من با تئاتر نفس می کشم و با آن زندگی می کنم. تئاتر صدای روح من است. من بوسیله تئاتر حرف هایم را می زنم. این بخشی از حرف های پروانه سلطانی است در گفت وگوباهنر روز… بقیه اش هم خواندنی است…
گفت وگوی عفت ماهباز با پروانه سلطانی
تئاتر صدای روح من است
پروانه خود را اینگونه معرفی خود می کند.
کار تئاتر را از سن 18 سالگی آغاز و تا امروز. در زمینه بازیگری،نمایش نامه نویسی و کارگردانی تئاتر وگاها فیلم اشتغال داشته ام. موضوع اصلی کارهایم، زنان و مشکلاتشان است. در سال 1996 تئاتر تینا را بنیان گذاشتم بعدها گروهی را که تشکیل داده بودم به کمپانی حرف دلت را از راه هنر بزن ArtandHeartExpression تغییر نام دادم.
کارهایی که در سال های اخیر ارائه داده ام :
در زمینه تئاتر: یک زن تنها، شبنمهای آتشین، فروغ در باغ خاطره ها، شیرین و فرهاد، خر، سفرهای بن لادن و زنان، داستان لیلا و پروای جدایی
در زمینه فیلم:شور زندگی،ترس از سنگسارو بازی در فیلم سرزمین پاها
با کارگردانهایی چون سعید سلطان پور،رکن الدین خسروی ناصر رحمانی نژاد و ایرج جنتی عطایی کار کرده ام.
آخرین کارم که بزودی در اربیهشت ماه به اجرا در خواهد آمد :داستان پاسپورت و ویزا و مهاجرت بیژن و منیژه است
بیان عشق و رابطه بین آدمها در کارهایم خیلی اهمیت دارد.
طی سه سالی که از نزدیک با تو و کارت آشنا شدم ترا بسیار پر کار و پرتلاش یافتم و گاها اینگونه به نظر می رسد که انگار قطار رفته است و تو جا ماندی و با دویدنت می خواهی بدان برسی ! دلیل اینهمه تلاش از چیست؟
برای اینکه بدون اینکه اینگونه باشم کار دیگری نمی توانم بکنم. من با تئاتر نفس می کشم و با آن زندگی می کنم. تئاتر صدای روح من است. من بوسیله تئاتر حرف هایم را می زنم.
آیا فکر نمی کنید به دلیل زن بودنت مجبوری دو برابر کار کنید تا از طرف جامعه و مردم پذیرفته شوید؟
نمی توانم دقیقا بگویم این عامل سبب تلاشهایم می گردد شاید اگر مرد هم بودم همینگونه می کردم. نمیدانم شاید چون تئاتر برایم بهترین وسیله بیان خودم است.
از کجا و چگونه به کار تئاتر رو آوردی؟
در دانشکده هنرهای دراماتیک در هجده سالگی هم زمان با تحصیل در رشته تئاترکار تاتر نیز میکردم. و کار بازیگری رانیزآغاز نمودم. اولین نمایشنامه ایی که بازی کردم “محاکمه ژاندارک” برتولت برشت بود و بعد”استثنا و قاعده” برشت. به گارگردانی آقای رکن الدین خسروی بود و نمایش بعدی اجرای”کله گردها و کله تیزها” “ باز هم نوشته برتولت برشت بود که این کاری توسط انجمن تئاتر ایران با کارگردانی ناصر رحمانی نژاد بود. این اجرا یکی از موفق ترین اجراهای بعد از انقلاب بود و به مدت نزدیک سه ماه روی صحنه بود.
بازی در نمایش های برتولت برشت” در زندگی تاتری من نقش تعیین کننده ای داشت.
در زمان اجرای نمایش “کله گردها و کله تیزها” بود که از عکس العمل تماشاچیان متوجه شدم که تئاتر چقدر می تواند انسانها را تحت تاثیر قرار دهد.
اما با این وجود شما همچنان به کار سیاسی تان ادامه دادید؟
بله وقتیکه به خارج از کشور آمدم به هر مناسبتی در کارهای تئاتر شرکت می کردم و با اجرای نمایش های کوتاه حرف هایم را می زدم. در سال 1991 با ایرج جنتی عطایی نمایش رستمی دیگر و اسفندیاری دیگررا که نوشته و کارگردانی خود ایرج بود در لندن و بعد در بسیاری از شهرهای اروپا و کانادا اجرا کردیم. به دلیل اینکه بهروز وثوقی هنر مند مشهور سینما در نقش رستم در این کار بازی میکرد نمایش از استقبال فوق العاده ایی برخوردار شد. چند سال بعد دوباره با همکاری با ایرج جنتی عطایی نمایش پروانه ایی در مشت را اجرا کردیم که این اجرا نیز بسیار موفق بود. و در بسیاری از شهرهای اروپا به روی صحنه آمد. افسوس که ایرج دیگر کار تاتر نمیکند. بعد از آن کار من خودم گروه تئاترنینا را تشکیل دادم و تا آنجا که امکانات داشته ام کار تاتر کرده ام.
فلسفه ات در زندگی چیست؟
زندگی برای من مثل سفری می ماند که قبل از پایان آن دلم می خواهد قصه ها و برداشت هاوآانچه را که نظرم است و روی آنها متمرکز بوده ام مثل مسائل زنان رابطه آدمها و عشق، را برای تماشاچیان بوسیله تئاتر بیان کنم.
تو فکر می کنی با بیان اینگونه دردی هم ازآادمهای غربت دوا می کنی؟
فکر می کنم انتقال تجربیات زندگی به انسانها کمک میکند راهشان را بهتر انتخاب کنند.
