مثل اسیران از تونل بسییجیان رد شدیم

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» مصاحبه روز با خانواده های خسروانی، هدایت و قلی زاده

مهدی قلی زاده، عضو شاخه جوانان نهضت آزادی که به 6 سال حبس تعزیری محکوم شده در مصاحبه با “روز” از روند بازجویی ها و شکنجه های فیزیکی و روحی دوران بازداشت خود سخن گفته است.

آقای قلی زاده می گوید که در ابتدای بازداشت از او میخواستند بنویسد به قرارگاه اشرف سفر کرده و سپس طناب دار را بر گردن او انداخته و صحنه اعدام او را بازسازی کرده بودند.

همزمان محبوبه جوادی، مادر بهاره هدایت از ممنوع الملاقات بودن فرزندش گفته و اعظم افشاریان، مادر نازنین خسروانی در مصاحبه با روز خبر داده که داروهای این روزنامه نگار را به موقع به او نداده اند و دو بار کارش به بهداری زندان اوین کشیده است.

 

آزادی علی مقامی و بی خبری از ریحانه طباطبایی

علی مقامی، داماد عمادالدین باقی روز گذشته با قرار وثیقه از زندان آزاد شد. فاطمه کمالی، همسر آقای باقی در مصاحبه با “روز” از آزادی دامادش با قرار وثیقه 50 میلیون تومانی خبر می دهد و می گوید  آقای مقامی این مدت در سلول انفرادی بوده است.

علی مقامی  دی ماه و پس از دیدار با علیرضا طاهری، از اعضای جوانان جبهه مشارکت که تازه از زندان آزاد شده بود، بازداشت و پس از 15 روز آزاد شد.

همزمان نزدیکان ریحانه طباطبایی، روزنامه نگاری که از 21 آذر ماه در بازداشت به سر می برد به “روز” گفتند از اتهامات و محل نگهداری این روزنامه نگار اطلاعی ندارند.

خانم طباطبایی، خبرنگار روزنامه شرق، پس از بازداشت سردبیر و دبیران سرویس های سیاسی و اجتماعی این روزنامه بازداشت شد.

او تاکنون سه بار با خانواده خود تماس تلفنی داشته و در این تماس ها از خانواده خود خواسته است از هرگونه مصاحبه ای خود داری کنند. این روزنامه نگار هیچ حرفی درباره اتهام یا اتهامات انتسابی و محل نگهداری اش نزده است.

 

ممنوع الملاقاتی بهاره هدایت و مهدیه گلرو

محبوبه جوادی، مادر بهاره هدایت در مصاحبه با “روز” از ممنوع الملاقاتی این فعال دانشجویی خبر می دهد و می گوید روز گذشته از ملاقات او با بهاره جلوگیری کرده اند.

خانم جوادی توضیح میدهد: روز گذشته برای ملاقات رفتیم برایمان کارت دادند و داخل رفتیم اما بهاره را نیاوردند؛ تماس گرفتند و گفتند که ممنوع الملاقات است. گفتیم ما هفته گذشته با بهاره ملاقات کردیم یعنی چی که ممنوع ملاقات است. دوباره تماس گرفتند و گفتند هفته گذشته ناهماهنگی بوده، ممنوع الملاقات است. به دادستانی مراجعه کنید، دستور از آنجا آمده…

مادر بهاره هدایت سپس با بیان اینکه دخترش به دستور دادستانی ممنوع الملاقات شده می افزاید: مهدیه نیز چنین وضعیتی دارد؛ او را حتی برای ملاقات از اتاق بیرون آورده اما برگردانده و گفته اند دادستان دستور داده و ملاقاتی نیست.

بهاره هدایت و مهدیه گلرو که در بند قرنطینه زندان اوین به سر می برندو از یک ماه پیش ممنوع الملاقات شده بودند، هفته گذشته با خانواده خود ملاقات کردند.

گفته می شود ممنوع الملاقات شدن این دو فعال دانشجویی بی ارتباط با پیام های آنها به مناسبت روز دانشجو نیست اما تاکنون هیچ مقام مسئولی در این زمینه توضیحی ارائه نداده است.

بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، از 9 دی ماه سال 88 در بازداشت به سر می برد. او به نه سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده و از زمان بازداشت تاکنون به مرخصی نیامده است.

مهدیه گلرو نیز فعال دانشجویی محروم از تحصیل است که به دو سال حبس تعزیری محکوم شده و تاکنون به مرخصی نیامده است.

 

بلاتکلیفی نازنین خسروانی

اعظم افشاریان، مادر نازنین خسروانی که 12 روز پیش و پس از دو ماه بازداشت موفق به ملاقات با این روزنامه نگار شده بود به “روز” می گوید که بعد از این ملاقات هیچ خبری از وضعیت دخترش ندارد.

نازنین خسروانی، روزنامه نگار، 12 آبان ماه بعد از تفتیش منزلش بازداشت شد وقبل از ملاقات اخیر، تنها 6 روز پس از بازداشت، یک تماس تلفنی چند ثانیه ای با خانواده خود داشت.

مادر او می گوید: چهارشنبه هفته گذشته به ما گفتند پرونده نازنین را با پیک ویژه به دادگاه فرستاده اند اما وکیل نازنین که مراجعه کرد در دادگاه گفتند پرونده نیامده وبه شما اشتباه گفته شده است. تا امروز هم پرونده به دادگاه نرفته. نمیدانم چرا چنین برخوردی می کنند.

از خانم افشاریان درباره وضعیت روحی و جسمی دخترش می پرسم؛ می گوید: روز ملاقات وضعیت روحی اش خوب بود  اما می گفت داروهایش را به موقع به او نداده اند و دچار مشکل شده و دو بار به بهداری اوین رفته است. نازنین بیماری قلبی دارد و باید به موقع داروهایش را مصرف کند که متاسفانه به موقع به او نداده اند. ضمنا می گفت خیلی سرد است و لباس گرم به او نداده اند. این در حالیست که ما قبلا برای نازنین لباس گرم برده بودیم و از ما گرفته بودند اما به نازنین نداده اند.

مادر نازنین خسروانی می افزاید: نازنین می گفت 28 آذر آخرین تفهیم اتهامش صورت گرفته و او هیچ یک از اتهامات را قبول ندارد. قاعدتا می بایست وقتی تفهیم اتهام شد پرونده به دادگاه برود و با قید ضمانت آزاد شود اما او همچنان در شرایطی که بازجویی هایش تمام شده بلاتکلیف است.خودش هم می گفت بازجویی ها تمام شده؛ چرا مرا آزاد نمی کنند؟

“اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ عهلیه نظام” دو اتهامی است که به گفته خانم افشاریان به نازنین خسروانی تفهیم شده و این روزنامه نگار گفته است آنها را قبول ندارد.

به گفته خانم افشاریان، این روزنامه نگار از سلول انفرادی به سلولی دو نفره منتقل شده و اکنون با یک زندانی دیگر هم سلول است.

مادر نازنین خسروانی، که هفته گذشته در قم به دیدار مراجع و علمای این شهر رفته، می گوید: فکر کردم تنها کاری که از دست من بر می آید این است. روز جمعه به دیدن علما رفتم و توانستم با تعدادی از آنها ملاقات کنم.وضعیت نازنین و سایر زندانیانی را که اطلاع داشتم توضیح دادم و آنها هم ابراز امیدواری کردند که وضعیت بهتر شود.

 

مهدی قلی زاده: گفتند نماز بر شما حرام است

مهدی قلی زاده، از اعضای شاخه جوانان نهضت آزادی که اخیرا به  سال حبس تعزیری محکوم شده به “روز” می گوید که برای عضویت در نهضت آزادی به سه سال حبس تعزیری، به اتهام اقدام علیه امنیت کشور از طریق تبانی و اجتماع به دو سال و به اتهام بی آبرو کردن نظام در سطح جهانی به یکسال حبس تعزیری محکوم شده است.

