فاطمه کروبی فاطمه کروبی است

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

عجب گرفتاری شدیم! خودش کم بود، صاحابش هم آمد. تازه از شر آن یکی فاطمه اره خلاص ‏شده بودیم، فاطمه جدید وارد شد. فاطمه کروبی حملات شدید خودش را به خاتمی آغاز کرد. ‏چادر به کمر، عینک دودی به چشم، فاطمه کروبی گفت: « خاتمی قصد فاصله گرفتن از ‏تندروها را ندارد.» حالا از دست این یکی چه بکنیم؟ اصلا انگار نه انگار که مشکل مملکت ‏این دولت است و آن مجلس است و آن یکی قوه قضائیه. این خاتمی هم شده سپر بلای هر کسی ‏که می خواهد ارادت اش را ابراز کند. یکی به اینها خبر بدهد که خاتمی دیگر رئیس جمهور ‏نیست و دفتر گفتگوی تمدنهای او را هم گرفته اند و محض رضای خدا یک دفتر معمولی هم ‏ندارد که به عنوان رئیس جمهور سابق کسی را ببیند. نکته این که مثلا آدمی مثل بنی صدر، ‏بر اساس قوانین فرانسه چون سی سال قبل به مدت نیم ساعت رئیس جمهور ایران بود، دولت ‏فرانسه موظف است تا آخر عمرش از او مثل یک رئیس جمهور رسمی نگهداری کند. ولی آن ‏یکی هشت سال رئیس جمهور بود و با خیر و خوشی و بدون دعوا و درگیری آمده از صندلی ‏پائین و نشسته یک گوشه ماستش را می خورد، ولش نمی کنند. می گویند از سه چیز باید ‏پرهیز کرد؛ از دیوار شکسته و سگ هار و سومی را هر چه فکر می کنم یادم نمی آید. ‏

برنامه اقتصادی احمدی نژاد برای 1387 ‏

جلوی اشتباه را هر وقت بگیری و با اشتباه دیگری آن را جبران کنی احتمالا همان اتفاقی می ‏افتد که قبلا افتاده است. رئیس جمهور از همین اول سال آخرش تصمیم گرفته که با یک ‏مجموعه عملیات ابتکاری( احتمالا ممکن است عملیات انتحاری هم جزو این ابتکارات باشد) ‏مشکلات اقتصادی کشور را حل کند. در همین راستا برخی طرح های ابتکاری رئیس جمهور ‏عزیز و مبتکر و نوآور کشورمان بشرح زیر عنوان شد و قرار شد اجرا شود:‏

نوآوری در وزرای کابینه: با توجه به این که در سال اول دولت های قبلی عامل مشکلات ‏اقتصادی بودند و در سال دوم دولت های خارجی عامل ایجاد مشکلات بودند، از سال سوم ‏وزرای همین کابینه عامل مشکلات شناخته شدند و قرار شد برای حل مشکلاتی که رئیس ‏جمهور ایجاد می کند، وزرای او را عوض کنند.‏

نوآوری در درآمد دولت: دولت برای حل مشکلات کشور تصمیم دارد بصورت جدی نفت را ‏بفروشد و با درآمد حاصله از آن کشور را اداره کند.‏

نوآوری در تولید: با توجه به اینکه مردم عزیز ایران مصارفی دارند که لازم است این ‏مصارف تامین شود، دولت بطور ابتکاری و خودجوش از این پس کالاهای مورد نیاز را وارد ‏می کند.‏

نوآوری در صادرات: دولت برای اولین بار در تاریخ تصمیم گرفته است برای کمک به مردم ‏جهان کالاهایی را که لازم نداریم به خارج صادر و به جای آنها پول دریافت کنیم و دولت ‏تصمیم گرفت نام این عمل ابتکاری را صادرات بگذارد.‏

نوآوری در بیکاری: یکی از اقدامات دولت در سال آینده کاهش بیکاران و سرکار گذاشتن ‏مردم خواهد بود و برای این مهم دولت تصمیم دارد در صورتی که امکانات کافی موجود باشد ‏برای بیکاران تولید کار کند. ‏

نوآوری در پرداخت حقوق: دولت نهم تصمیم قاطع دارد به کسانی که کارمند دولت هستند به ‏عنوان کمک مالی حقوق پرداخت کند، اما از پرداخت حقوق به کسانی که کارمند نیستند معذور ‏است، آنها می توانند از جاهای دیگر کسب درآمد کنند و از نظر دولت این کار ممنوع نیست.‏

نوآوری در تولید مسکن: با توجه به اینکه برخی از افراد از داشتن مسکن محروم هستند، ‏دولت تلاش کند تا هر ماه در مورد حل مشکل مسکن ساعاتی را برای سخنرانی با مردمی که ‏مسکن ندارند اختصاص دهد.‏

