عجب گرفتاری شدیم! خودش کم بود، صاحابش هم آمد. تازه از شر آن یکی فاطمه اره خلاص شده بودیم، فاطمه جدید وارد شد. فاطمه کروبی حملات شدید خودش را به خاتمی آغاز کرد. چادر به کمر، عینک دودی به چشم، فاطمه کروبی گفت: « خاتمی قصد فاصله گرفتن از تندروها را ندارد.» حالا از دست این یکی چه بکنیم؟ اصلا انگار نه انگار که مشکل مملکت این دولت است و آن مجلس است و آن یکی قوه قضائیه. این خاتمی هم شده سپر بلای هر کسی که می خواهد ارادت اش را ابراز کند. یکی به اینها خبر بدهد که خاتمی دیگر رئیس جمهور نیست و دفتر گفتگوی تمدنهای او را هم گرفته اند و محض رضای خدا یک دفتر معمولی هم ندارد که به عنوان رئیس جمهور سابق کسی را ببیند. نکته این که مثلا آدمی مثل بنی صدر، بر اساس قوانین فرانسه چون سی سال قبل به مدت نیم ساعت رئیس جمهور ایران بود، دولت فرانسه موظف است تا آخر عمرش از او مثل یک رئیس جمهور رسمی نگهداری کند. ولی آن یکی هشت سال رئیس جمهور بود و با خیر و خوشی و بدون دعوا و درگیری آمده از صندلی پائین و نشسته یک گوشه ماستش را می خورد، ولش نمی کنند. می گویند از سه چیز باید پرهیز کرد؛ از دیوار شکسته و سگ هار و سومی را هر چه فکر می کنم یادم نمی آید.
برنامه اقتصادی احمدی نژاد برای 1387
جلوی اشتباه را هر وقت بگیری و با اشتباه دیگری آن را جبران کنی احتمالا همان اتفاقی می افتد که قبلا افتاده است. رئیس جمهور از همین اول سال آخرش تصمیم گرفته که با یک مجموعه عملیات ابتکاری( احتمالا ممکن است عملیات انتحاری هم جزو این ابتکارات باشد) مشکلات اقتصادی کشور را حل کند. در همین راستا برخی طرح های ابتکاری رئیس جمهور عزیز و مبتکر و نوآور کشورمان بشرح زیر عنوان شد و قرار شد اجرا شود:
نوآوری در وزرای کابینه: با توجه به این که در سال اول دولت های قبلی عامل مشکلات اقتصادی بودند و در سال دوم دولت های خارجی عامل ایجاد مشکلات بودند، از سال سوم وزرای همین کابینه عامل مشکلات شناخته شدند و قرار شد برای حل مشکلاتی که رئیس جمهور ایجاد می کند، وزرای او را عوض کنند.
نوآوری در درآمد دولت: دولت برای حل مشکلات کشور تصمیم دارد بصورت جدی نفت را بفروشد و با درآمد حاصله از آن کشور را اداره کند.
نوآوری در تولید: با توجه به اینکه مردم عزیز ایران مصارفی دارند که لازم است این مصارف تامین شود، دولت بطور ابتکاری و خودجوش از این پس کالاهای مورد نیاز را وارد می کند.
نوآوری در صادرات: دولت برای اولین بار در تاریخ تصمیم گرفته است برای کمک به مردم جهان کالاهایی را که لازم نداریم به خارج صادر و به جای آنها پول دریافت کنیم و دولت تصمیم گرفت نام این عمل ابتکاری را صادرات بگذارد.
نوآوری در بیکاری: یکی از اقدامات دولت در سال آینده کاهش بیکاران و سرکار گذاشتن مردم خواهد بود و برای این مهم دولت تصمیم دارد در صورتی که امکانات کافی موجود باشد برای بیکاران تولید کار کند.
نوآوری در پرداخت حقوق: دولت نهم تصمیم قاطع دارد به کسانی که کارمند دولت هستند به عنوان کمک مالی حقوق پرداخت کند، اما از پرداخت حقوق به کسانی که کارمند نیستند معذور است، آنها می توانند از جاهای دیگر کسب درآمد کنند و از نظر دولت این کار ممنوع نیست.
نوآوری در تولید مسکن: با توجه به اینکه برخی از افراد از داشتن مسکن محروم هستند، دولت تلاش کند تا هر ماه در مورد حل مشکل مسکن ساعاتی را برای سخنرانی با مردمی که مسکن ندارند اختصاص دهد.
