نگرانی از تکرار تجربه لیبی

محمدرضا یزدان پناه
محمدرضا یزدان پناه

جمهوری اسلامی ایران همواره با تهدید نظامی روبرو بوده است. رهبران آن و به خصوص آیت الله خامنه ای در برابر این تهدیدات، همزمان که بر آمادگی دفاعی و نظامی خود تاکید کرده اند، وقوع چنین مسئله ای را به دلایل مختلف غیر ممکن یا بسیار بعید دانسته اند. اما آیا “تجربه لیبی” باعث نگرانی آیت الله خامنه ای شده است؟

مجموعه حوادث و تحولاتی که به سقوط حکومت دیکتاتوری سرهنگ معمر قذافی انجامید، مدل تازه ای از تغییرات کلان سیاسی در نظام و جامعه ای استبدادزده به نمایش گذارد؛ این مدل پیش از این در هیچ کشوری سابقه نداشت.

سرهنگ قذافی 42 سال بر لیبی حکمرانی کرد. او در این مدت طولانی، یکی از سیاه ترین و استبدادی ترین حکومت های تاریخ مدرن را پیش روی بشریت نهاد. در حکومت استبدادی قذافی، واژگانی مانند اپوزیسیون، منتقد، مخالف، حقوق بشر، دموکراسی و مانند این، اساسا معنی و مفهومی نداشت.

استبداد سرهنگ یک استبداد سیاه بود و به همین دلیل نحوه مواجهه او با اعتراضات مردمی که پس از چهار دهه بر علیهش شوریدند، خارج از تصور بود. او برای سرکوب اعتراضات مردمی که با الهام از انقلاب های تونس و مصر، به رفتن دیکتاتور حاکم بر خود امیدوار شده بودند، از هواپیماهای جنگی، هلی کوپتر و تجهیزات نظامی سنگین دیگر استفاده کرد.

جامعه قبیله ای لیبی در اینجا بود که توانست خاصیت سیال خود را به نمایش بگذارد. تعدادی از قبایل مخالف با یکدیگر علیه سرهنگ متحد شدند تا اعتراضات مسالمت آمیز به جنگ داخلی تبدیل شود.

نیروهای نظامی شورای مخالفان که کار خود را از شهر شرقی بنغازی آغاز کرده بودند، اگرچه توانستند در ابتدا به موفقیت هایی دست پیدا کنند اما در نهایت نتوانستند در برابر ارتش کلاسیک وفادار به قذافی کار چندانی انجام دهند. آنها با گذشت چند ماه در همان شهری که کار خود را آغاز کردند، به محاصره نیروهای سرهنگ در آمدند.

آتش ارتش لیبی بر بنغازی آنقدر پرحجم و سنگین بود که اگر شورای امنیت سازمان ملل متحد به داد مخالفان نرسیده بود، بنغازی خیلی زود به گورستان جمعی آنها تبدیل می شد.

تعیین آسمان لیبی به عنوان منطقه پرواز ممنوع از سوی شورای امنیت، این فرصت را در اختیار جت های جنگنده سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) قرار داد تا در زمانی چند ماهه تقریبا چیزی از ارتش لیبی و تاسیسات زیربنایی آن که روزگاری مایه نگرانی بسیاری از قدرت های غربی و اسرائیل بود، باقی نگذارند.

قدرت های جهانی از معمر قذافی خسته شده بودند. آنها دنیایی بدون کلنل می خواستند. یک دهه پس از آغاز هزاره سوم، جهان جایی برای دیکتاتورهای دیوانه ندارد، آنها که عقل درست و حسابی ندارند و دستشان هر لحظه به ماشه است. نه به مردم خود رحم می کنند و نه از تهدید جامعه بین الملل خسته می شوند.

روایت رهبر جمهوری اسلامی از پایان دیکتاتور در لیبی اما متفاوت است. او معتقد است آنچه غرب و ناتو در لیبی کردند، نه تنها به نفع مردم این کشور نبود بلکه “ضایعه ای بی جبران” آفریده است.

آیت الله خامنه ای در جریان سخنرانی در اجلاس بیداری اسلامی که شهریور سال جاری در تهران برگزار شد، بر خلاف آنچه در لیبی رخ داد و جهان با چشم دید، مدعی شد که اگر دخالت ماشین جنگی هوایی و موشک های هدایت شونده غربی نبود، این کشور باز هم به دست مردمش آزاد می شد و تنها تفاوت در آن بود که این اتفاق “دیرتر” رخ می داد.