نوآوری در مصرف و کاهش قیمت ها: با توجه به افزایش قیمت کالاها و بخصوص گوجه ‏فرنگی و مواد دیگر، محله سابق رئیس جمهور به عنوان یک محله ارزانفروش گسترش یافته ‏و حتی الامکان همه مردم سعی کنند خریدشان را از آن محل انجام دهند. در صورت لزوم ‏شهرداری تهران موظف است کلیه محلات تهران را محله رئیس جمهور اعلام کند.‏

چرا اسرائیل و ایران منفورترین چهره جهانی را دارند؟

در خبر آمد که اسرائیل و ایران منفورترین چهره جهانی را در میان کشورهای جهان دارند. ‏خیلی به این خبر فکر کردم، یعنی واقعا چهره سودان از ایران و اسرائیل بهتر است؟ یا مثلا ‏چهره کره شمالی از ایران بهتر است؟ در اثر تفکرات بسیار و عمیق و نسبتا دقیق به این نتیجه ‏رسیدم که اصولا دلایل زیر می تواند برای منفور شناخته شدن چهره ایران و اسرائیل مهم ‏باشد:‏

مساله یازده سپتامبر: مردم جهان از یازده سپتامبر خیلی خاطره بدی دارند، و یازده سپتامبر را ‏عرب ها ایجاد کردند، در نتیجه آنها هم از ایرانی ها و اسرائیلی ها خوششان نمی آید.‏

مساله آمریکا: اصولا مردم جهان از هر کشوری که با آمریکا نزدیک باشد، متنفرند، مثل ‏اسرائیل و از هر کشوری هم که با آمریکا دشمن باشد، متنفرند، مثل ایران، این دو موضوع هم ‏به هم ربطی ندارد.‏

نتیجه گیری اخلاقی: اصولا نفرت هیچ نتیجه گیری اخلاقی ندارد.‏

‏ ‏

سروش، خرمشاهی و قدیس مانوئل

یک چیزی چند ماه است توی گلوی من گیر کرده، اگر نگویم درخت توی شکمم سبز می شود. ‏البته به این دلیل که از سبز شدن درخت در محل مذکور می ترسم نیست که می خواهم درباره ‏سروش و خرمشاهی حرف بزنم، منتهی احساس می کنم مثل همیشه یک نفرت بی دلیل یا یک ‏عشق ناشناخته در ایرانیان عزیز ایجاد شده که شده و هیچ کاری هم با آن نمی شود کرد. ‏

داستان این است که ما یک دکتر سروش داریم که زمانی دشمن منافقان بود و مرد خدا بود و ‏فیلسوفی بود و تندی و ضخامت فلسفی داشت و بعد از چندی نرم شد و به سوی مدارا رفت و ‏شاعرانه فکر کرد و میانه روی پیشه کرد و شد فیلسوف مدارا و نرمی و تساهل. یک بهاء ‏الدین خرمشاهی هم داریم که در جوانی مترجم « قدیس مانوئل» اونامونو بود و درباره هنر و ‏سینما می نوشت و بتدریج رفت به سوی حافظ و ذهن و زبان حافظ را نوشت و طنز می فهمید ‏و شعر طنز سرود و حافظ شناسی نوشت و ترجمه قرآن نوشت و شد فیلسوفی بزرگ که انکار ‏او در فلسفه امروز ایران دشوار که نه، ناممکن است. من خرمشاهی را شخصا و از نزدیک و ‏به دفعات دیده ام و هیچ واژه ای را مثل نرمخویی و اندیشیدن برای توصیف او مناسب نمی ‏دانم. دکتر سروش را هم به عنوان همفکر خود از نظر سیاسی می شناسم و تردیدی در حضور ‏مدارا و تساهل در او نمی کنم. حتما می پرسید این حرف ها که می زنم به شما چه ربطی ‏دارد؟ ‏

اتفاقا من هم دارم به همین نکته فکر می کنم و یادم می آید به آن داستان خورخه لوئیس ‏بورخس که کافری در محله زنان بدنام شهری زندگی می کرد و دائم به خوشباشی مشغول بود ‏و مومنان را مسخره می کرد. در فاصله ای دور از شهر، مومنی خداترس بود که به کوهی ‏پناه برده و هر روز به عبادت خدا مشغول بود و برای آن که ایمان از دست ندهد، به شهر نمی ‏آمد. تا آن که کاری برای مرد خدا پیش آمد و به شهر آمد و از قضا و به تصادف در چارسوق ‏شهر مرد کافر را دید، آنان به مجادله ای بر سر وجود و عدم خداوند مشغول شدند و این ‏مجادله سه شبانروز ادامه داشت. در پایان مرد مومن در اثر آنچه شنیده بود کافر شد و به محله ‏زنان بدنام رفت و همانجا ماند و مرد کافر در اثر آنچه شنیده بود، ایمان آورد و به کوه پناه برد ‏و به عبادت خدای مشغول شد.‏