” شما در مقایسه با آنها بسیار کوچک هستید، آنها همیشه بالاتر از شما می ایستند روی پله، کرسی خطابه، روی سکو، با این همه کافی است فقط یک لحظه ترسیدن را متوقف کنید. بگذارید این طوری بگویم، شروع کنید که کمی کمتر بترسید؛ آن وقت به این نتیجه می رسید که این آنها هستند که بیشترین هراس را دارند.” (۱)
استانیساو بارانچاک
رنگ چهره اش سیاه بود اما اندیشه ای داشت به سپیدی گل یاس، او یک سیاه پوست امریکایی بود که یک “رویا” داشت و در یکی از معروف ترین سخنرانیهایش گفت: رویایی دارم I have a dream. این رویا به ثمر رسیدن جنبش رفع تبعیض نژادی علیه سیاهان در امریکا بود.
او یکی از انسانهاییست که در میان تیره روزان سیاه پوست به خود اجازه می دهد خواب خوش سپید پوستان انسان نما – نه همه ی سپید پوستان – را آشفته سازد. او در پی اثبات این واقعیت است که انسان انسان است یا بقول برشت، آدم آدم است. رنگ سپید و سیاه نمی شناسد. فقیر و غنی نمی شناسد. صاحب قدرت و بی قدرت نمی شناسد. او این مسائل را باعث تفاخر یا تحقیر یکی بر دیگری نمی داند و به این دلیل است که نویسنده ی کتاب مارتین لوتر کینگ (هوبرت ژربو) در نوشته ی خود درباره ی این مرد بزرگ می گوید: چگونه ایستادن در برابر ستم را باید از زندگی مارتین لوتر کینگ اموخت(۲).
اما ببینیم روش و منش لوترکینگ در پیشبرد اهدافش چگونه بوده. او می گوید : “در این جنبش انسانی باید انتقام جو نباشیم. اگر سلاح بدست گرفته اید، آن را کنار بگذارید. اگر اسلحه ندارید، هرگز در پی بدست آوردن آن نباشید. به شما خاطر نشان می سازم به جای اسلحه از محبت استفاده کنید” (۳).
اما در پاسخ کسانیکه مبارزه ی او را نابهنگام می دانستند و سیاهان را به صبر دعوت می کردند می گوید: “ما با توجه به تجربیات تلخ خود دریافته ایم که آزادی هرگز به شکل داوطلبانه به وسیله سرکوب گر داده نمی شود، سرکوب شونده باید آنرا بخواهد.”(۴)
لوترکینگ با ذکر زجرهایی که در طول تمامی سالهای تبعیض نژادی بر رنگین پوستها رفته است نشان می دهد که چرا دیگر امکان صبرکردن وجود ندارد. او می گوید: “هنگامی که جمعیتی وحشی مادران و پدران شما را زجرکش می کنند ، هنگامیکه برادران و خواهران شما را از روی هوی و هوس غرق می کنند، هنگامیکه پلیس وحشیانه شما را کتک می زند یا حتی به قتل می رساند، به فقر برادران سیاه خود در جامعه ای مرفه پی می برید، زبان خودتان را الکن می بینید و حرفهایتان در گلو می خشکد، وقتی به دنبال راهی هستید که برای دختر شش ساله تان توضیح دهید چرا نمی تواند به پارک تفریحی عمومی برود در حالیکه تبلیغات آن از تلویزیون پخش می شود و اشک هایی را می بینید که از چشمان او جاری می شود. وقتی به او گفته می شود شهر بازی به روی کودکان رنگین پوست بسته است، وقتی که ابرهای بد یمن پستی در آسمان زیبای ذهن او شکل می گیرد و تخریب شخصیت او را می بینید که نفرت به سپید پوستان را در خود می پرورد. هنگامی که مشغول رانندگی هستید می خواهید شب را در جایی استراحت کنید و هیچ هتلی حاضر نیست شما را بپذیرد شاید آن موقع متوجه شوید چرا برای ما اینقدر مشکل است که صبر کنیم.”
لوترکینگ در برابر این پرسش که “چگونه از شکستن برخی قوانین حمایت می کنید و در مقابل، از برخی قوانین تبعیت نمی کنید؟” می گوید : “ما دو نوع قانون داریم عادلانه و ناعادلانه. من با سنت اگوستین هم عقیده ام که قانون ناعادلانه اصلا قانون نیست”.
