صحنه

نویسنده
پیام رهنما

اشاره:

روال همیشگی بخش نمایش هنر روز، نقد نمایش های روز ایران و گفت و گو با کارگردانان و عوامل این آثار نمایشی ست. اما مطالب این هفته ی هنر روز به دلیل حادثه مرگ کارگردان نمایش منتخب این هفته ما، دستخوش تغییر شده است. هنر روز در صفحه ی صحنه، به نقد نمایش “ سمک عیار ” پرداخته است و صفحه ی گپ نیز به جای گفت و گو با جواد ذولفقاری کارگردان این نمایش که از بد روزگار دیگر در میان ما نیست، به گزارشی از مراسم وداع و آیین تشییع پیکر این یار دیرین نمایش عروسکی ایران اختصاص یافته است.  دیگر از این دو، صفحه ی یادداشت نیز مشقی دارد در ذکر آثار و احوال این کارگردان و به قلم دیگر نویسنده ی بخش نمایش هنر روز. مطالب این هفته ی بخش نمایش را در ادامه از پی بگیرید…

 

“سمک عیار” عنوان نمایشی است از جواد ذوالفقاری، کارگردان پرسابقه ایرانی که این روزها در غیاب  همیشگی کارگردانش، بر صحنه تالار مولوی رفته است…

“سمک عیار” همانند دیگر آثار ذوالفقاری متکی بر شیوه روایتگری داستان ایرانی است. حکایت و قصه که عموما براساس ادبیات شفاهی و داستان ها و حتی افسانه های ایرانی نظامی مشخص در روایتگری پیدا می کند، پایه و اساس ساختار داستان نمایشنامه است. بنابراین بی راه نیست، اگر توقع داشته باشیم برای اجرا و به تماشا گذاشتن این قصه ایرانی، به شیوه و ابزار بیانی ایرانی هم نیاز هست. برخی قصه ها و داستان های قدیمی و بومی در طول سالیان سال سینه به سینه نقل شده و نسل های مختلف با خاطره و علاقه این آثار را به یاد می آورند. داستان و قصه های قدیمی ویژگی خاص و دراماتیک خود را دارند که مهمترین عنصر آن قصه پردازی ساده و دقیق و شخصیت های باور پذیر است.

نمایشنامه به شیوه روایتی و قصه گویی نگاه متفاوتی به این قصه دارد و نگاه و پرداخت نمایشی نویسنده باعث شکل گیری یک نمایشنامه موفق شده است.

“سمک عیار” اثری بدون پیچیدگی است که با ساختار و زبانی ساده می‌خواهد مفهومی انسانی را که مختص همه فرهنگ‌ها است به مخاطب انتقال دهد. دیدگاه اصلی اثر توجه به مفاهیم انسانی چون دوستی و مهربانی و کمک به دیگران است. موضوعات ساده که برای مخاطب جنبه های  انسانی دارد و قابل درک است.

 

 

مهمترین ویژگی نمایشنامه “سمک عیار” پرداخت ساده و روان و زبان نمایشی اثر است که با گفتگوی شاعرانه و موزون پرداخت شده است. در استفاده از یک قصه و داستان که مخاطب با آن آشنایی دارد فقط روایت اثر حائز اهمیت نیست. وقتی مخاطب با یک داستان آشنا باشد نگاه و برداشت متفاوت نویسنده و توجه به زوایای نو و جدید می تواند منجر به خلق یک اثر جدید شود. نگاه نویسنده در قصه پردازی و تحلیل رابطه اشخاص باعث شکل گیری موقعیت های دراماتیک و خلق یک اثر نمایشی می شود.

نمایشنامه به شیوه روایتی و قصه گویی نگاه متفاوتی به این قصه دارد و نگاه و پرداخت نمایشی نویسنده باعث شکل گیری یک نمایشنامه موفق شده است. جواد ذوالفقاری به عنوان یک نویسنده با تجربه، به خوبی با ادبیات و زبان ویژه مخاطب نمایش آشنا است و تاکنون چند قصه و داستان قدیمی را به نمایشنامه تبدیل کرده است.

