می دانم که امروز میهنم غرق در ماتم و اشک و حسرت است. میلیون ها چشم گریان و دلی پرخون یک سر زیر لب نفرین می کنند بر این ظالمان که چه کرده ایم که با ما چنین می کنند؟
امروز صبح فتنه جویانِ کور مغز، که پیش تر با چنگ زدن بر چهره های محبوب مردم، چون منتظری ها سحابی ها، ترس خود از وجهه آن بزرگان برملا آن کردند، هاله سحابی را هم از ما گرفتند؛ با شقاوتی که تاریخ شیعه به خود ندیده است، پای تابوت پدر او را بر زمین انداختند و دق مرگ کردند.
میدانم و می بینم که دست های هزاران هزار مومن هم امروز دارد چارسوی آسمان بی باران و بی ستاره ایران را می کاود و فریادرس می جوید. می بینم و میدانم که دست هایی در کارند که فرو خوردن خشم را بر ما ناممکن کنند، ملت را چنان درمانده و مایوس کنند که “از جان گذشتن” از نو “مقدس” شود و انتقام از شیاطین عالی ترین فضیلت.
شاه نیز از همین مسیر رفت و چنان کور مغز شد که هیچ ندید کشور را به کجا می برند. اینان به دارند به راه او می روند. اینان نیز نمی بینند و نمی دانند که چقدر زود دیر می شود. آرزویم این است که رهبران کشورم، چه آن روز و چه امروز، آنقدر درایت و فرهنگ داشتند که می دیدند و می فهمیدند که چگونه تجلیل از آیت الله منتظری ها و مهندس سحابی ها روح مدارا و صلح و همزیستی و اخلاق را در کالبد این ملت می دمد.
آرزو داشتم حکومت های ما می فهمیدند که جامعه ما از بر هم زدن مراسم تشییع و تدفین، از ممنوع کردن جلسات بزرگداشت بزرگان به خشم می آید و رو به ستیز می گذارد. ای کاش حکومت گران فعلی، که از نو از پیکر بیجان پیشگامان اخلاق و انسانیت به هراس افتاده اند، در می یافتند که مطمئن ترین راه حفظ ثبات سیاسی کشور و گریز از همسرنوشتی ایشان با دودمان های برافتاده ی یک قرن اخیر ایران، همانا سپاس و ستایش از این آیه های انسانیت و اخلاق است. مرگ دلخراش و جانسوز هاله سحابی خیلی زودتر از آنچه حاکمان کنونی تصور می کنند دودمان سوز خواهد شد. نیازی به خط مشی “براندازی” نیست. مرگ مظلومانه هاله ریشه اعتماد و امکان همزیستی با این دودمان را در ژرفای روح انسان ایرانی را می خشکاند و بر باد می دهد.
این درد و رنج و فاجعه ای که خاندان سحابی ها اما امروز نشانی و ملاک شد برای تمام ملت ایران که بار دیگر ببینند و بشناسند کدامین کسان صدای مردم خویش را می شنوند. امروز هرکس که در سوک و در تجلیل از مهندس سحابی قدم پیش گذارد و ادای احترام کند، امروز هرکس که مرگ دلخراش و جانسوز هاله را محکوم کند و با خانواده سحابی همدردی کند، با مردم ایران همدردی می کند؛ او به انسانیت و اخلاق سلام کرده و از ظلم و توحش تبری جسته است. تا آنجا که من مطلع شده ام، از روحانیان، آقایان محمود دعایی، عبدالله نوری احمد منتظری با حضور در مراسم تشییع ادای احترام کرده اند. آقایان رفسنجانی و خاتمی هم پیام فرستاده اند. آیت الله خامنه ای تا این لحظه سکوت کرده است. آقای خامنه ای 9 سال پیش به هنگام درگذشت زنده یاد دکتر یدالله سحابی، نوشت:
“درگذشت مرحوم مبرور آقای دکتر یدالله سحابی (رحمه الله علیه) را به همه فرزندان محترم و به خاندان گرامی ایشان تسلیت میگویم. این شخصیت کهن سال علمی و فرهنگی و سیاسی، سالهای درازی را با مجاهدت و جدیت، به تلاشی صادقانه، در راه آنچه بدان باور داشت، مصروف کرد… و سالها زندان در رژیم ستمشاهی، هزینهی این اقدام با اهمیت بود. مرحوم دکتر سحابی، مردی با ایمان، با حقیقت، خوش روحیه و مقاوم بود. در دوران نظام جمهوری اسلامی پس از مقطعی که وی از قوای مجریه و مقننه خارج شد، اختلاف برخی از دیدگاههایش با مسؤولان کشور، وی را به وادی بیانصافی و غرض ورزی سوق نداد. او مردی دیندار و متعبد و درست کردار بود. از خدای متعال مسئلت میکنم، که رحمت و فضل خود را بر روح او ارزانی فرماید.” [i]
تردید ندارم که رهبر جمهوری اسلامی ایران وقتی امشب در خلوت خویش سر بر بالین می گذارد به مرگ جانخراش هاله فکر خواهد کرد. قطعا فکر و تامل خواهد کرد که چه رخ داده است. بعید، بسیار بعید می دانم که او امشب دریابد که از کجا به این جا رسیده و از اینجا به کجا می رود. او هرچه جلو آمده ایم او بیشتر پس رفته است. متاسفم برای این پسرفت. 9 سال پیش او سخن رفسنجانی و خاتمی را می شنید و امروز “شاه ترکان” سخن تائب ها و مصباح ها را می شنود. آیا او را امشب عرق شرمی از این “مظلمه خون سیاووش” بر چهره نیست؟ می ترسم جز این تصور کنم. تصور انسانی که هیچ بویی از انسانیت نمی برد خطرناک و اشتباه است.[ii].
[](/persian/news/newsitem/article/-ec0c187c31.html#_ednref2)