اقتصاد ایران: درمانده، دلالی و بازاری

نویسنده

سهیل آصفی

Soheil. com

دکتر ابراهیم رزاقی، استاد دانشگاه و اقتصاددان در گفتگو با “روز” به بحران در ساختار اقتصاد ایران، دلایل و ریشه های آن پرداخته است. این گفتگو از نظرتان می گذرد.

آقای دکتر رزاقی! اجازه بدهید با لایحه بودجه 86 شروع کنیم. پیرو آخرین واکنش های کمیسیون اقتصادی مجلس به این لایحه دولت، گفته شده که آشفتگی های شدیدی در این بودجه به چشم می خورد. کلیت بودجه سال 86 را به چه شکل می بینید؟

من هنوز مقایسه دقیقی در ارقام این بودجه نداشتم اما بحثی بود که با توجه به هزینه های استخراج و.. قیمت نفت همان 45 دلار خواهد بود. به نظر من اما این مسائل خیلی مهم نیست. مهم ترین مساله بودجه این است که چقدر از نفت جدا شده است؟چقدر به مالیات ها تکیه می کند؟چقدر به مالیات های مستقیم تکیه دارد. هزینه ها را به چه شکل جلو می برد و این هزینه ها چقدر در راستای تولید کشور پیش می روند. نه اینکه واردات با اتکا به نفت در یک اقتصاد مصرفی رشد کند.

کارشناسان اقتصادی از شکسته شدن رکورد نقدینگی در کشور خبر می دهند. گفته شده حجم نقدینگی در 12 ماهه منتهی به مهر ماه امسال با رشد 35 درصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل به بیش از 107 هزار و 883 میلیارد تومان رسیده است. علت پدید آمدن چنین وضعی چیست؟

اولا اینکه نقدینگی فی نفسه بد نیست. نقدینگی یعنی بالاخره غیر از مصرف، مبلغی هم پس انداز شده است. این از نظر یک اقتصاد مبتنی بر تولید مثبت است.

در اقتصاد ایران چی؟

در این اقتصاد دلالی که بیشتر به فعالیت های غیر تولیدی بازار متکی است، نقدینگی هم در همین جهت به کار گرفته و به عاملی ویرانگر در اقتصاد ایران بدل شده است. سودهای بسیار بالا برای صاحبان نقدینگی زیاد، ضد تولید است.

مساله نظارت دولت از طریق وضع مالیات ها هم مطرح است…

بله، دولت از طریق مالیات ها به سراغ آنها نمی رود. البته نظارت بانکی ضعیفی هم وجود دارد. بانک ها وقتی وام می دهند نظارت کافی نمی کنند. وام که می دهند تمام است. اینکه وام در راستای اهداف اولیه به کار گرفته می شود یا نه مطرح نیست. بانک ها مرتب برای سود دهی خود و استفاده از سپرده های مردم به بخش خصوصی وام می دهند. بخش تعاونی و دولت با سیاست های فعلی سهمی نمی برند. مساله این است که نظارت آنقدر اندک است که نشان می دهد تنها سود بیشتر مد نظر بانک های خصوصی است. بانک های دولتی هم همین گونه عمل می کنند اما چون مجبورند بخشی از سپرده های خود را بر اثر دستور و اعتبارات تکلیفی به بخش هایی که دولت گفته اختصاص دهند بگونه دیگری است. در مورد بانک های دولتی هم نظارتی وجود ندارد که آیا وقتی وامی برای صنعت گرفته می شود در همین زمینه به کار گرفته می شود یا نه. حتی بر وام های ارزی شش میلیارد تومانی هم که به بخش خصوصی داده می شود هیچ نظارتی وجود ندارد. یکی از مهم ترین عوامل انتقال این اعتبارات و دلیل این نقدینگی عظیم همین عدم نظارت بر بانکها و عدم وصول مالیات ها توسط دولت برای مهار فعالیت های غیر تولیدی با سود بالاست.

