شیرین از خلوت فرهاد بیرون می شود بعد از قرن های بسیار و به تشخیص اوباش نشسته بر مسند فرهنگ؛ و امامشان شعر “پاستوریزه”ای را می ستاید که پیشتر به تائید مسئولان دفترش رسیده باشد و مقام منیع “مدیر کل مطبوعات داخلی” برای نخستین بار در جهان “ضوابط استفاده از صفات تفضیلی یا عالی” را مشخص و اعلام می دارد. براستی که احمدی نژاد راست می گوید: “آزادی در ایران اصالت دارد.”
“کودتای ننگین” رو سفید می شود در مرداد ماه 1390 که مستبد برآمده ازآن، نه به شیرین کاری داشت و نه در دفترش شعرپارسی در پارچه یزدی می پیچیدند.
و محمدرضا نقدی نامی شکنجه گر زاده عراق که آماده اعزام نیروهای “پاسدار صلح” به بریتانیا است، تاریخ انقلاب را ورق می زند از “امام راحل” تا “امام حاضر”: “در تاریخ انقلابهای جهان، هیچ انقلابی را نمیتوان یافت که از اهداف و ارزشهای ابتدایی خود منحرف نشده باشد. 32 سال از تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی میگذرد و ما تنها انقلابی در جهان هستیم که حتی یک قدم هم از آرمانهای بنیانگذارمان عقب نشینی نکردهایم. انقلاب اسلامی بعد از در گذشت امام راحل، تحت زعامت امام حاضرش با قدرت و عزم بیشتری مسیر خود را ادامه میدهد.”
از قضا سالگرد روزهائی است از مرداد ماه که آخرین فرمان کشتار “امام راحل” درحال اجرا بود و در زندان های کشور بهترین فرزندان ایران را بر دار می کردند. عاملان آن کشتار در زمان “امام حاضر” برمسندهای اصلی کشور نشسته اند.
و تحت فرماندهی قاتلان دیروز، مسئولین امروز، عجیب نیست که سایتی اصول گرا فعالیت در دانشگاه را “لاشیبازی” بنامد، در هفته ای که شش ماه از بازداشت، یا به تعبیر شیرین عبادی “آدم ربائی” موسوی، کروبی و همسرانشان می گذرد.
در این شش ماه، رهبران جنبش سبز تنها در حضور ماموران امنیتی اعضای خانواده خود را دیده اند. نه از محاکمه خبری بوده است، نه ردّی از اتهامی روشن، نه پای دادگاهی در میان بوده نه اثری از کیفرخواست دادستان.
اردشیر امیرارجمند، این بازداشت را ننگی می داند بر پیشانی حاکمیت. مهدی خزعلی می گوید وزارت اطلاعات او را به طور غیرقانونی ربوده و از تجربه زندانش به این نتیجه رسیده است: “حقوق زندانیان در زندان های زمان شاه بیشتر رعایت می شد.”
شاید برای همین هم احمدیمقدم، فرمانده ناجا، روز روشن می گوید: “امنیت در ایران مثالزدنی است.”
باری، “انقلاب با عزم راسخ براه خود ادامه می دهد.” روزنامه همشهری می نویسد: “طلاق در ایران: فریاد آمارها، سکوت مسئولان”
احمد شجاعی، رییس سازمان پزشکی قانونی اعلام می کند: “آمار خودکشی در سال جاری در ایران نزدیک به پنج درصد افزایش داشته است. هر روز، ۱۰ تن در ایران دست به خودکشی می زنند.”
آنها هم که زنده می مانند در صف هولناکتری می ایستند: “هر شش ساعت، یک نفر در ایران به ایدز مبتلا میشود.”
هشداراحمد مسجدجامعی، وزیر ارشاد در زمان محمدخاتمی- درباره تخریب گسترده آثار تاریخی شهر تهران انعکاس وسیع می یابد.
