چرا ما نتوانیم؟!

نویسنده
سها سیفی

“حسین قاضیان” در وبلاگش عکس دختر بی‌حجاب لبنانی را منتشر کرده که عکس سیدحسن نصرالله را در دست دارد اما روی تی‌شرتش جمله‌ای به انگلیسی نوشته شده به این مضمون که به من نگاه کن. در حاشیه این عکس، وضمن انتشار عکس‌هایی از دوران انقلاب ایران با همین محتوا که زنان غیرمحجبه را در کنار زنان محجبه نشان می‌دهد، قاضیان تلویحاً این پرسش را مطرح کرده است که جرا جامعه‌ی ایرانی نتواند به چنین همزیستی مسالمت‌آمیزی دست یابد:

اینکه اینان، هم می‌توانند هم می‌خواهند از جریان‌ها واشخاصی دفاع کنند که با آنان فرق دارند، نشان می‌دهد که هر دو سو توانسته‌اند موجودیت دیگری را در عین متفاوت بودن بپذیرند. یعنی بپذیرند دیگری می‌تواند جور دیگری باشد. جوری که البته از نظر طرف دیگر احتمالاً پذیرفته(=حق) نیست. اما چون “جور دیگر بودن”شان پذیرفته می‌شود؛ یعنی با “ناجور بودن”شان مدارا می‌شود؛ پس می‌توانند چیزهای جورشان را با هم به اشتراک بگذارند.

حزب‌الله لبنان برای این افراد ــ ‌دست‌کم تاکنون‌ــ حق متفاوت بودن قائل بوده است. پس راه را باز گذاشته است تا آنان هم برای حزب‌الله حق متفاوت بودن با خود قائل باشند. در این حال پذیرش زیستن با تفاوت‌ها، امکان می‌دهد شما همان‌طور که با چیزهایی در هویت دیگری مخالفید و در عین حال می‌پذیریدش، با چیزهایی هم که موافق هستید، براحتی موافقت کنید؛ موافقت‌تان را هم نشان دهید؛.و بی‌اعتبار هم نشوید. حزب‌الله می‌تواند با این شیوه‌ی پوشش مخالف باشد. اما همین که می‌پذیرد در عین مخالفت، حق متفاوت بودن دیگری را به رسمیت بشناسد، برای دیگری مجالی باز می‌کند تا بتواند و بخواهد با او موافق باشد؛ موافقتش را ابراز کند؛ و از اعتبار هم ساقط نشود.

هنوز هم نمی‌دانیم نام آن پرنده چه بود!

“منیرو روانی‌پور”
از حادثه فرود اضطراری یک هواپیمای ایرباس امریکایی در خلیج هودسن نیویورک، به یاد کنفرانس برلین افتاده است:

و یادم به کنفرانس برلین می‌افتد. بیست دقیقه از فرودگاه آمده بودیم نگاه کردم از پشت پنجره کوه‌ها پراز برف بود، کجا بودیم؟ یکی گفت: قزوین، و همین‌جا بود که هواپیما برگشت بدون هیچ توضیحی و بعد از بیست دقیقه دوباره نشستیم توی فرودگاه مهرآباد. بیشتر از سه ساعت آنجا بودیم توی هوای بسته و خفه هواپیما از تشنگی له‌له می‌زدیم. یکی می‌گفت: خودش دیده که پرنده‌ای رفته توی انجین (حالا خیال می‌کنم آقای جلایی‌پور بود) یکی می‌گفت: نه، بار یک مسافر را دارند پیاده می‌کنند طرف لابد ممنوع‌الخروج بوده و یکی دیگری می‌گفت نه هواپیما دچار نقص فنی شده.