اما دوباره این سوال پیش می آید که کدام قانون عادلانه و کدام ناعادلانه است؟
قانون عادلانه قانونی انسان ساخته است که با قوانین اخلاقی و قانون الهی مطابقت دارد، قانون ناعادلانه قاعده ای است که با قوانین اخلاقی هماهنگی ندارد. از نظر لوترکینگ قانون در برخی موارد در ظاهر عادلانه است ولی در عمل ناعادلانه است. او بعنوان مثال می گوید : “من به دلیل راهپیمایی بدون مجوز دستگیر شده ام، وجود قانونی برای اجباری بودن مجوز راهپیمایی هیچ اشکالی ندارد اما چنین قانونی وقتی ناعادلانه می شود که برای حفظ تبعیض و نفی حقوق اولیه ی شهروندی مانند اجتماع و اعتراض مسالمت آمیز بکار رود.”(۵)
لوترکینگ می گوید هرگز مدافع بی قانونی و هرج و مرج نیستم و خصوصیات یک فرد نافرمان مدنی را چنان بر می شمارد: “کسی که قانون ناعادلانه را می شکند باید علنی و صمیمانه آنرا انجام دهد و با رضایت کامل جریمه و مجازات را بپذیرد، من معتقدم فردی که قانونی را که وجدان به او می کوید ناعادلانه است می شکند و به این دلیل به زندان می رود تا وجدان جامعه را نسبت به ناعادلانه بودن آن اگاه کند در حقیقت بیشترین احترام را برای قانون قائل است.”
لوترکینگ می گوید فرمانبری از قانون همواره نمی تواند عملی درست باشد و برای اثبات این امر به اعمال هیتلر اشاره می کند: “«ما نباید فراموش کنیم همه آنچه هیتلر انجام داد کاملا قانونی و همه آنچه مبارزان آزادیخواه مجارستانی انجام دادند غیر قانونی بود. اما من مطمئن هستم اگر من درآن زمان درآلمان زندگی می کردم به برادران یهودیم کمک می کردم و به آنها پناه می دادم، اگر امروز من دریک کشور کمونیستی زندگی می کردم که گرایش به اصول اولیه مسیحیت سرکوب می شد من کاملا داوطلبانه نافرمانی از قوانین ضد مذهبی آنجا را تبلیغ می کردم”.
با شناختی که نسبت به افکار و اندیشه های لوترکینگ پیدا کردیم حال می خواهیم در این نوشته یکی از مشهورترین سخنرانی های وی را که معروف به “رویایی دارم” را در اینجا بیاورم تا روشن گردد وقتی ما متحصنین روزهای شنبه (جلوی زنداین اوین) و روزهای دوشنبه (کنار ساختمان دزدی شده دنا از سوی محمد یزدی که مشاغل حساسی را در نظام ولایی بعهده داشته و دارد) با شعارهایی تجمع می کنیم و روش و منش لوترکینگ را در مبارزه پیش گرفته ایم هدفمان چیست؟
لوترلینگ در سخنرانی معروف “من رویایی دارم” به شنوندگانش و همه ی مردم زیر سلطه و ستم می گوید:
“زمانی که معماران جمهوری ما عبارات متعالی قانون اساسی و اعلامیه استقلال را تقریر می کردند، بر ضمانت نامه ای صحه گذاشتند که هر آمریکایی وارث آن بود، این مکتوب تعهدی بود بر این امر که همه ی انسانها، آری همه ی انسانها، چه سیاه و چه سپید از حقوق ضروری حیات و آزادی بهره مند خواهند بود و خواهند توانست به دنبال سعادت خود باشند، روزی ما تمام ملت را به سوی سر چشمه های عظیم دموکراسی بر خواهیم گرداند.”