به گفته رهبر جمهوری اسلامی، در چنین شرایطی “این همه زیرساخت نابود نمی شد. این همه نفوس بی گناه از زنان و کودکان کشته نمی شدند.”

آیت الله علی خامنه ای، خیزش های اخیر در کشورهایی مانند تونس، مصر، لیبی، بحرین و… که به برکناری دیکتاتورهای سنتی حاکم بر آنها منجر شده (و در پاره ای از موارد نشده) را بیداری اسلامی نام نهاده است. این اتفاقات در جهان غرب و رسانه های بین المللی و خاورمیانه به بهار عربی مشهور شده اند.

اکثریت مطلق جمعیت این کشورها را مسلمانان تشکیل می دهند و گروه های سنتی و رادیکال اسلامی در آنها معمولا از دست بالا یا حداقل توان بالای سازماندهی اجتماعی و اثرگذاری سیاسی برخوردارند. در تمام این کشورها {به جز لیبی} حاکمانی دیکتاتور حکومت می کرده اند که در سال های طولانی مورد حمایت کشورهای غربی و به خصوص آمریکا قرار داشتند.

 

تناقض ها و راه حل آیت الله خامنه‌ای

آیت الله خامنه ای برای بیداری اسلامی نشان دادن این تحولات، ناچار است به آنها وجهه ای ضد امپریالیستی و ضد غربی ببخشد ولی چشم بر روی مولفه اصلی این خیزش ها یعنی ضد دیکتاتوری و ضد استبدادی بودنشان ببندد.

به همین دلیل است که رهبر جمهوری اسلامی اعتراضات در بحرین، تونس، لیبی، مصر و… را که دولت های حاکم بر آنها روابط دوستانه ای با غرب و اسرائیل داشته اند بیداری اسلامی می نامد اما یک جنبش اصیل و مسالمت آمیز ضد استبدادی در سوریه را به علت اتحاد با خاندان اسد علیه اسرائیل حرکت انحرافی عنوان می کند.

او همچنین معتقد است که منشاء تمام این تحولات، انقلاب اسلامی 1357 و عملکرد جمهوری اسلامی به رهبری او و آیت الله خمینی به عنوان تنها نظام واقعی اسلامی جهان است.

این اما همان چیزی است که صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران از آن به عنوان “تفسیرهای دایی جان ناپلئونی” نام می برد.

به گفته زیباکلام، بهار عربی هیچ ربطی نه به بیداری اسلامی دارد نه به انقلاب اسلامی.

او با توجه به حوادث رخ داده در این کشورها معتقد است جنبش های شکل گرفته در آنها، جنبش هایی “ضد استبدادی و ضد دیکتاتوری” هستند و “مردم می خواهند انتخاباتی آزاد و آزادی اندیشه و حاکمیت قانون داشته باشند” نه “حکومت اسلامی”

همانگونه که طرفداران رهبر جمهوری اسلامی از قرائت او درباره حوادث منطقه حمایت می کنند، مجموعه منتقدان و مخالفان جمهوری اسامی نیز به دیدگاه مشابه نظر زیباکلام قائل هستند. این عده درست بر خلاف آیت الله خامنه ای معتقدند که اگر قرار باشد بهار عربی از ایران تاثیر گرفته باشد این تاثیر را نه از انقلاب 1357 بلکه از جنبش سبز گرفته که رهبر جمهوری اسلامی و نیروهای تحت امرش در دو سال گذشته آن را به شدت سرکوب کرده اند.

مجموعه اپوزیسیون جمهوری اسلامی و حتی اصلاح طلبانی که کماکان خود را وفادار به شخص آیت الله خامنه ای یا لااقل نظام جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه نشان می دهند، در عین حال هشدار می دهند که نگاهی واقع بینانه و دقیق به روند تحولات داخلی و بین المللی، نه تنها نباید به آرامش خیال رهبران ایران منجر شود بلکه باید واقعیاتی دردناک را در پیش چشمان آنها قرار بدهد.

تجربه لیبی در این میان، تجربه ای عینی و گویا است. در این کشور برای نخستین بار، دخالت نظامی ارتش های بیگانه آنهم بدون پیاده کردن حتی یک سرباز، راه را برای سقوط دیکتاتور و به قدرت رسیدن اپوزیسیون هموار کرد.