کار هنری کلا باعث میشود که آدمها بتوانند با نگاهی دیگر به زندگی نگاه کنند و با آدمهای دیگری که شاید شبیه خودشان هستند و یا مثل آنها زندگی میکنند ارتباط بگیرند و تازه برای مدتی هم سرشان گرم شود.
چرا با این شیوه؟ مثل نوشتن
برای اینکه فکر می کنم انتقل فرهنگ از طریق نوشتن، فیلم هنر و بویزه تئاتر ماندنی تر و فراموش نشدنی تر است. و تاثیرش طولانی تر است.
گفتید تم اصلی کارتان مسئله زنان است چرا؟
چون خودم زنم! و خود به خود در کارم زبان آنها می شوم.
چقدر فمنیستی؟
نمی توانم بگویم که فمنیستم. بیشترین دغدغه هایم موضوع انسان است. اما بیشتر از زبان زنان سخن می گویم چون مسائل و دغدغه هایشان را خودم دارم وبهتر می شناسمشان..
تعریف تو از فمنیست چیه که می گی من نیستم؟
فمنیسم جنبشی است که از حقوق زنان دفاع می کند و متمرکز روی بیان حقوق آنها و حمایت از زن هااست. اما دغدغه من مسئله انسان است زن و مرد ندارد.
خوب باین تعریف که خودت از کارهایت کردی مگر در این تعریف نمی گنجد؟ خودت گفتی موضوع اصلی کارهایم، زنان و مشکلاتشان است به دلیل زن بودنت و شناخت از مسایل و مشکلات زنان روی این موضوعات کارمیکنی!؟!
البته مغایرتی با فکر من ندارد اما من دیگر به هیچ ایسمی اعتقاد و باور ندارم. به طور نمونه کار بعدی من حول مساله جوانان می چرخد باید بگویم برای من انسان مشکلات، سردرگمی هایش، تردیدهایش و این که حقیقت خودش و زندگی را گم کرده مسئله است نه فقط یک جنس. انسان به هر شکلش مسئله کارهای من است. در بسیاری از کارهای من مردان شاید بدتر قربانی زندگی باشند.
درد وران انقلاب چگونه فکر می کردی علیرغم تعریف هایت از تئاتر و تاثیراتش شما تا مدتها حتی در خارج همچنان به کار سیاسی تان ادامه دادید؟
در آن دوران مثل همه مردم بودم مثل بقیه همیشه عدالت اجتماعی برایم مطرح و بی عدالتی عذابم می دادروی این اصل شاید در انقلاب گرایشات سیاسی پیدا کردم اما بعد ها به این نتیجه رسیدم که کار هنری و نوشتن تئاتر و اجرای آن تاثیرا تش بیشتر از هر کار سیاسی است و ارزش بیشتری دارد و امروز حاضر نیستم آن را با هیچ چیز دیگری عوض کنم در صحنه تئاتر خودم هستم و افکار و ایده هایم را بازی می کنم و این با طبیعتم سازگارتر است.
تو مادر دوفرزندت هم هستی اگر قرار باشد بین فرزندانت و تئاتر یکی را انتخاب کنی کدام را برمی گزینی تئاتر یا بچه ها؟
سوال مشکلی است. در زندگی تقریبا می توانم بگویم هر دو کار را با هم پیش بردم. مادری کردن و کار هنری که اصلا کار آسانی نبوداما همیشه فرزندانم برایم ارجحیت داشتند و خوشبختانه الان انها بزرگ شده اند و در بسیاری کارهایم مرا حمایت میکنند. اما پاسخ شما طبیعتا مادری را بر می گزیدم.
هنر مورد علاقه ات بعد از تئاتر کدامند؟
موسیقی و سینما و رقص.
هنرمندان مور علاقه ات؟
ایزابل آلنده نویسنده مورد علاقه من است نوشته های رومن و رولان هنوز برایم دلپذیرند می توانم بگویم جوانی ام با رمان های رولان تغذیه شد. واز هنرپیشه ها مری استریپ رل مدل من در کار بازیگری است. و البته وودی آلن فیلم ساز مورد علاقه من است. و بسیاری دیگر که جایشان در قلب من است و با روح و قلب نه فقط من بلکه بسیاری از ما پیوندی ناگسستنی دارند مثل حافظ، مثل فروغ فرخزاد و….
برای آینده خودت چه برنامه ای داری؟
دلم می خواهد بتوانم بیشتر روی تئاتر متمرکز باشم و سازمان تئاتری را که بنا نهادم گسترش دهم و حرف های گفتنی ام را بزنمو وبنویسم بنویسم و بنویسم تا آنجا که ممکن است. در حال حاضر با گروهی از جوانان در این زمینه کارمی کنم وبه تدریس تئاتر مشغول هستم وبرای بچه های فارسی زبان نیز قصه میگویم. ولی همیشه تنبلی گریبانم را میگیرد.
سال های زیادی است که در خارج از ایران زندگی می کنی ارزیابی ات در این مورد چیست؟
زندگی در خارج از ایران برایم بسیار آموزنده بود بخصوص در زمینه کار تئاتر اما سختی و دشواری های بسیاری نیز با خود همراه داشت. بخصوص اینکه غربت دیگر بسیار طولانی و تحمل ناپذیر شده است و مرا به این نتیجه رسانده که اگر یک بار دیگر به دنیا بیایم هرگز وهر گز وطنم را ترک نمی کنم.
الان آرزو می کردی کجا زندگی می کردی؟
آرزو دارم در ایرانی آزاد زندگی می کردم. هر چند در طی سالهای غربت به خودم آموخته ام که دنیا خانه من است.