لوترکینگ از روش مبارزه ی بدون خشونت خویش قاطعانه دفاع می کند و یادآور می شود: “اگر بی خشونتی نبود خیابان ها پوشیده از خون می شد، مظلومان تا ابد مظلوم باقی نمی مانند و اگر انرژی آنها از طریق بی خشونتی آزاد نشود به خشونت روی می آوردند و این یک تهدید نیست یک حقیقت تاریخی است”. (۶)
لوترکینگ همانند گاندی معتقد بود که در راه مبارزه ابزار مورد استفاده ی مبارزان باید به اندازه ی اهداف خالص باشد. از سوی دیگر اعمال به ظاهر درست پلیس در حفظ و ضعیت ناعادلانه را نیز به نقد می کشید و گوید: “من تلاش کرده ام تا مشخص کنم استفاده از ابزار غیر اخلاقی برای دستیابی به اهداف اخلاقی نادرست است ، …. حال من باید تائید کنم که استفاده از ابزار اخلاقی به منظور حفظ ابزار غیر اخلاقی امری بسیار ناپسند است . چنان که الیوت می گوید: بزرگترین خیانت این است که کنشی درست برای انگیزه ای نادرست انجام پذیرد.“(۷)
هموطنان ، عزیزان من:
مکتبی که لوترکینگ و گاندی ، تولستوی ، نلسون ماندلا و دیگر مبارزان مدنی برای مبارزه با ظلم و بی عدالتی ها برگزیده اند امروز مورد توجه بسیاری از متفکران خشونت پرهیز قرار گرفته است و این همان چیزی است که می توان آن را “ نافرمانی مدنی” نامید. می خواهم پس از حدود ۴ ماه که از تحصن های روزهای شنبه و دوشنبه می گذرد به این سئوال که چرا و با چه هدفی اینکار را انجام می دهید در حد توانم پاسخ دهم.
ما چند نفر بودیم حدود انگشتان یک دست. وقتی به سالن مراجعان داگاه انقلاب اوین راهمان ندادند، تصمیم گرفتیم برای اعلام خواسته هایمان در بیرون از سا ختمان دادگاه (روزهای شنبه از ساعت ۱۰ تا ۱۲ صبح) و روزهای دوشنبه جلوی ساختمان لاستیک دنا از ساعت ۱۰ تا ۱۲ صبح) تحصن کنیم. وهرکس با نوشتن خواست ها یا بقول مارتین لوترکینگ «رویا» های خود بر روی کاغذ و در دست گرفتن آن دادخواهی کند. آن جمعیت چند نفره امروز از صدها نفر میگذرد و روز به روز بر تعداد دادخواهان افزوده می شود. پلیس و ماموران امنیتی حتی این عمل دور از خشونت را که همراه با سکوت است برنمی تابند و موانع زیادی برایمان فراهم می کنند و گاهی به خشونت از سوی پلیس منجر می گردد. در تاریخ ما شاهد بودیم که مارتین لوترکینگ و گاندی و بسیاری از پیروان مکتب مبارزه ی بدون خشونت (نافرمانی مدنی) جان خود را در این راه فدا کردند، اما پس از مرگشان اهداف آنها تا حد زیادی به تحقق پیوست. ما به پیروی از این انسانهای بزرگ با تمام مخالفت خوانی ها چه در داخل کشور و چه خارج کشور قصد داریم “رویا” های خود را اعلام کنیم و اگر مانع اینکار شدند، مطمئنا راه دیگری را برمی گزینیم و رویاهای خود را پی گیری می کنیم . اما رویاهای ما چیست؟
۱- سی و هفت سال حکومت جهل و جور و جنایت کافی است. ما آزادی ، دموکراسی و نقد حاکمیت و یک انتخابات آزاد زیر نظر سازمان های حقوق بشری جهانی که هرکس شناسنامه ی ایرانی دارد بتواند درآن آزادانه شرکت کند و نظر خود را در مورد آینده ی ایران ابراز دارد را از رویاهای خود می دانیم. به این گفته ی برتولت برشت ایمان داریم تا نگویید پس کی؟ “پسر گفت : من آموختم که چگونه آب در طی سالها صخره های سنگی را می شوید و می برد ، به عبارت دیگر تصلب در نهایت بازنده است.” (۸)
۲- ما این رویا را در سر می پرورانیم که هیچ کس را بخاطر اندیشه و اعتقاداتش چه سیاسی و چه مذهبی نمی توان دستگیر و زندانی کرد. هیچ کس را نباید بخاطر وابستگی به سازمان و حزب و گروه سیاسی بازداشت و تحت توهین و شکنجه قرارداد. باید همه ی زندانیان سیاسی آزاد گردند و عاملین دستگیری ها، شکنجه ها و کشتارهایی که در این ۳۷ سال صورت گرفته مورد تعقیب و محاکمه قرار گیرند و حکم عادلانه در مورد آنها صادر گردد. باید عاملین به سرقت بردن جوانان ( مانند سعید زینالی و صدها جوان دیگر) شناسائی و اقرار کنند چه بلایی بر سر آنها آورده اند. باید زنان زندانی بویژه آنها که مانند خانم نرگس محمدی بیمار هستند هرچه زودتر آزاد گردند.
