اولین جایزه سالانه آلوین گولدنر، به یک جامعه شناس ایرانی تعلق گرفت. نگاهی داریم به این جایزه مهم همراه بامقاله ای از علی طایفی برنده ایرانی آن.
جایزه جهانی برای جامعه شناس ایرانی
جامعه شناسان بدون مرز، علی طایفی جامعه شناس ایرانی را بخاطر جامعه شناسی عملگرا و انتقادی، برای دریافت اولین جایزه سالانه آلوین گولدنر انتخاب کرد.
علی طایفی مسئول بخش ایرانی جامعه شناسان بدون مرز است و یکی از بزرگترین سایت های مستقل جامعه شناسی را مدیریت می کند. او بیش از 150 مقاله درباره کودکان، زنان، کارگران، فقرا و دیگر مسائل اجتماعی و فرهنگی ایران نگاشته و بارها نیز درمباحث جامعه شناسان بدون مرز مشارکت فعال داشته است.
آلوین گولدنر(1920 تا 1980) پروفسور جامعه شناسی دردانشگاه واشنگتن(1959-67)، رئیس جامعه بررسی مسائل اجتماعی(1962)، پروفسور جامعه شناسی درآمستردام و پروفسور ماکس وبر دردانشگاه واشنگتن (از1967) بوده است. آثار نخستین او نظیر “الگوهای بروکراسی صنعتی”، “اعتصاب گربه وحشی” باتاکید بر قابلیت کارگران برای فروپاشی صنعت برخلاف محدودیتهای بروکراتیک بر کنش های آنان، به تشریح نظریه بروکراسی وبر در ارتباط با اعتصابات و کنترل مدیریتی پرداخت. او در “یادداشتهایی پیرامون فناوری و نظم اخلاقی” استدلال می آورد که نظم های اخلاقی، نظم تحت فشار، عقل و کنشگرایی درتوسعه فناوری بطورعلی مهم بودند.
گولدنر دراثر خود بنام “ تاریخ های انتقادی نظریه اجتماعی (ورود افلاطون، دو مارکسیزم، دربرابر پراکنده سازی) به رد تمایز مرسوم بین علم بیطرف و نقد سیاسی پرداخت. این اثر تحت تاثیر ” بحران فراروی جامعه شناسی غربی”، بعنوان یک مطالعه مهم و مجادله برانگیز کارکردگرایی و مارکسیزم قرارداشت. او درسال 1974 نشریه بانفوذ “نظریه و جامعه” را بنیاد گذارد. اثر گولدنر اهمیت خاصی برای جامعه شناسان بدون مرز دارد. او دراثر (آینده روشنفکران و ظهور طبقه جدید) دغدغه نقش روشنفکران در مساعدت برای تغییر اجتماعی پیشرو راداشت و درنگارش (گفتگوی ایدئولوژی و فناوری) جامعه شناسان را برای انعطاف پذیری بیشتر نسبت به نظریه ها و نقش شان در جامعه دعوت کرد.
حجاب مردان: مقدمه ای بر تقیه
علی طایفی
درجامعه ایران با وجودیکه اکثریت زنان، خواسته یا ناخواسته دارای حجاب فیزیکی و پوشش ظاهری سر و روی و تن و بدن خود هستند ولی مردان نیز به شکل دیگری دارای حجاباند.
۱. هرچند مردان ایرانی نیز همانند بسیاری از مردمان دیگر نقاط گیتی بر حسب جایگاههای گوناگونی که درآن قرار می گیرند، نقشهای متفاوتی را ایفا میکنند، ولی در شرایط خاص ایران به دلیل سیطره فضای سیاسی و ایدئولوژیک بتدریج دو چهرگی که یک پای آن در تاریخ و ساختار اجتماعی کشور و یک پای د یگر آن در ساختار سیاسی ریشه دوانده، رخ نموده است. به گونهای که مرد و زن ایرانی آنچه که میاندیشند لزوما عمل نمیکنند!