شهلا لاهیجی پرسید: ترسیدی؟
گفتم: نه، چون نفهمیدم که داریم بر می‌گریدم…

هر کس چیزی می‌گفت و من فکر می‌کردم اگر خواهرم را از آمریکا نکشانده بودم تا برلین، از هواپیما پیاده می‌شدم. پسر سه‌ساله‌ام هم با من بود که نمی‌دانست چرا هواپیما ایستاده و کی باید حرکت کنیم. پسرک کلافه بود. مامان گرمه… مامان تشنمه… مامان کی می‌رسیم…

سال‌ها از آن ماجرا می‌گذرد ما دادگاهی شدیم. و محکوم به اقدام علیه امنیت ملی. قاضی مقدس ترور شد. مدعی‌العموم در یک سفر نوروزی خودش و خانواده‌اش از بین رفتند و ما… هنوز نمی‌دانیم نام آن پرنده که هواپیما را مجبور به فرود اجباری کرد چه بود؟


آخر مگر می‌توانید؟!

“احمد پورنجاتی” به‌ زبان طنز، رویکرد اخیر جریان دوم‌خردادی در موضوع تبیین اصلاحات را به باد انتقاد گرفته است:

من می‌گویم اگر قوم بنی‌اسرائیل، نخستین پیام خداوند را، که ‌بسیار روشن، ساده، همه فهم و کم هزینه بود: “قربانی کردن یک گاو”، بی‌هیچ شرط و حد و چند و چون، فارغ از سن و وزن و قد و رنگ، درمی‌یافتند و بی‌درنگ برای عملی شدن آن همت می‌کردند، آیا کسی به آنها اعتراض می‌کرد که: چرا بدون توجه به ترمینولوژی (فقه اللغه) و متدولوژی و سابقه تاریخی و هرمنوتیک “کشتن گاو” ‌و بی‌اعتنا به جنبه‌های زیبایی شناسی این قضیه، دست به کار شدید؟!

به فرض که “اصلاحات”‌ برای برخی از ذهن‌های خیال پرداز و تأویل‌گرا و تولیت‌مآب، “اصلاح دینی”‌ و به اصطلاح پروتستانتیزم را تداعی کند، مگر شما می‌توانید با توضیحات خود آنها را قانع کنید که مقصودتان چیست؟ به شیوه قوم بنی‌اسرائیل، پرسش بعدی را پیش رویتان می‌گذارند.

به فرض که “انگاره اصلاحات روسی” به شیوه پروسترویکا و گلاسنوست آقای گورباچف، همچون بختک روی دیوار اعتماد برخی‌ها نسبت به “مقوله اصلاحات” ‌در این سرزمین افتاده باشد و گمان بلکه یقین کرده باشند که شما قصد دارید “انقلاب اسلامی” را به ضرب اصلاحات، به سرنوشتی مشابه “انقلاب اکتبر”‌ مبتلا سازید، مگر سوگند جلاله شما می‌تواند به آنها آرامش و قناعت ذهنی بدهد؟!

مقام محترم خاطرشان هست؟!

“احمد جوانفکر” مشاور رسانه‌ای رئیس‌جمهور، یک مطلب انتقادی نسبت به خود را روی وبلاگش گذاشته که در آن نسبت به این اظهارنظر او که چرا مطبوعات کشور تصمیم به تعطیل کردن روز پنج‌شنبه گرفته‌اند واکنش نشان داده است:

آیا این مقام عالیرتبه دولتی نمی‌داند که بیش از یک سال و نیم است که توزیع مطبوعات با بحران بزرگی به نام عدم تخصیص سهمیه‌بنزین مواجه شده و شرکت‌های توزیع - که هیچ وابستگی اداری به روزنامه‌ها ندارند- بار مطبوعات را به کوچک‌ترین بهانه، بر زمین می‌گذارند؟ آیا دولت، از سیستم انتقال مطبوعات توسط ناوگان هوایی کشور اطلاع ندارد؟ مقام دولتی که مانند بعضی همکاران، تمام مطبوعات را محتاج نصیحت می‌داند و برای آنها طلب مرخصی استعلاجی می‌کند آیا نمی‌داند که در دولت نهم، قیمت عرضه کاغذ ایرانی به مطبوعات، بیش از پنج برابر شده است؟ آیا او نمی‌داند که یارانه تخصیصی به مطبوعات با تاخیرهای چند ماهه توزیع می‌گردد؟ اگر نمی‌داند سری به وزارت ارشاد بزند تا به او بگویند اولاً دولت در تنظیم بودجه امسال رشد تورم و افزایش تعداد جراید را در نظر نگرفته و لذا علیرغم افزایش همه هزینه‌ها، یارانه تخصیصی به مطبوعات نسبت به سال‌های قبل کاهش یافته است.