نوآوری در مصرف و کاهش قیمت ها: با توجه به افزایش قیمت کالاها و بخصوص گوجه فرنگی و مواد دیگر، محله سابق رئیس جمهور به عنوان یک محله ارزانفروش گسترش یافته و حتی الامکان همه مردم سعی کنند خریدشان را از آن محل انجام دهند. در صورت لزوم شهرداری تهران موظف است کلیه محلات تهران را محله رئیس جمهور اعلام کند.
چرا اسرائیل و ایران منفورترین چهره جهانی را دارند؟
در خبر آمد که اسرائیل و ایران منفورترین چهره جهانی را در میان کشورهای جهان دارند. خیلی به این خبر فکر کردم، یعنی واقعا چهره سودان از ایران و اسرائیل بهتر است؟ یا مثلا چهره کره شمالی از ایران بهتر است؟ در اثر تفکرات بسیار و عمیق و نسبتا دقیق به این نتیجه رسیدم که اصولا دلایل زیر می تواند برای منفور شناخته شدن چهره ایران و اسرائیل مهم باشد:
مساله یازده سپتامبر: مردم جهان از یازده سپتامبر خیلی خاطره بدی دارند، و یازده سپتامبر را عرب ها ایجاد کردند، در نتیجه آنها هم از ایرانی ها و اسرائیلی ها خوششان نمی آید.
مساله آمریکا: اصولا مردم جهان از هر کشوری که با آمریکا نزدیک باشد، متنفرند، مثل اسرائیل و از هر کشوری هم که با آمریکا دشمن باشد، متنفرند، مثل ایران، این دو موضوع هم به هم ربطی ندارد.
نتیجه گیری اخلاقی: اصولا نفرت هیچ نتیجه گیری اخلاقی ندارد.
سروش، خرمشاهی و قدیس مانوئل
یک چیزی چند ماه است توی گلوی من گیر کرده، اگر نگویم درخت توی شکمم سبز می شود. البته به این دلیل که از سبز شدن درخت در محل مذکور می ترسم نیست که می خواهم درباره سروش و خرمشاهی حرف بزنم، منتهی احساس می کنم مثل همیشه یک نفرت بی دلیل یا یک عشق ناشناخته در ایرانیان عزیز ایجاد شده که شده و هیچ کاری هم با آن نمی شود کرد.
داستان این است که ما یک دکتر سروش داریم که زمانی دشمن منافقان بود و مرد خدا بود و فیلسوفی بود و تندی و ضخامت فلسفی داشت و بعد از چندی نرم شد و به سوی مدارا رفت و شاعرانه فکر کرد و میانه روی پیشه کرد و شد فیلسوف مدارا و نرمی و تساهل. یک بهاء الدین خرمشاهی هم داریم که در جوانی مترجم « قدیس مانوئل» اونامونو بود و درباره هنر و سینما می نوشت و بتدریج رفت به سوی حافظ و ذهن و زبان حافظ را نوشت و طنز می فهمید و شعر طنز سرود و حافظ شناسی نوشت و ترجمه قرآن نوشت و شد فیلسوفی بزرگ که انکار او در فلسفه امروز ایران دشوار که نه، ناممکن است. من خرمشاهی را شخصا و از نزدیک و به دفعات دیده ام و هیچ واژه ای را مثل نرمخویی و اندیشیدن برای توصیف او مناسب نمی دانم. دکتر سروش را هم به عنوان همفکر خود از نظر سیاسی می شناسم و تردیدی در حضور مدارا و تساهل در او نمی کنم. حتما می پرسید این حرف ها که می زنم به شما چه ربطی دارد؟
اتفاقا من هم دارم به همین نکته فکر می کنم و یادم می آید به آن داستان خورخه لوئیس بورخس که کافری در محله زنان بدنام شهری زندگی می کرد و دائم به خوشباشی مشغول بود و مومنان را مسخره می کرد. در فاصله ای دور از شهر، مومنی خداترس بود که به کوهی پناه برده و هر روز به عبادت خدا مشغول بود و برای آن که ایمان از دست ندهد، به شهر نمی آمد. تا آن که کاری برای مرد خدا پیش آمد و به شهر آمد و از قضا و به تصادف در چارسوق شهر مرد کافر را دید، آنان به مجادله ای بر سر وجود و عدم خداوند مشغول شدند و این مجادله سه شبانروز ادامه داشت. در پایان مرد مومن در اثر آنچه شنیده بود کافر شد و به محله زنان بدنام رفت و همانجا ماند و مرد کافر در اثر آنچه شنیده بود، ایمان آورد و به کوه پناه برد و به عبادت خدای مشغول شد.