تاریخ وآثارش بجای خود، صنعت نفت باسرعت تمام رو به نابودی می رود.یک کارشناس اقتصادی می نویسد: “نفت برای ایران یعنی ستون فقرات اقتصادی. چه در نظام تکنوکرات و غرب گرای شاه، با شش میلیون بشکه صادرات و چه در نظام سنت گرا و سپاهی محور اسلامی با بیش از سه میلیون بشکه در روز. در هر حال ۸۰ درصد درآمد ایران از همین چاه های بدبو و متعفن نفت حاصل می شود.”
و نتیجه می گیرد: “مهره های این ستون فقرات اما امروز بدجور تیر می کشد.”
مطبوعات معتبر جهان می نویسند: “ایران به صندوق بین المللی پول اعلام کرده است که به دلیل افزایش دامنه دار تحریم ها، درباره آینده صدور نفت خود نگران است.”
خبرهای دیگر حاکی از خروج دو سوم شرکت های بین المللی از این صنعت حیاتی در ایران است. آخرینش تا امروز، شرکت “بلاروس نفت”، پیمانکار حوزه نفت و گاز بلاروس در صنایع انرژی ایران و حوزه نفتی جفیر. این شرکت از دوماه گذشته تمامی فعالیت های خود در ایران را متوقف کرده و مشغول بررسی فسخ قراردادهایش– به مبلغ 500 میلیارد دلار-با شرکت ملی نفت ایران است.
دکتر شاهین فاطمی وضعیت ایران برهبری “امام حاضر” را چنین توضیح می دهد: “در دوران جنگ سرد هر آن گاه که اقتصاد کشورهای غربی دچار بحرانهای ادواری اقتصادی میشد اربابان کِرملین و عواملشان با شادی و مسرت نوید پایان سیستم سرمایهداری و پیروزی نهایی اردوگاه سوسیالیسم را تکرار میکردند. اکنون، آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، جانشین کمونیستهای سابق شده است. او، این هفته در جمع متصدیان حکومتی از گرفتاریهای اقتصادی غرب اظهار خوشوقتی کرد، اما به روی خویش نیاورد که این بحران و رکود احتمالی ناشی از آن، همزمان باعث شده است که بهای هر بشکه نفت ایران به کمتر از هشتاد دلار سقوط کند. و در زمانی که، به مرحمت حکومت آقای خامنهای، اقتصاد ایران امروز بیش از هر زمان دیگری به درآمد نفت وابسته است، اگر این وضع ادامه پیدا کند ممکن است ایران در خطر ورشکستگی مالی قرار گیرد.”
به زنجیره نابودی، کشاروزی را هم باید افزود. به نوشته سایت فرارو: “هلو از ترکیه میآید و سیب از آمریکا و شیلی؛ پرتقال از مصر وارد میشود و موز از اکوادور. باقی میوهها هم یا پاکستانی هستند یا چینی. امارات، سریلانکا، مالزی، فیلیپین و بسیاری کشورهای دیگر هر یک سهمی در این بازار دارند. میوههای ایرانی هم، بر شاخههای درختان آنقدر میمانند تا خشک شده و بیفتند یا خوراک کلاغها شوند. در عوض وزارت بازرگانی اعداد و ارقام رو میکند که صادرات ما بیشتر از واردات است. همه نوع میوه وارد میکنیم و سیب و کیوی صادر میکنیم. به این ترتیب باغداران چارهای ندارند غیر از اینکه به درختان به ثمر نشسته چشم بدوزند و از بین رفتن محصولشان را تماشا کنند.”
کار دریاچه رضائیه هم که تمام است. ر ئیس ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه میگوید، تمامی راهکارهای برون رفت از بحران زیست محیطی دریاچه آماده است، اما ازتامین مالی خبری نیست.
در هفته ای که فقط 23 میلیون دلار برای ساختن پایگاه در سوریه بودجه داده و 60 میلیون دلار از طریق یارانه ها ذخیره کرده اند، نه برای دریاچه ارومیه بودجه هست و نه برای 2هزار آزاده ای که در زمان “امام راحل” جنگیدند و اسیر شدند و در زمان “امام حاضر” کم مانده به گدائی بیفتند و چاره ای جز تحصن نیافته اند.