ثانیاً هم‌اکنون که روزهای پایانی دی ماه را پشت سر می‌گذاریم هنوز یارانه سه ماه‌سوم سال، ‌توزیع نشده است؛ در حالی که این مبلغ بایستی از اول مهر ماه برای انجام هزینه‌های ضروری این سه ماهه در اختیار مطبوعات قرار می‌گرفت. آیا به نظر مقام عالی‌رتبه دولتی، آیاکسانی که تعطیلی یک روزه مطبوعات - روز پنجشنبه - را نشانه بیماری می‌دانند به یاد می‌آورند که دو سال قبل، دولت به طور ناگهانی تصمیم به تعطیلی چند روزه تمامی مراکز اداری، اقتصادی و سیاسی کشور گرفت و در برابر انتقادات هم، منتقدان را به حسادت نسبت به آرامش و تفریح مردم در طول این تعطیلات متهم کرد؟

تغییر، به این سادگی‌ها ممکن نیست آقای اوباما

“محمد آقازاده”
در حاشیه مراسم تحلیف چهل و جهارمین رئیس‌جمهور جدید ایالات متحده که با شعار تغییر به قدرت رسیده و به‌زودی برگزار خواهد شد چنین نوشته است:

“باراک اوباما” سه شنبه به طور رسمی بر مسند ریاست جمهور ی امریکا خواهد نشست و زمام امور را بر عهده خواهد گرفت٬اگر تا به امروز او متوجه نشده باشد از همان روز خواهد فهمید سخن از تغییر گفتن بسیار آسانتر از انجام دادن آنست٬تاریخ نشان می دهد هر گاه ندای تغییر سر داده می شود ساختارهای متصلب جان سخت تر می شوند و با بر انگیختن بحرانهای پیچیده و فراگیر مانعی جدی در برابر هر تغییری ایجاد می کنند٬حمله سهمگین اسرائیل به غزه را باید با همین رویکرد به ارزیابی نشست ٬این حمله میراث شومی است که از دولت بوش به تیم جدیدی که کاخ سفید را اداره می کنند خواهد رسید٬میراثی که دستهای اوباما را برای هرتحولی در خاورمیانه بشدت دو قطبی شده می بندد و پیمانی که بین دو وزیر خارجه امریکا و اسرائیل به امضا رسید رسمی کردن رویدادی است که تاثیرات ساختاری خود را بقدر کافی برجا گذاشته و می گذارد.

در تفاوت‌های وی.او. ای و بی.‌بی.‌سی

“محمدعلی ابطحی” ترجیح داده است پست تازه خود را به تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی اختصاص دهد که فقط چندروزی از افتتاح آن می‌گذرد:

تفاوت اصلی لحن رادیو بی‌بی‌سی با صدای آمریکا تفاوت سیاست قدیمی انگلیس و آمریکا بود. انگلیسی‌ها همیشه در سیاست به منافع درازمدت‌تر خود فکر می‌کردند و روش انگلیسی به روش همراه با مدارا معروف بود ولی آمریکائی‌ها برعکس به منافع کوتاه‌مدت‌تر خود می‌اندیشیدند و معمولا هم آن را کمتر به‌دست می‌آوردند. ادبیات رادیو بی‌بی‌سی معمولا ادبیات همراه با احترام بود و خبرهای آن نسبتا با دقت بیشتری انتخاب می‌شد و به همین دلیل حتی با ظهور ماهواره و تلویزیون صدای آمریکا باز هم نقش اطلاع‌رسانی مهمی را ایفا می‌کرد. دو سال پیش وقتی مسئولان بی‌بی‌سی اعلام کردند که در فکر راه‌اندازی تلویزیون فارسی‌زبان هستند، می‌شد فهمید که لندنی‌ها می‌خواهند همچنان خبررسان اول خارجی باشند. طبعا لابد با همان ادبیات آرام و مودب نظرات خود را القا کنند و مهمتر اینکه بر اساس شنیده‌ها، خبرنگاران جوان حرفه‌ای ایرانی از داخل ایران برگزیده شده بودندکه بتوانند جامعه امروزی ایران را درک کنند. تا قبل از این معمولا رسانه‌های خارجی توسط میانسالان و پیرمردانی اداره می‌شدند که تفکرات دوران پادشاهی در آنها رسوخ کرده بود و دل‌نگرانی اصلی‌شان بازگرداندن تاج و تخت پادشاهی به ایران بود.