این فعال سیاسی که روز عاشورای سال گذشته بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شده است در خصوص بازداشت و روند بازجویی های خود به “روز” میگوید: من در کشور سوئد دانشجو هستم و خارج از ایران بودم اما وقتی وقایع بعد از انتخابات را از پای اینترنت و رسانه ها دنبال میکردم خیلی سخت بود که این طرف بنشینم و تنها پای اینترنت و فیس بوک و ایمیل بمانم برای همین به ایران رفتم؛ روزی که وارد کشور شدم مصادف با رحلت آیت الله منتظری بود. شب تاسوعا هم در جماران بودم که واقعا شاهد صحنه های وحشتناکی بودم لذا تصمیم گرفتم روز عاشورا مثل بقیه مردم به خیابان بروم.

او می افزاید: مسیر خانه ما تا انقلاب راه زیادی نبود پیاده راه افتادم. به سمت میدان امام حسین که رسیدم خیل عظیمی از مردم را دیدم که اشاره میکردند همه به سمت آزادی بروند. با انها راه افتادم؛ حوالی میدان کالج جمعیت بسیار زیاد شده بود و انصافا همه خیلی محترمانه حضور داشتند و تنها شعار الله اکبر و یا حسین میر حسین بود؛هر کسی هم شعار تندی میداد جمعیت برخورد میکرد تا نزدیک چهارراه ولیعصر رسیدیم ناگهان یک نفر شعار تندی داد و ماموران گاز اشک آور زدند. حس میکردم رابطه ای بین این فرد و ماموران هست؛ گویی هماهنگ شده بودند شعاری تند بدهند و ماموران برخورد کنند. خودم را عقب کشیدم و یکباره پیرزنی را دیدم که روی زمین افتاده؛ حدود چند متری تقاطع چهارراه ولیعصر. به سمت او راه افتادم که کمک کنم اما گارد مابین او و مردم بود. یکباره دیدم موتور سواری حرکت کرد و کاملا از روی این پیرزن رد شد. هنوز در شوک بودم که دو نفر محکم مرا گرفتند و به سوی یک پژوی متالیک کشاندند.یک نفر به شدت با دسته باتوم به سرم می کوبید و مرا سوار ماشین کردند؛ یکی چفیه ای را که دور گردنم بود محکم می کشید و نفسم بند آمده بود و توان تنفس نداشتم.بعد هم هد بندم را که روی آن یا حسین نقش بسته بود کشید و گفت شما لیاقت اینها را ندارید. نفهمیدم آن پیرزن چی شد؛ بعد هم مرا به پایگاهی که توی کوچه فرعی پشت قطعات کامپیوتری رضا  تشکیل داده بودند بردند.

 آقای قلی زاده میگوید که او و سایر بازداشت شدگان را از تونلی انسانی که توسط بسیجیان شکل گرفته بود رد کرده و به شدت کتک زده اند: دقیقا یاد خاطرات دایی جانبازم افتادم که در دست عراقی ها اسیر بود و می گفت که اسرا را از تونلی این چنینی رد می کردند.

او می افزاید: ما را وارد پایگاه کردند. دستانمان از پشت بسته بود و اذان ظهر شد. از قبل وضو داشتم گفتم میخواهم نماز بخوانم. گفتند نماز بر شما حرام است. نمیدانستم قبله کدام سمت است همان طور ایستادم با دست بسته نماز خواندم. همان جا شنیدم که گفتند دستور پخش اسلحه و فشنگ صادر شده و… شاید حدود 40 دقیقه بعد بود که صدای تیر اندازی آمد و….

این عضو شاخه جوانان نهضت آزادی که سپس به اتفاق سایر بازداشت شدگان به زندان اوین منتقل شده، می گوید: سه روز اول به شدت کتک میزدند و برخی اسامی را می گفتند که بگو با اینها ارتباط داشته ای و بگو کی به قرارگاه اشرف رفته ای و… خیلی وحشتناک بود و شوک پشت شوک وارد می شد. الان این کسانی را که به اتهام ارتباط به مجاهدین خلق و یا سفر به اشرف اعدام می کنند واقعا درک میکنم در چه شرایطی چنین اعترافاتی کرده اند. خود من بریده بودم زیر کتک و میخواستم هر چه میخواهند اعتراف کنم  اما خوشبختانه نکردم و بازجوی دیگری روز چهارم آمد و گفت چرا نگفته ای عضو نهضتی هستی؟ تازه یادم آمد اصلا کسی نپرسیده کی هستم؛ فقط می گفتند بنویس اشرف رفته ای و….