۳- ما این رویا را در سر می پرورانیم که حکم اعدام باید لغو گردد و اینکار غیر انسانی و مشکل آفرین که تجربه نشان داده است بر خلافکاریها می افزاید و خانواده های بسیاری را به فقر و فساد می کشاند نباید ادامه یابد؛ بخصوص صدور حکم اعدام برای دگر اندیشان که حاکمیت ظالمانه (نظام ولایی) را بر نمی تابند و به ظلم و بیدادگری بنام اسلام اعتراض می کنند. از جمله مصادیق بزرگ این کار خلاف حقوق بشر و جنایت کارانه محکومیت استاد محمد علی طاهری می باشد که ماههاست زیر حکم اعدام به سر می برد. ما ضمن تایید فعالان کارزار لگام (لغو اعدام) که در راه مبارزه یا اعدام تلاش می کند اعلام می کنیم این رویای بزرگ را تا تحقق کامل آن درسر می پرورانیم و از لغو حکم اعدام هر محکوم با هر اتهامی دفاع می کنیم.
۴- ما در این رویائیم که این همه کشت و کشتار در جهان از جمله کشورمان پایان یابد و دیگر شاهد آوارگی میلیونها انسان شامل زن و مرد و کودک، سالخورده و مریض نباشیم. ما فرار سالی حدود ۱۵۰ هزار انسان تحصیل کرده و فرهیخته از کشورمان را نمی توانیم تحمل کنیم تا مشتی لمپن و ادمکش بر سرزمین هایمان مسلط گردند و هر بلایی بر سر ملت بیاورند. ما کشتارهای بی رحمانه از جمله فرستادن موشک به سوی عده ای زن و مرد بی سلاح و بی گناه ایرانی را تحمل نمی کنیم و این اعمال را جنایت علیه بشریت دانسته و به شدت محکوم می کنیم و خواهان به محاکمه کشیدن عاملین این جنایات هستیم.
۵- ما در این رویائیم که دزدان بیت المال را هر کسی هستند، در بیت رهبری، درسپاه، ارتش، بسیج، مجلس، ادارات دولتی، سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی، نیروهای انتظامی و در هرجای دیگر به محاکمه عادلانه کشانده شوند و به سزای اعمالشان برسند.
۶- ما در این رویاییم که هیج کس را نمی توان ممنوع الخروج یا ممنوع ورود به کشور خود نمود و از دیار با عزیزانش محروم کرد. ماده ۱۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر می گوید “هر کس حق دارد هر کشور را از جمله کشور خود را ترک کند و نیز حق دارد ه به کشور خود باز گردد”.
ما تجمع کنندگان روزهای شنبه و دوشنبه همانگونه که پیش قراولان لوترکینگ ،گاندی و … جان خود را بر سر عقیده نهادند ، چنین خواهیم کرد تا رویاهایمان تحقق یابد. گردانندگان “نظام ولایی” بدانند و مطمئن باشند تجمع همراه با سکوت و مقابله خشونت بار از سوی حاکمیت تا ابد ادامه نمی یابد. بترسید از روزیکه مردم به این باور برسند که این روش مبارزه پاسخگوی تحقق رویاهایشان نیست (۹).
پی نوشت:
(۱) کتاب کنش های کوچک ایستادگی ص ۱۴۹
(۲) مقدمه ی فریدون حاجتی بر کتاب مارتین لوتر کینگ (ص۴)
(۳) از نا فرمانی مدنی تا بد فرمانی مدنی، عمار ملکی، ص ۴۹
(۴) منبع پیشین ص ۵۰
(۵) منبع پیشین ص ۵۱
(۶) منبع پیشین ص ۵۲
(۷) منبع پیشین ص ۵۴
(۸) منبع پیشین ص ۵۴
(۹) اصول متعدد اعلامیه جهانی حقوق بشر از حمله ماده های ۲۸ و ۲۹