بیخود نیست. بیجهت نیست. حق دارم. حق دارم که یاد «آدینه» و «پیام امروز» بیفتم. یاد «کارنامه» و «زنان». یاد همه ساختههای شمس الواعظین و قوچانی. حق دارم. برای روح دل بسته و وابسته ما کم تلخ نیست خاطره توقیف همه اون کاغذایی که سطر سطرشون رو میبلعیدیم. اونقدر که گاهی فلان نوشته فلان شماره هر کدومشون رو با جزییاتی مثه طرح روی جلد هنوز به خاطر داریم. حق دارم. فقط نمیدونم چرا پوستم کلفت نمیشه یا دلم گشادتر. نمیدونم چرا هر بار که خبر توقیف میاد دردش هیچ کم نداره از دفعات قبل. نمیدونم چرا هنوز چیزی از انتشار شماره ی نوروز دنیای تصویر نگذشته دلتنگ کاغذهای نازکش میشم که اردیبهشت رو کنارش نمیگذرونیم. نمیدونم چرا انگشتام درد میگیره از اشتیاق ورق زدن «هفت» شماره اردیبهشت. حق دارم. اما این اسفند عزیز که انگار بعد از جاده و مسافر نماد انتظار و امیده بهم میگه اگه اونچه هفت رو خوندنی و دوست داشتنی میکرد فکری بود که پشتش جریان داشت، پس میشه به این جمله جاودانی پناه برد که هیچ درختی برای سبز شدن به اجازه نیاز نداره. مجله معتدل و مودب و محترمی مثه «هفت» که جایی برای ابتذال و بیحرمتی نداشت نمیشه که تموم بشه. نمیشه خشکش کنن و جاش هیچ جوونهای در نیاد. «هفت» اگه هفت شهر بود یا هفت هنر یا هفت قدم یا هر هفت دیگه صاحباش رو ناگزیر میکنه از حرکت. به قول مانی حقیقی فعلا باید استراحت کرد که بعد از عید کلی کار داریم. هفت گیرم با یه اسم جدید گیرم نه اردیبهشت که چند وقت بعد- وقتی غصه از دست دادنش از شدت بیفته و وقتی بشه اسم جدیدی رو اونقدر مزه مزه کرد تا توی ذهنا بمونه- باز همراهمون میشه. ما هر چقدر که با هم متفاوت باشیم تو یه چیز شبیهیم. دیگران اغلب به امیدواریمون میخندن. لابد حق دارن. من با اشک و امید سال نو رو به همه دلای تنگ گریونی که هی ساختن و نترسیدن از دستی که با بیمهری خراب میکنه تبریک میگم. جای همه کاغذایی که تا اجازه داشتین برامون فرستادین و همه درختایی که برای کاشتنشون به اجازه نیاز نداشتین میون سبزه هفت سینمون سبز.
منبع: کارگزاران، 27 اسفند