صدای آمریکا هم ناگزیر است خانه تکانی کند

در همین زمینه “سیبستان” چنین نوشته است:

ورود تلویزیون فارسی بی بی سی به بازار رسانه ای هم شوک تازه ای وارد بازار می کند که زمانی طول خواهد برد تا بازار این شوک را جذب کند و سیاست های تازه ای را برای متعادل سازی پیش بگیرد. وضع کنونی به نحو بازگشت ناپذیری تغییر کرده است و می توان اطمینان داشت که عمر دایناسورهای لوس آنجلسی به پایان رسیده و حتی غولهایی مثل صدای آمریکا هم ناگزیرند خانه تکانی کنند. تغییرات در ایران هم بزودی فرمول بندی خواهد شد اگر تا هم امروز نشده باشد.

اما تاثیر این رقیب تازه بر رادیوها و بخصوص رادیوهای خارج از ایران چه خواهد بود؟ به نظر من رادیو تا پیش از این هم در بحران بوده است و رقیب تازه نفس این بحران را عمیق تر خواهد کرد و چه بسا شماری از این رادیوها را به کما ببرد طوری که دیگر هرگز از جا برنخیزند. در یک نگاه کلی، رادیوی کلاسیک دارد از صحنه خارج می شود. بر اساس شنیده ها رادیو فرانسه در حال تعطیلی است. رادیو دویچه له ساعات پخش خود را محدود کرده است. رادیو بی بی سی شنوندگان اش را از دست داده و بخصوص کسی از جوانها شنونده جدی آن نیست. رادیو صدای آمریکا به قول یکی از دوستان صاحبنظر وجود ندارد

دولت بلد است چطور مجلس را دور بزند

تازه ترین پست “عباس عبدی” به لایحه بودجه اختصاص دارد که چندین هفته از مهلت ارسال آن به مجلس می‌گذرد اما دولت، تاکنون از ارائه‌ آن به مجلس خودداری کرده است:

گرچه هنوز لایحه بودجه و دخل و خرج سال آینده دولت به مجلس ارایه نشده، و اگر هم ارایه شود چندان توفیری نمی‌کند، چرا که در سال‌های اخیر لوایح بودجه، صرفاً لایحه مقدماتی بوده و در طول سال با متمم و مکمل! قضیه به گونه دیگری می‌شود، اما در هر حال در فصل بودجه‌نویسی یک شاخص بودجه‌ای همیشه مورد توجه بوده است. سهم بودجه عمرانی از کل بودجه چقدر است؟ اگر این سهم بیشتر شود، دولت‌های ارایه‌دهنده و موافقان لایحه، آن را سند افتخار بودجه‌نویسی خود معرفی کرده و خواهان تصویب آن می‌شوند و اگر این سهم کمتر شود، طبعاً صدای مخالفان رساتر خواهد شد که عمران و توسعه! با این بودجه به حاشیه رفته است.

البته دولت فعلی تا حدی قلق کار را به دست آورده و موقع ارایه بودجه سهم عمرانی را زیاد می‌کند تا بودجه تصویب شود، اما هنگامی که به فصل پایانی سال می‌رسد و با کمبود بودجه جاری مواجه می‌شود با یک دور برگردان سریع، لایحه‌ای برای تصویب به مجلس می‌برد که ردیف‌های عمرانی و جاری را جابجا می‌کند، و اتفاقاً همه طرف‌های ذی‌نغع و ذی‌ضرر! هم از ابتدای تصویب لایحه بودجه می‌دانند که این ارقام و نسبت‌ها صوری است و به زودی با جابجایی ردیف‌های بودجه تغییر خواهند کرد!

