشکلات بکار می رفت.
پس از سالها، دیپلماسی بینالمللی به فهرست دستور کار بازگشته است. همانطور که یکی از مشاوران سیاست خارجی آمریکا هفته گذشته گفت: “ما از چهره بسیار نظامی در سیاست خارجی خود به چهره ای بسیار دیپلماتیک تغییر رویه دادیم.”
با اینکه باراک اوباما به خاطر استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین مورد انتقاد قرار گرفته است اما میل به ایجاد رابطه با مخالفان آمریکا همواره از گزینههای او بوده است، حتی با اینکه تاکنون چیز زیادی از آن تحقق نیافته باشد.
او در سال ۲۰۰۸ در کمپین خود وعده داد که با دشمنان آمریکا مذاکره خواهد کرد و میخواهد با هر رهبر خارجی بدون پیششرط گفتوگو کند. او در سخنرانی خود در دانشگاه الازهر قاهره در سال ۲۰۰۹ گفت که میخواهد رابطه جدیدی با مسلمانان برقرار کند. رویاهای او با بهار عربی مواجه شد و ادامه جنگ علیه تروریسم و تندباد مشکلات اقتصادی داخلی و جهانی.
اوباما قول داد که روابط با روسیه را بهبود بخشد. دلیل شکست این وعده روشن است: آمریکا و متحدانش در راضی کردن مسکو برای اجازه سازمان ملل برای دخالت نظامی در لیبی درست بازی نکردند و تغییر رژیم را در پیش گرفتند که مایه انزجار پوتین و روسیه شد. مشکلات آنها بر سر بحران سوریه نیز بالا گرفت. با توجه به این موارد و مخالفت دو متحد آمریکا یعنی اسرائیل و عربستان، بعید به نظر میرسید بتوان با ایران به توافق رسید.
این واقعیت میتواند درسی برای آمریکا و متحدانش باشد. دیپلماسی طولانی و پرخطر، مملو از مصالحه، خستگی و اغلب عاری از شکوه است. چیزی بیشتر از شانس را میطلبد: تلاقی افراد و شرایط و اراده با استفاده از فرصتها.
در مورد ایران این شرایط با انتخاب حسن روحانی به ریاستجمهوری ایران، جنگگریزی در غرب پس از سالها جنگ و روحیه خستگیناپذیر فردی مانند لیدی کاترین اشتون این شرایط را پدید آورد. در ضمن سیاست خارجی ناشیانه و سرسختانه اسرائیل با نخست وزیری بنیامین نتانیاهو این توافق را راحتتر کرد.
ممکن است با توجه به مشکلات، آشتی کامل با ایران محقق نشود اما توافق اولیه حال و هوای روابط بینالمللی را فراتر از خاورمیانه تغییر داده است.
برقراری ارتباط با ایران، جدیت در مذاکرات را نشان میدهد که میتواند کلید مذکرات صلح سوریه، که کل منطقه را بیثبات کرده، نیز باشد. این ارتباط روندی شفاف ایجاد میکند که میتواند فرصتی برای همکاری واشنگتن و مسکو نیز باشد.
در شیوه دیپلماسی ایران که هفته گذشته آشکار شد، دیدارهای پنهانی بین مقامات این کشور و آمریکا در حل مشکلات نیز بیتاثیر نبوده است. این موضوع دیدگاه جفری هاو در مورد مارگارت تاچر در سال ۱۹۸۵ را مورد تایید قرار میدهد که: “دیپلماسی بوق و کرنایی فقط به گفتگوی ناشنوایان میانجامد.” پس از ده سال تهدید جنگ و ادبیات خضمانه و بیاعتمادی دو طرفه، اولین قدم با گفتگو برداشته شد.
اوباما در دفاع از توافق اولیه با ایران گفت: “ما در حال آزمایش دیپلماسی هستیم. بلافاصله به درگیری نظامی پناه نمیبریم. حرفهای تند ممکن است از لحاظ سیاسی کار راحتی باشد اما برای امنیت ما درست نیست.”
در آخر مسئله مهم این است که میراث دورانی از جنگ که برای ثبات طراحی شده بود نشان داد که نتیجهاش فقط جنگ بیشتر و بیثباتی است. با شکست جنگ، دیپلماسی باری دیگر فرصت یافته است.
منبع: گاردین - 1 دسامبر 2013