دور، دور “حاج آقا”هائی مثل “آشتیانی” هاست که بر ورزش کشور خیمه زده اند و دیپلماسی ورزشی رومی کنند برای اثبات ادامه مسیر انقلاب و زدن توی دهان انگلستان.
بعد هم همه چیز دروغ از کار درمی آید. معلوم می شود نامه الکترونیکی سباستین کو، - مدیر اجرائی المپیک لندن- در ابراز تمایل برای کمک به دوهای نیمه استقامت ایران، ایمیلی تبلیغاتی است که برای هر ۲۱۲ کشور موجود در جهان، Send to allشده است! و “حاج اقا” آن را در بوق کرده و به حساب خودش گذاشته است.
و البته گرفتاری اصلی آقایان از صدر تا ذیل “چادر خاتون” است وعجیب آدمی را یاد شعر معروف ایرج میرزا می اندازد. مجلسیان که دست کم در زمان “امام راحل” اجازه “دو، دو” داشتند، علیه وِیژه نامه روزنامه دولتی ایران درباره حجاب قیام و قعودی می کنند که عرش به لرزه در می آید وآیت اله العظمی مکارم شیرازی به شکرشکنی: “عدهای منحرف، چادر مشکی را زشتترین حجاب معرفی میکنند.”
تیر پیکان متوجه مهدی کلهر مشاور معزول رسانه ای دولت است که در وِیژه نامه یاد شده گفته است: “چادر مشکی را ناصرالدین شاه از مجالس عیاشی اروپا آورد، خدا لعنتش کند.”
از منابر فغان بر می خیزد که چادر ارمغان پیامبر اسلام است و باید آن را به حجاب رسمی کشور مبدل کرد؛ و به گفته امام جمعه گلپایگان: “مانتوها عامل ترویج فساد و تهییج شهوت اند.”
اهل اقتصاد منشاء خروش و واسلاما را درحجره های موتلفه می یابند که پارچه چادری را از ژاپن و چین و ماچین وارد می کنند و به بهای نابودی صنعت نساجی ایران: “دهه ۴۰ شمسی در جاده آرامگاه، فداییان اسلام کنونی، سه کارخانه چیتسازی ری، ممتاز و بافکار تاسیس شد که هر یک روزی ۱۵۰ تا ۱۷۵ هزار متر پارچه تولید و بخشی قابل توجهی از نیاز کشور را تامین میکردند. پس از انقلاب این کارخانهها مصادره در اختیار بنیاد مستضعفان گرفتند و تولیدشان رو به افول گداشت. طی چند سال اخیر این کارخانهها از بین رفتهاند؛ کارگرانشان بازخرید شده، دستگاههایشان را بنگلادشیها خریدند و با خود بردند. ساختمانهای باقیمانده هم قرار است به فروشگاهی تبدیل شود که اجناس وارداتی چینی را عرضه میکند.”
اهل سیاست، سرنخ را زیر چادر انتخابات می یابند. روزنامه اعتماد می نویسد: “اسفندیار رحیممشایی و جمعی از یارانش با شعار جذب آرای اصلاحات در انتخابات پیش رو، انزوای ۹۰ روزهشان از عالم سیاست را شکستند و اولین گامشان را برای تصاحب کرسیهای بهارستان برداشتند.انتشار مواضع مشایی در جمع طرفدارانش با محوریت «جذب آرای اصلاحات» از یکسو و اقدام عملی تریبون رسمی دولت در «مخالفت با طرح حجاب و عفاف» از سوی دیگر، دو اقدام هماهنگ طیف مشایی و یارانش بود که رسما و عملا از تحرک انتخاباتی این جریان پرده برداشت.”
عباس عبدی از پرداخت نقدی یارانه ها درآستانه انتخابات خبر می دهد. برای این کار تا کنون رقم کلانی فراهم شده است.صندوق بین المللی پول این رقم را حدود 60 میلیارد دلار-در آمد ناشی از هدفمندی یارانه ها ارزیابی کرده است. وزیر امور اقتصادی و دارائی می گوید کمتر از این مبلغ است.