دعوای اکبرین با حکومت و روحانیت صفوی

اما تازه‌ترین پست “محمدجواد اکبرین” به بحثی درون‌دینی در خصوص واقع عاشورا اختصاص دارد:

دویست و سی سال پیش، سلاطین ظالم صفوی، عزاداران واقعه‌ی کربلا شدند، پابرهنه در دسته‌های عزاداری در کنار فقیهان و توده‌ی مردم حاضر شدند و اشک ریختند، شاه عباس صفوی در مکاتباتش خود را “سگِ آستان علی” معرفی کرد و نوکران تاج و تختش را “محبان حسین‌بن‌علی”!

توجه کنید که منابع تاریخی عاشورای حرّیت و عاشورای اسارت یکی است و بررسی این واقعه، پیش از آنکه پشتوانه‌ی یک معرفت دینی، عرفانی یا سیاسی باشد یک پژوهش تاریخی است و فقه صفوی هم همین روایات را قبول دارد. ممکن است کسی بگوید که “ما نمی‌توانیم از واقعه‌ی کربلا معرفت استخراج کنیم چون منابع تاریخی آن معتبر نیست” این سخن در جای خود قابل طرح است و سزاوار نقد و بررسی؛ اما دعوای ما با حکومت و روحانیت صفوی بر سر منابع تاریخی و معرفتی نیست و متن‌های ما تقریبا مشترک است. پرسش این جاست که چرا اکثریت روحانیان، روایاتی که تشابه سیره‌ی خلیفه‌ی أموی به عنوان خلیفة‌الله را با پاره‌ای از حکومت‌های دینی نشان می‌دهد را نمی‌خوانند و به مردم نمی‌گویند؟

به فکر سی سال بعد تهران باشیم

“نمایندگی مجاز” معتقد است به‌جای غزه، باید به فکر سی سال بعد تهران بود:

بسیاری از دوستان در چند روز سفرم به تهران می‌پرسیدند واقعا برای غزه چه می‌توان کرد؟ و من می‌گفتم هیچ… در این بخش می‌خواهم بگویم اگر برای غزه امروز کاری از ما ساخته نیست برای تهران سی‌سال دیگر می‌شود کارهایی کرد.

می‌دانم خیلی حرف تندی است… می‌دانم عنایت امام‌زمان (علیه‌السلام) و روضه سیدالشهدا و… نخواهد گذاشت هیچ‌گاه تهران غزه شود اما… بد نیست کمی تاریخ بخوانیم. واقعیت این است که ما از وضع دنیا و حتی وضع عرب‌های همسایه‌مان اطلاعات درستی نداریم و عادت کرده‌ایم بیشتر شعار بدهیم… در مسایل و معادلات خاورمیانه اکنون عواملی دخیل هستند که کلا از آنها بی‌خبریم… مثلا چندنفر از ما خبر داریم که گفته می‌شود چندین‌هزار مورد ازدواج عربی با دختران اسراییلی وجود دارد! (حتی سمیر قنطار در زمان اسارت با یک زن اسراییلی ازدواج کرد.) منظورم این است که نمی‌شود فقط شعار داد و ماجرا جدی‌تر از این حرف‌هاست!

در سطح عموم طی سال‌های اخیر با گسترش سرسام‌آور کانال‌های ماهواره‌ای خصوصا در زمینه موسیقی و فیلم‌های سنمایی سرعت انتقال فرهنگ غربی بالا رفته است. ترویج مشروبات الکلی و هرزگی جنسی در کشورهای عربی چنان بوده که چند حادثه تجاوز دسته‌جمعی به دختران در خیابان‌های قاهره، طی سال گذشته بسیاری از ناظران اجتماعی را به شدت نگران کرده است.