در روزهایی که حکومت اسلامی تهران به صورت فزاینده ای با تهدید جنگ و حمله نظامی از جانب برخی کشورهای غربی و به خصوص آمریکا و اسرائیل روبرو است، به نظر می آید آیت الله خامنه ای هم این خطر را درک کرده و با نگرانی تحولات را پیگیری می کند.

پیامی که او 12 روز پیش و به عادت مالوف سالانه خطاب به مراسم برائت از مشرکین در ایام حج تمتع فرستاد، به روشنی این نگرانی را بروز می دهد.

او در این پیام به “ملت های به پا خاسته” در مصر، تونس، لیبی و… هشدار می دهد که “تنها و تنها راه نجات آنان از ظلم و کید آمریکا و دیگر مستکبران غربی” در این است که “تعادل قوا در جهان به نفع آنان” برقرار شود.

آیت الله خامنه ای سپس به مسلمانان می گوید برای اینکه بتوانند مسائل خود را “به صورت جدّی با جهانخواران” حل کنند، باید خود را به “مرز قدرت بزرگ جهانی” برسانند.

رهبر جمهوری اسلامی معتقد است که راه برقراری این تعادل و حل مسئله “جز با همکاری و همدلی و اتحاد کشورهای‌اسلامی به دست نخواهد آمد.”

او سپس با طرح این پرسش کلیدی که “کدام دولت توانست از فاجعه‌ کشتار مردم و ویرانی کشور لیبی به دست ناتو جلوگیری کند؟” اوج نگرانی خود را از تکرار تجربه لیبی برای دولت ها و کشورهای دیگر از جمله جمهوری اسلامی با این جمله به تصویر می کشد: “تا چنگ و دندان قدرتهای خونخوار و وحشی غربی شکسته نشود، همیشه چنین خطرهائی برای کشورهای‌ اسلامی متصور است و نجات از آن، جز با تشکیل قطب قدرتمند جهان اسلام میسر نیست.”

 

لحظه نهایی برخورد

حمله به ایران به یکی از سرتیترهای ثابت رسانه های بین المللی در هفته های گذشته تبدیل شده است. پرونده هسته ای جنجالی و به ظاهر بی پایان جمهوری اسلامی و نگرانی از ساخت بمب اتمی توسط تهران، این روزها با طرح ادعایی توطئه ای عظیم و تروریستی علیه دیپلمات ها در خاک آمریکا در آمیخته و تصویری خوفناک از نظام حاکم بر ایران در مقابل افکار عمومی و دولت های جهان می گذارد.

رهبران دو کشور قدرتمند نظامی جهان یعنی فرانسه و اسرائیل در روزهای گذشته رسما و علنا به جمهوری اسلامی هشدار داده اند که صبرشان در حال اتمام است و روز به روز بیشتر به جنگ نزدیک می شوند.

آمریکا و بریتانیا که در اکثر قریب به اتفاق جنگ های بزرگ یکصد سال گذشته و به خصوص 20 سال اخیر با هم در یک جبهه قرار داشته اند هم اگرچه تلاش می کنند تا صراحتا به قریب الوقوع بودن جنگ اشاره ای نکنند اما مدام هشدار می دهند که با پایان دیپلماسی، استفاده از گزینه هایی که تاکنون روی میز بوده، اجتناب ناپذیر می شود.

این البته به جز گزارش های متعددی است که رسانه های غربی به نقل از منابع موثق خود منتشر می کنند و در آنها از برنامه ریزی و آماده سازی ارتش های ایالات متحده و بریتانیا برای حمله ای برق آسا به تاسیات هسته ای ایران سخن می گویند.

محمود احمدی نژاد که مواضع بین المللیش در ماه های اخیر چندان با مواضع آیت الله خامنه ای هماهنگ نبوده، چند روز پیش به روشنی نشان داد که حتی او نیز متوجه خطر شده است. احمدی نژاد پنجشنبه گذشته گفت که “لحظه برخورد نهایی” نزدیک است.

رئیس جمهور ایران از “له له زدن” غرب و ناتو برای “زدن ایران و تمام کردن کار آن” خبر داد.

به نظر می آید آنچه احمدی نژاد از آن خبر می دهد، نگرانی اصلی آیت الله خامنه ای را تشکیل می دهد.