در حکومت و جامعه ای با مختصات ایرانِ امروز، “صندوق رأی” مهمترین نقطه عزیمت برای اصلاح و تغییر است و از این منظر می توان سال ۹۲ را “سال بازگشت به صندوق رأی” نامید.
جنبش سبز هرگز حرکتی برانداز نبود؛ هرچند مخالفان نظام را نیز “ایرانی” می دانست و حق آنها برای مخالفت با اصل نظام را نیز به رسمیت می شناخت؛ سوال محوریِ این جنبش اما “رأی من کجاست؟” بود و مطالبه اش بازگشت به صندوق رأی.
انتخابات در جمهوری اسلامی جز در همان فصل های نخستین پیروزی انقلاب، اگرچه هیچگاه کاملا عادلانه، رقابتی و آزاد نبود اما اجمالا سلامت و رقابت تا اندازه ای مراعات می شد تا ظاهر دموکراتیک نظام حفظ شود؛ به تدریج اما از این ظاهر نیز کاستند؛ در “مقدمات” مجلس هفتم بیش از سه هزار نامزد را ردصلاحیت کردند و کم کم تا دست بردن در «نتایج» هم پیش رفتند.
شاید گردانندگانِ نظامی و امنیتی کشور در سال ۸۸ گمان می کردند همان طور که در انتخابات مجلس ششم از ابطال بیش از هفتصدهزار رأی مردم تهران و نیز از دخالت در نتایج مرحله اول از انتخابات سال ۸۴ جان به سلامت بردند و گرفتار غضب مردم نشدند این بار نیز با تحمل حداکثر مدتی سر و صدا، در بر همان پاشنه می چرخد اما با جریانی روبرو شدند که با مردم پیمان بست تا “در برابر این صحنه آرایی خطرناک بایستد” و چنین شد که در خطایی تاریخی به جای بستنِ اقناعیِ پرونده انتخابات، دروازه های کهریزک و اوین را گشودند و همه کار کردند و همه چیز گفتند جز پاسخ به سؤال اصلی جنبش.
پرونده ای مستند که مدعای تقلب در انتخابات ۸۸ را از سه منظر “رفتار پیشینی حکومت، رفتار پسینی آن و نیز شمارش آراء” بررسی کرده بود؛ در حمله به دفتر “کمیته صیانت از آراء” به غارت رفت و بازداشت چهار هزار نفر از معترضان در راهپیمایی سکوت (طبق آمار سخنگوی وقت قوه قضاییه) علاوه بر بازداشت و انتقال صدها تن دیگر در بازداشتگاه کهریزک، کشتار دهها معترض در خیابان، قتل و شکنجه برخی معترضان در کهریزک و سپس مرگ مشکوک پزشک این بازداشتگاه، صدور حکم بازداشت فعالان سیاسی و روزنامه نگاران و فعالان سیاسیِ موثر در انتخابات ۸۸ در روز قبل از برگزاری انتخابات نمونه هایی از کارنامه آلوده ی حکومت در قبال اعتراض مردم است.
انتخابات سال ۹۲ از این جهت که سازمان تقلب به عللی ناکام ماند یک نقطه عطف به شمار می آید؛ مهندسی انتخابات ۹۲ برای برگزاری انتخاباتی بیدردسر و “مطمئن” با نامزدهایی که دانهدرشتهایشان از عرصه خارج شده بودند هوشمندانه پیش رفت اما مردم در دو روز پایانی و به شیوهای کاملاً غیرمنتظره، مهندسان را آچمز کردند تا فرصتی که در سالهای اخیر دستخوش زیانها و خسارتهای سنگین و جبرانناپذیر شده بود را برای تأمین منافع ملی ایران احیا کنند.
مهندسان نظامی، امنیتی انتخابات، اگر می توانستند اجازه می دادند تا هاشمی رفسنجانی بیاید و در انتخابات شرکت کند و بعد با تقلّب، این برگ را می سوزاندند؛ اما این بار چون ناظر و مجری بر خلاف سال ۸۸ یکی نبودند و “شریک دزد” چون به “انحراف” رفته بود دیگر برای غارت “قافله” هماهنگ نبود؛ توان تقلّب پس از انتخابات را نداشتند و چاره ای جز گزینه “تقلّب پیش از انتخابات” نیافتند.
این دقیقا همان دلیلی بود که اصلاح طلبان برپایه آن، بدون عدول از موضعِ اطمینان به تقلب ۸۸ باز هم از آقای هاشمی حمایت کردند، چون ترکیب دو احتمال (احتمال بالای پیروزی هاشمی و احتمال پایین موفقیت سپاه در تقلب) می توانست راهی (هرچند باریک و طولانی) به اصلاح و تغییر تدریجی در وضع موجود باز کند، چاره ای برای رفع حصر و آزادی زندانیان باشد و پیامدهای فاجعه بار تحریم و جنگ را مهار کند. اما بی تردید می توان گفت که مهندسان ۸۸، توقع نداشتند اصلاح طلبان، موج هاشمی را در ائتلاف بر نامزدی روحانی بازیابی کنند. به عبارت دیگر، تصویر پیروزی حسن روحانی بسیار دورتر از تصور آقای خامنهای و سپاه بود.
آقای خامنه ای در طول روزهای تبلیغات انتخابات، بارها تکرار کرد که کسی از رأی او خبر ندارد تا نقش فراجناحی اش در میان اصولگرایان را ترمیم کند و پس از شنیدنِ انبوه ملامت ها برای حمایت مطلقه اش از محمود احمدی نژاد، این بار مسئولیتِ رفتار هیچیک از اصولگرایان را به پایش ننویسند و بتواند از پاسخگویی رها باشد.
در خرداد ۹۲ شمارش آراء یک شبانه روز طول کشید اما ۴ سال پیش، رسانه های نزدیک به بیت رهبری از همان ساعت نخست، از آرای ۲۵ میلیونی هم خبر داده بودند! و برای همین هم این بار از سخنان آقای خاتمی در حمایت از آقای روحانی خشمگین شدند که گفته بود: “ان شاء الله یک انتخابات خوب و یک موجی داشته باشیم که امکان تغییر نتیجه کار وجود نداشته باشد”.
اگر پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ دهها نفر از فعالان رسانه ای توسط نهادهای امنیتی بازداشت شدند این بار چون بسیاری از آنها در زندان و تحت فشارِ تحدید و تهدید بودند و بسیاری دیگر نیز گرفتار تبعید شدند بازماندگان هم در امان نماندند و در معرض تهدید و بازجویی قرار گرفتند.
روشن است که انتخابات، “شرط کافی” برای داشتن یک حکومت دموکراتیک نیست، اما “شرط لازم” است و بدون آن نمی توان هیچ قفلی را گشود؛ مروری بر تجربه خزانِ غم انگیز “بهار عربی” و پیچیدگی های جامعه ی ایرانی، انتخابات ۹۲ را تبدیل به دستاوردی بی بدیل می کند.
جنبش سبز با مطالبه ی مشخص “بازگشت به صندوق رأی” در سال ۹۲ به ثمر رسید اگرچه تا رسیدن به ایرانی آزاد که انسان در آن حُرمت، عزت و کرامت داشته باشد راه درازی در پیش داریم.