آقای قلی زاده سپس با اشاره به اینکه بازجویی هایش توسط دو بازجوی به اصطلاح بازجوی خوب و بازجوی بد صورت گرفته می گوید: در اوین بند 240 بودم و بعد به قرنطینه شماره یک  که نزدیک در اوین بود منتقل شدم؛در جایی حدود 4 در 4 متر، 20 نفر بودیم و بعد ما را به 209 فرستادند که آنجا با رضا تاجیک، آقای مقیسه و آرش رحمانی پور که خدا رحمتش کند هم سلول بودم. خیلی فضای وحشتناکی بود. بخصوص بعد از اعدام آرش که به ما می گفتند دیدید با آرش چیکار کردیم با شما هم همین کار را میکنیم و دقیقا همین را برای من اجرا کردند. یعنی گفته بودند که اعدام ها در زیر زمین 209 صورت می گیرد. یک روز چشمان مرا بستند و بردند. نمیدانستم کجا اما از پله ها پایین می رفتیم و ترسیده بودم گفتند میخواهند چیزی نشانم دهند. یک دفعه حس کردم چیزی به گردنم می اندازند. طناب دار بود. وحشت کردم.الان نمی توانم توصیف کنم که چه لحظات کشنده ای بود؛ کاری هم از دستم ساخته نبود. گفتند میخواهند اعدامم کنند.خودم را سپردم به خدا و یک دفعه گفتم انا لله و انا الیه راجعون. بازجو گفت تو نمیخواهی آدم شوی و محکم به پشت سرم زد اما بازجوی به اصطلاح خوب گفت من راضی اش میکنم و به او می فهمانم خطر چقدر جدی است. کاغذی داد و گفت آخرین حرف هایت را بنویس و من حدود 18 سطری نوشتم و بعد مرا به سلول بازگرداندند.

از آقای قلی زاده خواسته بودند که ازعضویت نهضت آزادی استعفا دهد. او می گوید: به آنها گفتم من چند سالی است ایران نیستم و در سوئد دانشجو هستم و فعالیتی ندارم استعفای من به درد شما نمیخورد می گفتند باید مصاحبه تلویزیونی بکنی؛ از خرم و یزدی که گنده های شما هستند مصاحبه گرفته ایم و…

این عضو شاخه جوانان نهضت آزادی بعد از 45 روز اجازه تماس تلفنی با خانواده اش را می یابد: یک آقایی آمد و گفت که از بیت رهبری است. به او گفتم 45 روز است هیچ تماسی با خانواده ام نداشتم. گفت همین الان برو بزن و خوشبختانه تماس گرفتم و پدرم گفت که صبح با آنها تماس گرفته و وثیقه خواسته اند. دو روز بعد با وثیقه 70 میلیون تومانی آزاد شدم و هفته دوم عید از ایران خارج شدم و برای ادامه تحصیلم به سوئد آمدم.

او می افزاید: قبل از آمدن زنگ زدند. بازجویم بود. گفت میخواهی از کشور بروی و میخواهی درس بخوانی ما مزاحم درست نمی شویم اما باید با ما همکاری کنی.  گفتم من در پرونده خودم همکاری میکنم اما همکاری دیگری با شما ندارم. گفت اینگونه حرف بزنی صبح اوین هستی و….

من آمدم. یک هفته بعد از آمدن من به سوئد با خانواده ام تماس گرفته و گفته بودند که باید خودم را به اوین معرفی کنم. بعد هم که دادگاه برگزار شد و چند روز پیش حکم را صادر کردند.

آقای قلی زاده می گوید تمام اتهامات را رد می کند و این حکم را نمی پذیرد و قصد دارد از طریق وکیلش به حکم صادره اعتراض کند.