برخی از کارشناسان اقتصادی با توجه به سیاست های اقتصادی بر جای مانده از دو دولت قبلی و ادامه آنها در دولت “اصولگرا”، از فروپاشی اقتصاد ایران سخن می گویند. چنین اتفاقی با توجه به اتکای صرف این اقتصاد به نفت احتمال دارد؟

من فکر می کنم “فروپاشی اقتصادی” و… بیشتر لفظی سیاسی است تا اقتصادی. سال گذشته 40 میلیارد دلار نفت وارد کرده ایم. درآمد مالیاتی 24، 25 بیشتر نیست و به معنای واقعی شاید درآمد مالیاتی در حدود 15 درصد باشد. یعنی می توان گفت اینجا، بهشت صاحبان درآمد و سودهای بالا است. از صاحبان درآمد کسی مالیات نمی دهد. حقوق بگیران و کسبه جزء و کسانی که می توان روی آنها نظارت کرد مالیات می دهند. صاحبان درآمد اصلی در این کشور مالیات نمی دهند. نکته ای که در این میان مطرح می شود این است که تا زمانی که درآمد نفت هست و قیمت نفت هم بالاست، هیچ نگرانی وجود ندارد. یعنی “فروپاشی” در این شرایط معنا ندارد. اما نکته مهم این است که ما وارث اقتصادی دوقطبی هستیم. پیش از انقلاب هم همین گونه بود. یعنی حدود 10 درصد افراد جامعه 30 درصد از درآمد تولید ناخالص ملی را می برند.

بخش خصوصی دلال

همانطور که مطلع هستید، مدتی پیش سیاست های مربوط به اصل 44 قانون اساسی در راستای آنچه به “آزادسازی اقتصادی” مشهور شده است از طرف رهبر حکومت اسلامی ابلاغ و مدتی پیش رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هم خواهان تسریع در اجرای این “حکم حکومتی” شد. اقتصاد ایران با دنبال کردن نسخه های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و… توسط جمهوری اسلامی چقدر به کجا می رود؟

بی گمان تاثیرات منفی خواهد گذاشت. همه آنچه که گفته شد عوارض همان سیاست هاست. چون عدم اخذ مالیات یکی از سیاست های شناخته شده این برنامه های اقتصادی است. آنها فکر می کنند با این کار یک عده ای پولدار می شوند و آن پولها را می برند در تولید به کار می گیرند، تولید ناخالص ملی بالا می رود و مساله اشتغال و.. حل می شود. در حالی که واقعیت اقتصاد ایران این است که این عده پولدار می شوند، پول را یا از کشور خارج می کنند یا در ملک و املاک به کار می گیرند. بعد به دلیل بردن پول به آنجا، قیمت ها بالا می رود و بعدا به چند برابر فروخته می شود. عده ای هم پول را در کارهای وارداتی و سرقفلی و مغازه و.. هزینه می کنند. این پول برای تولید این مملکت هزینه نمی شود که مورد نظر یک اقتصاد مطلوب و کارآمد است. اقتصاد ایران، یک اقتصاد درمانده، دلالی و بازاری است. بازار به معنای غیر تولیدی. چون بازار ایران تا حدود 80 سال پیش با تولید ارتباط داشت. امروز وفتی از بازار سخن می گوییم، ارتباطی با تولید ندارد. تولید ما جنبه بسیار کوچک فعالیت های بازار را تشکیل می دهد. وقتی ما 40 میلیارد دلار وارد می کنیم و 80 در صد آن کالای مصرفی است، وضع مشخص است.

درباره “حکم حکومتی” پرسیدم …

اولا این به معنای واقعی کلمه حکم نیست. قانون نیست. ما هنوز در این مملکت بیچاره قانون خصوصی سازی نداریم.

از آن به عنوان “حکم حکومتی” نام برده شده…

اصلا اینگونه نیست. این یک بیانیه است که باید از تصویب مجلس بگذرد و برای این کار هم باید قانون خصوصی سازی بوجود بیاید. اصلا با چه استدلالی خصوصی کردید؟ گفتند هر چه دولتی است ضرر ده است، هر چه خصوصی است سودآور است. اصلا نیامدند اثبات کنند آن بخش دولتی که ضررده است چرا ضررده است؟ ما می توانستیم مدیران کارآمدی را انتخاب کنیم، روی کار آنها نظارت کنیم تا ضرر ندهند. اگر بخش خصوصی سودآور است باید دید چرا به این شکل است؟ ممکن است این سودآوری منجر به تحمیل هزینه های زیاد اجتماعی بر مردم باشد. که این اتفاق می افتد. ممکن است این سودآوری با کم کردن حقوق کارمندان و کارگران کشور، اخراج آنها و… همراه باشد. شما که مطبوعاتی هستید بگویید چرا ما یک گزارش نداریم از این کارخانه هایی که خصوصی شده و موفق شده اند؟ شما که مطبوعاتی هستید تا حالا یک گزارش در این رابطه دیده اید؟