سردار میلیاردر صادق محصولی دست به جیب شده وبا محوریت محمدتقی مصباح یزدی در “جبهه پایداری” به “زدن ساز ناکوک” پرداخته است.
سرو کله “اصولگرایان خاص” هم پیدا شده است و از زبان محمدرضا باهنر: “برخی جریانهای اصولگرا به صورت مطلق خود را اصولگرای خاص مینامند و دیگران را قبول ندارند، زیادهخواه و فرصت طلب هستند و باید مواضع و دیدگاههای خود را تعدیل کنند.”
غلامعلی حداد عادل، که مستقیما از بیت “آقا” می آید، همگان را از نظر “ امام حاضر” مطلع می کند: “رهبری معظم انقلاب مایل نیستند که در انتخابات مجلس نهم بیش از یک فهرست ارائه شود. هرگونه غفلتی موجب میشود جریان انحرافی وجریان فتنه از فرصت استفاده کند.”
صحنه انتخابات روز بروز بیشتر روش می شود. مصطفی تاج زاده می گوید: “سبزها فقط در انتخابات آزاد شرکت میکنند.” و حضور در “انتصابات” را شایسته نمی داند. شبیه این حرف را گرامی مقدم، سخنگوی حزب اعتماد ملی می زند: “اگر اصلاح طلبان با شرایطی که دارند به انتخابات ورود پیدا کنند که شرایط آنها از سوی حاکمیت محقق نشده باشد مسلما صرفا بعنوان گرم کردن تنور انتخابات معنی پیدا خواهد کرد وشکست اصلاح طلبان به دست خود اتفاق خواهد افتاد.”
مشاوران نزدیک موسوی ـ– کروبی درخارج کشور هم کم وبیش درهمین متن حرکت می کنند. مهندسی انتخابات دراین چهارچوب شکل می گیرد. یک امر کاملا روشن است: مصادره آرای سبزها که کودتاگران انتخاباتی آن را رسما 13 میلیون نفر تعیین کرده اند. حوادث بعدی بر صحنه روشنی بیشتری خواهند افکند و باین پرسش اساسی پاسخ خواهد داد:
جبهه احمدی نژاد در جناح های گوناگون خود و زیر پرچم های مختلف از جمله ایرانیت، مخالفت با حجاب و…. تقسیم کار کرده است برای رقابت با باند خامنه ای؛ و یا هدف گرم کردن تنور انتخابات است؟
و “نظام” زیر رهبری “امام حاضر” چنان به راه “امام راحل” می رود که “فاسدان جهان” در برابرش “صف آرائی” کرده اند وبازگوئی این کشف را به احمدی نژاد سپرده اند.
سیاست “نظام” در برابرصف آرائی جهانی همان سیاست کهنه و رسواست. روسیه بازهم از احتمال راه اندازی نیروگاه بوشهر می گوید واین بار تا اواخر آبان یا آذرماه؛ و باز می کوشد سیاست وقت کشی جمهوری اسلامی را از طریق مذاکرات “گام به گام” هموار کند. جهان یکسره با دیده تردید به این طرح می نگرد.
“بهار عربی” همچنان گل افشان است. شمارش معکوس عمر حکومت قذافی آغاز شده است. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، دارد بخشی از قدرت را وا می گذارد.
بخشهای زیادی از کیفرخواست پرونده دادگاه رفیق حریری منتشر می شود. چهار تن از اعضای حزبالله لبنان به نامهای “سلیم جمیل عیاش”، “مصطفی امین بدرالدین” و “حسین حسن عنیسی” و “اسد حسن صبرا” به عنوان متهمان ترور رفیق حریری معرفی شده اند. بدرالدین نقش ناظر کل بر روند ترور را ایفا کرده است. عیاش مسئول هماهنگی گروه ترور بوده. عنیسی و صبرا مسئول تهیه نوار ویدئویی دروغین برای منحرف کردن روند تحقیقات و انجام ترور بوده اند.
