مهرداد شیبانی
در هفته ای که از آسمان ایران آتش می بارد و قطع مکرر برق ایرانیان را به یاد سال های اول انقلاب انداخته است؛ رئیس محترم مجلس با گذاشتن “بالش نرم زیر سر مردم” مخالفت کرد.
حوادث پی در پی هفته آخر تیر ماه هم نشان داد که دولت نهم چه “بالش نرمی” زیر سر مردم گذاشته است.
شیرین عبادی در نامه ای خطاب به لوئیز آربور” نگرانی خود را نسبت به سرنوشت تعدادی از هموطنان آزادیخواه خود که فقط گناه آنان اعتراض به تبعیض براساس جنسیت است” اعلام کرد و از وی خواست “جهت بررسی وضعیت حقوقی زنان در ایران، خصوصاً افرادی که برای آنان پرونده کیفری تشکیل شده است، نمایندهای” به ایران اعزام کند.
مصطفی تاج زاده که درباره توقیف روزنامه هم میهن، فیلترینگ خبرگزاری ایلنا، برخوردهای سنگین با دانشجویان، دفتر تحکیم وحدت و ادوار تحکیم حرف می زد، گفت:” این روزها از اینکه به روزنامهها بگویند چه ننویسید، فراتر رفتهاند و به جایی رسیدهاند که به روزنامهها میگویند که چه بنویسید و تیتر هم تعیین میکنند”.
تاج زاده اضافه کرد: “هفته گذشته شاهد «پاسخ فلهای» بودیم. یعنی از شورای اطلاعرسانی دولت به همه روزنامهها متنی ارسال شد که همه مجبور بودند آن را چاپ کنند، حتی برخی روزنامهها که اصلا در آن مورد مطلبی نداشتند. حالا هم که صحبت از کودتای خزنده مطبوعاتی میشود که این، اسم مستعار «کودتا علیه مطبوعات» است.”
روزنامه اعتماد ملی در هفته ای که قرار است محمد خاتمی به یزد برود از گسترش جو تخریب او خبر داد و در سرمقاله خود نوشت: “اخیرا برخی مکانهای مذهبی و دینی طوماری برای خلع لباس خاتمی جمع میکنند و حتی در نماز جمعه هفته گذشته عکسهایی را از ایشان پخش کردهاند و این نشاندهنده این است که در حوزه، دانشگاه و محافل سیاسی حرکتهایی مرموز صورت میگیرد که قصد دارد جریان اصلاحطلبی را زیر سوال ببرد و این شبیه همان حرکتهایی است که در دوره انتخابات ریاستجمهوری هم شکل گرفته بود.”
بر اعضای تیم ملی فوتبال ایران هم در جام ملتهای آسیا “کنترلهای شدیدی اعمال” شد. به گفته “منبع” روزنامه اعتماد این “کنترلهای غیرمعمول به گونهای بود که حتی به لباس ورزشی آستین حلقهای بازیکنان در میدان تمرین هم اشکال گرفته شده است”. آن هم در حالی”که گفته میشود امسال برخلاف همیشه خود بازیکنان دایما در هتل محل اقامت یا محل تمرین حضور دارند و از حضور در شهر کوالالامپور خودداری میکنند.”
بیش از 420 فعال سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دانشگاهی نیز به برخوردهای نظامی ـ امنیتی با دانشجویان و فعالان دانشجویی اعتراض کردند؛ برای همین هم بود که به قول محمود فرشیدی، وزیر آموزش و پرورش”دانش آموزان و نخبگان بیش از هفتاد و شش کشور جهان پس از ورود به ایران در حالت بهت آمیز” قرار گرفته اند. و این تازه وقتی بود که هنوز مصاحبه هاله اسفندیاری، مادر بزرگی که قرار است در ایران انقلاب مخملی کند و عین اعترافات منتسب به او قبلا در کیهان آمده،پخش نشده بود.
و در همان حال که هاله اسفندیاری به همراه کیان تاجبخش در حال اعترافات داوطلبانه بودند، سردار محمد جعفری که به گفته خودش از حمله آمریکایی ها به اربیل خونسردانه گریخته تا پست معاونت دبیر شورای عالی امنیت ملی را از دست ندهد، گفت: “ما درمذاکرات با آمریکایی ها ـ بر سر عراق ـ واقعا جدی هستیم.” همان مذاکراتی که مدیرکل آژانس بین المللی اتمی”مایل است شاهد” آن باشد.
برای همین است که سعید حجاریان از”معاملات بزرگ تری در راه” سخن می گوید و عباس عبدی از”هل من مبارز” طلبی حکومتی می نویسد که “آمریکا که سهل است، کل شرق و غرب را به مبارزه می طلبد،اما 6 دانشجویی را که جلوی دانشگاه نشسته اند به اتهام اقدام علیه امنیت ملی دستگیر می کند.”