چرا چنین مختصاتی را منعکس نمی کنند؟

برای اینکه اصلا هدف نابود کردن دولت و بخش اقتصاد دولتی است. بدون اینکه توجه کنند اصلا این بخش خصوصی ما، بخش خصوصی مولد است یا نه. این بخش خصوصی دلال است. حتی وقتی کارخانه را می گیرد، فکر حفظ تولید و کارگران کارخانه و بهبود کیفیت صادرات نیست…

آقای دکتر، علت پافشاری بعضی از نیروهای تحول خواه بر نسخه های نئولیبرالیستی چیست؟

ببینید، اینها به جایی رسیده اند که می گویند اگر امریکایی ها اینجا بودند اقتصاد ما بهتر بود؛ یا می گویند چه اشکالی دارد ما این کار را به رغم مسائل جانبی آن انجام می دهیم. مثلا چند میلیون آدم فقیر می شوند! حالا یکی که گفته مگر ما جنگ کردیم یک عده ای نمردند، معلول نشدند، شیمیایی نشدند، خب اقتصاد هم همین طور است دیگر. یک عده ای وقتی ما در حال پیاده کردن سیاست های تعدیل اقتصادی هستیم، شهید می شوند، معلول می شوند، شیمیایی می شوند!

یعنی این جریانها از آنچه تحت برنامه های “نئولیبرالیستی” در جهان پیاده می شود آگاه نیستند؟

ببینید، یک نظریه پرداز فرانسوی به نظریه “خود استعماری” اشاره می کند. او می گوید بر خلاف دوره نواستعمار و استعمار که حضور آنها در کشورها و حاکم شدن آنها در آنجا لازم بود امروز اینگونه نیست. لازم نیست که اینها بیایند و در کشور حاکم بشوند. او اسم آنها را طبقه فراملی گذاشته است. مانند شرکت های فراملی. طبقه ای بوجود آمده است که این طبقه منافع خود را هم راستا با منافع چنین شرکت هایی می بیند. یک بخش آنها تجار هستند، یک بخش آنها تولید کننده و بخش دیگری از آنها کارشناسان و تحصیل کردگان جامعه ما که بدون شناختن جامعه خود، از زاویه آنچه به آنها آموزش داده شده به جامعه نگاه می کنند نه معضلات واقعی جامعه. نتیجه چنین طرز فکری، این است که وقتی 50، 60 هزار ده ایران خالی از سکنه می شود، آنها ناراحت نمی شوند. شروع کرده اند به درست کردن زیر بنای اقتصادی 5، 6 شهر کشور و شرایطی را برای 10، 15 درصد جامعه بوجود آورده اند. 30 در صد منافع ملی به 10 درصد افراد جامعه می رسد. خب، معلوم است که آن 10 درصد چگونه شاهانه دارند از امکانات ملی کشور استفاده می کنند. پیرو نظریه “خود استعماری”، برخی فراموش کرده اند معیار داوری در داخل با معیارهای داوری بیرونی صورت نمی گیرد. اگر این اتفاق بیفتد، همان نتیجه ای حاصل می شود که در بیرون می خواهند. جایی که می خواهد کالاهای خود را بفروشد و کشورهای در حال توسعه را از پا در بیاورد.

برخی از این کارشناسان، پیوستن ایران با شرایط اقتصادی فعلی کشور به سازمان تجارت جهانی را گام مهمی در راستای رشد اقتصاد ایران و حل معضلات موجود عنوان می کنند…

الان چند تا از کشورهایی که به سازمان تجارت جهانی ملحق شده اند، توانسته اند از دایره فقر بگریزند؟ چند تا؟ تقریبا هیچ کشوری نتوانسته است. هر کس موفق بوده، قبلا خود را آماده کرده است. حتی کشورهایی مانند چین، کره جنوبی، ژاپن، تایوان و… اول خود را آماده کرده اند و وقتی امکان تعامل و رقابت داشتند به سازمان تجارت جهانی پیوسته و توانسته اند سهمی ببرند. نه کشوری مثل ما که هیچ چیز ندارد.