مجله آلمانی اشپیگل خبرمی دهد که چهار متهم پرونده حریری، از لبنان خارج شدهاند و حداقل سه نفر از آنها هم اکنون در ایران زندگی میکنند.
تروریست های لبنانی مستقیما بیروت رابه تهران و دمشق وصل می کنند. “نظام” که در زمان امام “راحل” می خواست از کربلا به قدس برسد، هنگام ولایت “امام حاضر” ازترس رسیدن بهار از مسیر دمشق- بیروت به تهران، همه سرمایه خود را صرف جلوگیری از سقوط بشار اسد کرده است.
در سوریه یک سی دی دست بدست می شود بنام “همفکری دمشق و تهران” و درآن خامنه ای- بشار اسد ـ احمدی نژاد با هم سخن می گویند: “چگونه معترضان را سرکوب کنم؟”
نیروهای نظامی سوریه هر جنبنده ای را در لاذقیه به رگبار می بندند و خبرگزاریها از حضور “تک تیراندازهای ایرانی” بعنوان بخشی از دستگاه سرکوب رژیم بشار اسد پرده برمی دارند.
دیلی تلگراف می نویسد: “ایران و سوریه در تیر ماه گذشته برای احداث یک پایگاه نظامی جدید در شهر لاذقیه، در ساحل دریای مدیترانه، به توافق رسیده اند.، این توافق در دیدار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس ایران و محمد نصیف خیربک یک مقام ارشد امنیتی نزدیک به بشار اسد بدست آمده است.”
روزنامه الشرق الاوسط خبر را تکمیل می کند: “ایران برای احداث این پایگاه، 23 میلیون دلار هزینه خواهد کرد.”
می توان سایه سنگین سوریه بر روابط ترکیه و ایران را بروشنی دید. ترکیه در “رویاهای عثمانی” خود- به تعبیر امیر طاهری- هر روز نقش فعالتری در قبال سوریه ایفاء می کند.
غروب چهارشنبه داوود اوغلو، وزیر خارجه ترکیه توقف فوری عملیات نظامی سوریه را علیه شهروندان سوریه خواستار می شود و به بشار اسد هشدار می دهد: “این حرف آخر آنکارا با مقامهای سوریه است و ما انتظار داریم مقامهای دمشق قبل از هر چیز فورا عملیات نظامی خود را بدون هیچ قید و شرطی متوقف کنند. اگر عملیات نظامی سوریها متوقف نشود دیگر آنچه که ما درباره طرحهایی که میبایست انجام شود، میگفتیم باقی نخواهد ماند.”
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، از چین، هند و روسیه خواسته بود به بشار اسد فشار بیاورند تا وی از سرکوب خونبار معترضان دست بردارد. اوگفته بود: “ترکیه و عربستان از بشار اسد بخواهند از قدرت کناره گیری کند.”
“امام راحل” نتوانست صدام را سرنگون کند و کار به آمریکائی ها ماند، “امام حاضر” که وزارت خارجه اش علیه دخالت خارجی در سوریه بیانیه می دهد می تواند مانع سقوط “ بشار اسد” شود؟
هفته وماه تمام می شود. زندانیان سیاسی سعید مرتضوی را بیاد جانشینش می آورند و می نویسند: “تاریخ به زودی درباره ما و شما قضاوت خواهد کرد. هر چند به نظر میرسد شما هم حافظه تاریخی ضعیفی دارید، چون کافی است چند پلک بزنید و وضعیت روحی و روانی و اجتماعی کسی را که جانشین او شدهاید مرور کنید.”
آیا “امام حاضر” صدام را در لحظه دستگیری بیاد می آورد؟ در فیس بوک این شعر شهاب مقربین را “شیر” می کنند:
هر شب پلنگ زخم خورده
سر می گذارد به کوه
پیچ می دهد تن بی تابش را
سر می کشد به آسمان و
چنگ می زند به رویش
شب ها صدای نعره ام را نمی شنوی؟