سوار تاکسی بودم؛ چند لحظه ای ازسوار شدن ام نگذشته بود که راننده آه و ناله اش از ترافیک خیابان جردن بالا گرفت.
دخترهای جوان با مانتوهای مشکی و تور مشکی بر سر و پسرها با بلوزهای سیاه، سوار بر ماشینهای گرانقیمت خود یا بابا هایشان، بقول راننده، ترافیک بازی می کردندوبا پیچیدن به جلو ماشین های هم، سربسر یکدیگر می گذاشتند.
راننده بعد از کلی غرولند کردن، رادیوی ماشینش را روشن کرد و ماشین پر شد از صدای نوحه.
همینطور که به جلو و ترافیک بازی پسر و دخترهای جوان نگاه می کردم، توجهم به نوحه ای که از رادیو پخش می شد جلب شد. نوحه خوان با لحنی لاتی می خواند: “برو بازوتو برم، چشم و ابروتو برم”، بعد جمعیتی هم یک صدا در جواب اومی گفتند: “ابوالفضل”.
نوحه خوان هر از چندی دقیقه ای این جملات را تکرار می کردکه متوجه صدای خنده های بلند دو مرد جوان که در صندلی پشت نشسته بودند، شدم. آنها در گوش هم پچ پچ می کردند و می خندیدند.
بالاخره نوحه خوان دست ازسرو برو بازوی ابوالفضل برداشت و شروع به خواندن یکی از ترانه های خانم هایده کرد، البته برای امام حسین. در اینجا بود که خود راننده هم خنده اش گرفت و گفت: همه چی مسخره شده، آخر نوحه هایی که قدیم ها برای امام حسین می خواندند چه عیبی داشت که ترانه خانم هایده را برای امام حسین می خوانند.
آن دو جوان پشتی با لحنی کنایه دار گفتند: برای تنوع خوبه.
دوباره راننده گفت: اما ما با شنیدن این ترانه به یاد امام حسین نمی افتیم، داریم می خندیم این چی اش خوبه؟
از تاکسی که پیاده شدم، به خود گفتم، مداحی یک شغل راحت و نون آب دار است! فقط کافی است که ته صدایی داشته باشی و قدری هم لمپنی.
حالا امروز می بینم که حسن آهی نایب رییس خانه مداحان، انجام فعالیتهای اقتصادی به منظور در آمد زایی را یکی از برنامه های این نهاد در سال جاری عنوان کرده است.
بنا بر اظهارات حسن آهی، خانه مداحان ۱۷۰۰ عضو دارد که یکی از اعضای سرشناس آن محمود کریمی است که چندی پیش در بزرگراه بابایی با یک خود روی ۲۰۶ تصادف کرد و پس از تصادف و مشاجره با سرنشینان پژو ۲۰۶، با اسلحه کلت خود ۵ تیر به جلو و گلگیر ماشین مقابل شلیک کرد و بعد از تیراندازی از محل دور شد.
زمانی که این خبر به مطبوعات و فضاهای مجازی کشیده شد و شهروندان به این کار غیر قانونی محمود کریمی اعتراض کردند، خانه مداحان، با صدور اطلاعیه ای اعتراض مردم را یک توطئه اعلام نمود وهدف آن را نشانه گرفتن هیات های عزاداری و اصل فلسفه قیام عاشورا دانست!
حال اگر قدری به گذشته برگردیم، به یاد خواهیم آورد که مداحی به هنگام جنگ ایران و عراق، با ظاهر شدن صادق آهنگران که قبل از هر عملیاتی برای تهییج بیشتر رزمندگان با نوحه های خود رسیدن به کربلا و یا در مورد خونخواهی شهیدان جنگ نوح سرایی می کرد و پس از او چهره هایی چون کویتی پور وارد این عرصه شد.آنها در مدح شهیدان جنگ می خواندند، تا نسل جدیدی از مداحان وارد جامعه سیاسی ایران شدند.
اما پس از جنگ، شاگردان مداحان جنگ که برخی از آنها، از خانواده های شهیدان جنگ نیز بودند، آرام آرام جای معلمان خود را گرفتند و هریک تکیه یا مسجدی را از آن خود کردند و بنا بر سلیقه شخصی به شغل مداحی مشغول شدند و برای نو آوری در کار، از خواندن ترانه های پاپ و یا ترانه های قدیمی ایرانی، بخصوص در مراسم مولودی خوانی و جشنهای مذهبی نیز استفاده کردند و آنقدر جایگاه خود را محکم تصور کردند که از نوآوری هایشان هراسی به دل راه نمی دادند.
امروز خانه مداحان با ۱۷۰۰ عضو به مردم ایران نوید ورود خود به عرصه اقتصادی را میدهد. اظهارات حسن آهی، مرا به یاد جمله ای از دکتر شریعتی می اندازد که در یکی از کتابهایش می گوید: وقتی در جامعه ای هیچ چیز سر جای خود نیست، شما می توانید به مغازه قصابی بروید و بند تنبان بخرید. حال اقتصاد فرو پاشیده ایران که نه احتیاج به متخصص دارد، نه احتیاج به برنامه ریزی، نه احتیاج به ارزیابی های کارشناسانه دارد، نه احتیاج به سرمایه گذاریهای مردمی، در انتظار ورود مداحان پر نفوذی است که به مانند شبکه ای در حال سازماندهی خود هستند. تا ببینیم آنها کدام یک از کالاهای چینی را وارد کشور می کنند وواردات چه کالایی را در انحصار خود در خواهند آورد؛ وارداتی بی سابقه که در دوره محمود احمدی نژاد به بالاترین رشد خود در تاریخ ایران رسید وپایه های تولید داخلی را نابود کرد. حال باید دید که اینبار مداحان می خواهند چه بخشی ازاقتصاد ایران را تارو مار کنند.