۲. درجامعه ایران به دلیل شکاف تاریخی دولت و مردم و تضاد منافع آ ن دو، بویژه در بین جوانان و همچنین شهرنشینان، میان فرهنگ رسمی و غیررسمی چنان انشقاقی گسترده و تعمیق یافته است که آنچه از سوی نهادهای رسمی و حکومتی از بالا به پایین دیکته میشود از سوی قشر پیش گفته مورد بیاعتنایی و به تعبیر امروز نافرمانی مدنی قرار میگیرد. با این وصف آنچه که در حوزههای عمومی و در انظار عموم به چشم میخورد نوعی همرنگی بیمحتوایی است که استناد و اقتدای به آن گمراه کننده خواهد بود. گسیختگی و ناهمبستگی اجتماعی در مسیر آنچه که در ساختارهای رسمی طراحی و تعقیب میشود به میزانی است که به تعبیر زنده یاد احمد شاملو “سکوت سرشار از سخنهای ناگفته و عشقهای نهان است”. این تعریف از سکوت فقط در جغرافیای بسته و متصلبی معنا مییابد که در آن اعتماد اجتماعی زمینه بروز نیافته و سرمایه اجتماعی زائل شده است.
۳. این گسیختگی و دوچهرگی از نظر جنسیتی چنان است که بین مردان بیش از زنان نمود اجتماعی مییابد. دلیل عمده این ویژگی را نیز باید در این نکته جستجو کرد که مردان بیش از زنان در عرصههای اجتماعی و حوزههای عمومی به نقش آفرینی میپردازند. جهان اجتماعی و آگاهیها و رفتار اجتماعی مردان با وجود نازل بودن آن در مقیاسهای جهان امروز، از زنان بیشتر است، هرچند که این “عقل کل” نیز در دنیای کوچکی زندگی میکند که درمیدان تعلقات وی مفاهیمی چون انسانیت در پیکره جهانی و فارغ از اندیشه، دین، مذهب، قومیت و تبار جایگاه ناروشن و ضعیفی دارد. امروزه مردان ایرانی نیز هر روز که از خانه و کاشانه خود پای درنقشهای رسمی میگذارند “چادر” مشکی و حجاب نامرئی بر سر و روی خود میافکنندکه هیچ احدی در بدو امر تفاوتهای آنان را نمیتواند شناسایی کند.
۴. پنهان کاری یا به تعبیری “تقیه” که ریشه در تاریخ ایران اسلامی دارد به چنان وضعیتی رسیده است که بدون آن نمی توان فرهنگ ایرانی را تعریف کرد. به گونهای که در محاق زیستن و به زبان نیاوردن تمنیات و خواستهای فرد و مرد ایرانی و پوشیده گویی پر رمزو راز آنان یک پدیده ازلی و ابدی نمود میکند. بیتردید بخشی از ریشههای ایهام و دو پهلو سخن گفتن در ادبیات ما نیز در همین نکته نهفته است! این ویژگی فرهنگی از کودکی تا پیری همواره دوشادوش کنشهای اجتماعی او و سایه به سایه وی بوده و در فضاهای آموزشی، اداری و حتی تفریحی و کلیه فضاهای اجتماعی دیگر نمود مییابد. عدم اعتنا و رعایت این خصیصه منجر به محرومیتها و تحدید و تهدیدهای اجتماعی می شود که پذیرش هزینههای آن از سوی هر فردا و را به قهرمانهای ملی تبدیل میکند که از نظر کمی بسیار نادر و از نظر کیفی مورد احترام و تجلیل مردم قرار میگیرد. گریختن از این خصیصه و گسیختن رشتههای زنجیروار و تودرتوی آن در درازنای تاریخ چنان است که “دیگران کشتند و ما خوردیم! “و دیگر بار نباید که “ما بکاریم تا دیگران بخورند.”