در نمایش “سمک عیار” نویسنده بیشترین اهمیت را به زبان اثر داده و همین امر باعث شده که گفتگوی اشخاص نمایشنامه به عنوان مهمترین ویژگی مثبت و موثر اثر شکل بگیرد. شخصیت پردازی در جهت خلق موقعیت های نمایشی آشنا و گفتگو غیر قابل پیش بینی است و تعلیق اثر با انتخاب نوع زبان به خوبی تا پایان حفظ می شود. موقعیت پیرزن در جهت عبور از خطر و تهدید حیوانات جنگل یک وضعیت نمایشی آشنا برای مخاطب است. با چنین برداشتی که مخاطب دارد گفتگوی اشخاص برای مخاطب اهمیت دارد که نویسنده با پرداخت مناسب زبان به خوبی از این عنصر استفاده می کند. یکی از قابلیت های خوب نمایشنامه، ساختار مناسب است که با زبانی ساده داستان را تا انتها روایت می کند. در کارگردانی نمایش، “سمک عیار” بیشتر از آنکه به زیر ساخت متن توجه شود و براساس اثر مکتوب پیش برود به خلق موقعیت‌های نمایشی با الگوی تقابل اشخاص نمایش و پیش بردن طرح و توطئه عمل می‌کند. این ویژگی در نمایش به خوبی قابل درک است. نمایشنامه یک اثر مکتوب است که ایده‌های نمایشی را براساس اصول و فنون و ساختار تجربه شده در اختیار کارگردان قرار می‌دهد. یک نمایشنامه مناسب که به خوبی پرداخت شده با تاکید و توجه به آن به نمایشی جذاب تبدیل خواهد شد که رفتار شخصیت‌ها و یا وقایع نمایش منطقی و قابل باور است.

 

           

اساس کار اجرای نمایش بر روایت گری استوار است. شخصیت  های داستان، ضمن اینکه خودشان هم دررویدادها و وقایع حضور دارند به روایت یا تعریف یا نقل داستان می پردازند. این همان شیوه ای است که تقریبا در همه انواع نمایش ایرانی به شکل مشهود و واضح می توان آن دید و نمونه آورد.

 نمایش با به اشتراک گذاشتن حضور راویان و از میان برداشتن قطعیت داستانی داستان به راحتی خط میان صحنه و تماشاگرانش را رد می کند و آنها را به حریم خود راه می دهد و نیز وارد حریم آنها نیز می شود. این حرکت در حالی صورت می گیرد که تماشاگران نمایش نه تنها از این بابت دچار هراس نمی شوند بلکه به گونه ای فعال با آن درگیر شده و ارتباط برقرار می کنند.

از دیگر سو نمایشنامه و اجرا با بر هم زدن قطعیت آشنا ذهن مخاطبانشان را به درستی درگیر آشوبی تازه از شناخت می کنند.

ذوالفقاری در مقام مولف با هوشیاری تمام، دنیای فانتزی خود را با جهان واقعی در هم می آمیزد وپایانی خلاقانه و نوین را برای اثرش به ارمغان می آورد.

درسی که به واسطه بیان و صداسازی نیکو و هماهنگی عروسک گردانان با عروسک و هم چنین اجرایی فانتزی و تخیلی به مخاطب اثر منتقل می کند و پایانی نیکو و به یاد ماندنی برای اثر به وجود می آورد پایانی که اگرچه ریتم کند و کش دار برخی صحنه های نمایش، دیالوگ های طولانی و کسالت آور و از دست رفتن تمپوی اثر را در اواسط نمایش، توجیه نمی کند اما شتاب زدگی های همیشگی جشنواره و نگاهی عمیق به افسانه های فولکور ایرانی و اجرایی قابل توجه از این داستان قدیمی، هوشیاری و زیرکی مولف اثر را یا د آور می شود که با تیزبینی خود، اثری قابل اعتنا و به یاد ماندنی به نمایش در آورده است.

یکی از ضعف‌های عمده این  نمایش طراحی صحنه نمایش است. استفاده از رنگ‌های گرم و تند برای ایجاد جذابیت و توجه مخاطب، در نمایش‌های عروسکی امری مرسوم و متداول است. ایده‌های رنگی در صحنه به عنوان یک اصل اولیه و ابتدایی در این گونه نمایش‌ها کاربرد زیادی دارد. اما باید توجه کرد که در طراحی صحنه نمایش عروسکی الزامی برای رعایت این مسأله وجود ندارد در صحنه این نمایش از تنوع رنگی زیادی استفاده شده که در فضا سازی نمایش تاثیر زیادی دارد. اما در اجرای صحنه‌های مختلف که وقت زیادی از بازیگران برای تغییر آن صرف می‌شود، طراحی صحنه به عنوان یک عنصر پر مشقت و زمانبر باعث شده عوامل نمایش و بازیگران در خدمت طراح صحنه باشند.