به این ترتیب دنبال کردن سیاست هایی که گفته شد به تشدید بحران می انجامد.

بله، آنچه که جمهوری اسلامی پیش گرفته است از آنچه که “سیاست تعدیل” گفته می شد هم بدتر است. برای اینکه آن سیاست بالاخره یک چهارچوبی از لحاظ تولید کننده دارد. چون ظاهرا می گوید تولید کننده ولی عملا می داند اقتصاد کشورهای در حال توسعه، فاقد آن بخش های تولیدی است که بتواند از خود ابتکاری نشان دهد و کارآفرینی کند. خود کشورهای صنعتی که به کشورهای به اصطلاح جهان سوم پیاده کردن سیاست های تعدیل را توصیه کرده اند اکنون می بینند که چنین توانی در این کشورها وجود ندارد.

مساله فساد مالی و اداری در ساختار کنونی اقتصاد ایران هم مطرح است.

بله، تمام اعمال و وظایف دولت تحت تاثیر فساد مالی و اداری است. بانک ها وام هایی می دهند که اساسا از همان ابتدا معلوم است بر نمی گردد. وام را به کسانی می دهند که آن افراد هر جا دلشان خواست وام را به کار می گیرند. گزینش مدیران و.. هم مطرح است. مدیران اقتصادی فاسد کم نیستند.

با تشدید بحران هسته ای جمهوری اسلامی، بحث گسترش دامنه تحریم ها مطرح است. به گمان شما، اعمال این تحریم ها تا چه حد بر ساختار کنونی اقتصاد ایران تاثیرگذار است؟

مساله اعمال تحریم به سیاست هایی که جمهوری اسلامی پیش می گیرد مربوط است. اگر بتوانند تغییرات ساختاری در اقتصاد کشور بدهند، مانند آنچه در مورد تحریم تسلیحاتی انجام داده اند، می توانند مقاوت کنند. اگر شروع به احیای کارخانجات ایران، وارد کردن ماشین آلات برای به کارگیری آنها در تولید، تولید مواد اولیه در داخل، صنایع نهایی پتروشیمی داشته باشیم و…. در این صورت، تحریم نعمتی است برای ما.

مقامات جمهوری اسلامی بارها گفته اند که هیچ آسیبی از تحریم ها متوجه کشور نخواهد شد، چون مردم به تحریم عادت کرده اند و…

بله، مقامات گفته اند که ما در برابر تحریم ها آسیب پذیر نیستند.

با چه استدلالی؟

شاید فکر می کنند از خارج کالا بخرند و ذخیره کنند که اگر کشور تحریم شد، از ذخایر استفاده کنند. اگر چنین اتفقی بیفتد، وضع بحرانی تر می شود و فقر بیشتر گسترش می یاید. 70 درصد افراد جامعه ما حول و حوش فقر نسبی هستند که در این صورت بسیار آسیب خواهند دید. پولدارها اما پولدارتر می شوند. ما نمی توانیم به مردم امکان بهبود را ندهیم و بگوییم فداکاری کنید! دیدید در جنگ ایران و عراق هم آخرش چه شد. مردم رفتند جنگیدند ولی عده ای از آن شرایط سوءاستفاده کردند. مردم احساس می گفتند ما تا کی بجنگیم که یک عده ای پولدارتر شوند و… باید به سابقه تاریخی اقتصاد ایران از صفویه به این سو نگاه کرد. صنایع ایران به چه شکل بودند؟ صادرات چندین برابر واردات بود. آن تجربه چیست؟ اتحادیه های صنفی به چه شکل عمل می کردند؟ تجار به چه شکل در خدمت تولیدکنندگان بودند؟ و بعد از دوره رضاشاه به جایی رسید که آرام آرام تجار اهمیت پیدا کردند. بازاری ها اهمیت پیدا کردند و بعد از انقلاب که دیگر هیچی. بازار منافع کشور را چهارچوب منافع خود تفسیر کرده و آن را هدایت می کند…

خب بازار خرج خود را کرد و حالا…

[می خندد] آخر چند برابر آن خرج؟! چند برابر می خواهند داشته باشند؟!…

سپاسگزارم