یکی از این “هل من مبارز” طلبی ها سرمقاله سردار برادر حسین شریعتمداری در مورد بحرین بود که به جنجال بزرگ دیگری دامن زد. از یک سو منوجهر متکی را سراسیمه به حضور شیخ بحرین فرستاد تا از”روابط برادرانه دو کشور” بگوید و از سوی دیگر بهانه تازه ای به تندروان آمریکایی داد تا خبر از آن دهند که حمله نظامی به ایران باز هم در دستور کار قرار گرفته است.
روزنامه واشنگتن پست نوشت: “ایران با انتقال سریع تاسیسات اتمی خود به زیر زمین، آماده حمله نظامی امریکا می شود”.
دنیس راس هم گفت: “زمان برای حل دیپلماتیک چالش هستهای ایران رو به پایان میرود و وضع به مرحلهای نزدیک میشود که آمریکا و اسرائیل باید ضرورتاَ راه حلهای نظامی را در دستور کارخود قرار دهند.”
مجلس سنای آمریکا به دولت ایران درباره” صدمه زدن به نیروهای آمریکایی در عراق” هشدار داد و “کشته شدن سربازان آمریکایی توسط یک دولت خارجی یا ماموران آن را” اقدامی غیرقابل تحمل دانست.
معاون ستاد کل ارتش اسراییل هم از آمادگی کشورش برای مقابله با ایران سخن راند.
بر مبنای این رویدادها بود که پایگاه اینترنتی “آنتی وار” از آغاز سومین جنگ خلیج فارس خبر داد و نوشت:” تنها چیزی که باقی مانده آغاز شدن مرحله هوایی آن است.”
در عرصه اقتصاد هم “بالش نرمی” که اقدامات دولت مورد تایید آقای حداد عادل، زیر سر مردم گذاشته است، بیشتر خود را نشان داد.
رسانه های مهم جهانی از”گران شدن قیمت کالاهای مصرفی و افزایش تورم” نوشتند و محمد رضا تابش، نماینده مجلس گفت:“مردم یک زندگی راحت و نسبتا راحت می خواهند و سقفی بالای سرشان که امروز تحقق این مسئله هم جزو آرزوهای محال است.”
و حتی آش به حدی شور شد که محمود احمدی نژاد خود به “ناکامی” در این زمینه اعتراف کرد؛ هر چند گناه را به گردن دولت های قبلی انداخت.
بر همین اساس بود که خبرگزاری آلمان گزارش کرد: “اگرچه دولت ایران به طور مستمر میکوشد نشان دهد که این کشور در برابر قطعنامههای تحریم شورای امنیت آسیب ناپذیراست، اما برای جلوگیری از چنین تحریمهایی همهی تلاشهای لازم را انجام میدهد.”
در متن همین رویدادها بود که دو اصلاح طلب ایرانی جملات جالبی گفتند: مصطفی تاج زاده و محمد رضا تابش.
اولی گفت: “مردم به جایی رسیده اند که می گویند نفت نخواستیم، سفره مان را پس بدهید.” و دومی اضافه کرد:“این ملت نجیب و شریف ایران هستند که بالش نرم زیر مسوولان قرار داده اند تا مطالبات آنها را پیگیر باشند و وعده هایی که به آنها داده اند را محقق کنند.”
تحلیل چند نشریه مهم دنیا در مورد رویگردانی مردم از دولت احمدی نژاد هم لابد به همین واقعیات اشاره داشت و اینکه کشیدن بالش از زیر سر مسئولین محترم و مهرورز در عمل آغاز شده است:“ناکامی آقای احمدی نژاد در برآورده کردن شعارهای تبلیغاتی خود مبنی بر بهبود وضعیت اقتصادی کشور و افزایش تنش ها در روابط خارجی ایران، باعث شده تا برخی تحلیلگران نسبت به انتخاب مجدد محمود احمدی نژاد در انتخابات سال 1388 شانس چندانی قائل نشوند.گران شدن قیمت کالاهای مصرفی، طرح سهمیه بندی بنزین و افزایش تورم در کنار شدت گرفتن تنش ها بر سر مناقشه هسته ای ایران از جمله دلایل برای روگردانی احتمالی مردم ایران از آقای احمدی نژاد ذکر شده است.”
بی جهت نیست که عبدی می گوید: “وقتی ۶ دانشجو را که جلوی دانشگاه نشستهاند به نام امنیت ملی میگیرند، نشانه ضعف واقعی آنهاست. اینکه دانشجو را به زندان انفرادی ببرند، یعنی سیستم اعتماد به نفسش را از دست داده است”.