ما در جنبش زنان ایران سه گرایش رفرمیستی سنتی، نواندیشی دینی و نواندیشان غیردینی داریم که باید با هم دیالوگ (هم دیالوگ تئوریک و هم استراتژیک) داشته باشند. با این همه من این بحث را کنار میگذارم ومی پردازم به این موضوع که اگر من این سمیناررا از زاویه دید خودم بخواهم ببینم، اسمش را “من نواندیشی دینی را متهم میکنم” میگذارم. نواندیشی دینی بعد از انقلاب، در حوزه زنان بسیار کمکار بوده است. در نواندیشی دینی قبل از انقلاب ما ادبیاتی داریم که چه برای زمان خودش و حتی در برخی موارد برای زمانه ما نیز نو و راهگشاست. مثلا بحثهایی که شریعتی درباره زنان، 37 سال قبل در همین حسینیه داشته و من در سالگرد شریعتی به برخی از محورهایش اشاره کردم از این دست است. سطح برخی بحثهایی که امروزه، و همین امروز در این سمینار، شاهدش بودیم و هستیم، گاه از بحثهای 37 سال پیش مان هم عقبتر است. امروز شاهد بودیم که گفته شد قانونا ازدواج با دختران خردسال ممنوع است، اما شرعا نمیتوان چنین گفت!، و یا ما برای بحث زن در اسلام در این سطح ماندهایم که زن و مرد سرشتشان یکی است و با خدا به طور مستقیم ارتباط دارند، مگر همین حرفها را راجع به “بردهها” هم، با حفظ بردگیشان نمیتوان زد؟
من نواندیشی دینی را متهم میکنم، هر چند خود من هم عضو کوچکی از خانواده نواندیشی دینی هستم؛ اما چرا متهم میکنم؟ به دو علت : یکی عقبماندگی و کوری جنسیتی یعنی کورجنسی و دوم تردید و تذبذب؛ اگر نگوییم تقلب! اما خواهش من این است که این بحثها را معطوف به هیچ یک از بزرگان، چه حاضر در این سمینار و چه در بیرون، نکنید. من دارم فضا و گفتمان غالب و رایج در بین نواندیشان دینی را نقد میکنم، نه افراد را. و دارم درد دل میکنم. ما واقعا کلاهمان را قاضی کنیم و ادبیاتی که نواندیشی دینی بعد از انقلاب در حوزه زنان تولید کرده را مثلا با ادبیات تولیدیاش در سایر حوزهها (مثلا دموکراسی) مقایسه کنیم، آیا از نظر کمی و کیفی (به ویژه از نظر کیفی) در یک سطح هستند؟ به هیچ وجه. من خدمت تکتک این عزیزان ارادت دارم، ولو آنها را به کورجنسی متهم کنم.
نکته حاشیهای دیگری که باید بگویم این است که در ایران تا مردها هم راجع به زنان حرف نزنند، مشکلات زنها حل نخواهد شد. یعنی زنها نباید “مسئله زنان” را “مسئله زنانه” کنند. در احزاب هم این معضل را داریم. دفتر زنان در برخی احزاب در واقع دفتر زنانه است، مثل آرایشگاه زنانه که نباید مردها وارد شوند! بعضی زنها هم در حوزه مباحث زنان برای خودشان حق آب و گل قائلاند. البته بنده از سال 1362 بنا به اسناد مکتوب روی حوزه زنان کار کردهام و اگر حق آب و گلی باشد سهمی هم به ما میرسد. دفتر زنان در احزاب، در حقیقت، دفتر مطالعات و مطالبات زنان است و باید مردان هم در آن عضو شوند. “شاخه زنان” یعنی زنانه و مردانه کردن مسائل. و متأسفانه در این وضعیت برخی مردان که از این مسائل دورند با پوزخند و لبخند با آن مواجه میشوند. گویی این زنها دارند چیزهایی برای خودشان به هم میبافند! خودشان میگویند، خودشان هم خوششان میآید و تأیید میکنند! اما دفتر زنان، دفتر زنانه نیست. و تا دفتر زنان، به دفتر مشترک مردان و زنان معتقد به حقوق، مسئولیتها و مطالبات زنان تبدیل نشود، بحث زنان همگانی نخواهد شد. هر چند باید مردان نیز این واقعیت را با چشمانی باز ببینند که مباحث و وضعیت زنان نسبت به گذشته بسیار تغییر کرده و بسیار پیش رفته و اصلا قابل مقایسه با گذشته نیست. اواخر پارسال یکی از مقامات عالی کشور فتوایی راهگشا به نفع زنان داد. پشت این وقایع انرژی مثبتی به نفع زنان خوابیده است، چه زنان سنتی، چه رفرمیست و چه نواندیشی دینی و چه تحولخواهان غیردینی که همگی در این مسیر، از زوایای مختلف و در عرصهها و بسترها و مراکز گوناگون تلاش کردهاند. اما به درددلام در باره نواندیشی دینی برگردم.
نواندیشی دینی در ایران از نمونههای مشابهش در شبهقاره هند و جهان عرب عقبتر است. آنها حدود صد سال پیش نظراتی دادهاند که نواندیشی دینی ایرانی هنوز با تردید و تذبذب با آن مواجه میشود. در جهان عرب عبده به عنوان ریاست الازهر، قاسم امین و… نظراتی دارند که امروز نواندیشان ما جرأت بیان صریح آن را ندارند و همچنین در شبهقاره هند سیداحمدخان، دهلوی، اقبال و…
”ندیدن” زنان توسط نواندیشی دینی پس از انقلاب (بجز معدودی از گرایش چپ نواندیشی دینی)، و نداشتن ادبیات و موضع روی زنان یک اتهام مهم نوعاندیشی دینی پس از انقلاب است. اتهام دوم تردید و تذبذب آنان در تحلیلها و مواضعشان است. و این امر ناشی از یک مسئله متدلوژیک است. من در خلاصه بحثم آورده بودم که نواندیشان دینی باید یک گفت وگوی جدی و درونی با خودشان بکنند. این موضوع مهمی است.
ما اگر به بحث تئوریک در باره زنان، از زاویه استراتژیک و کاربردی هم نگاه کنیم میبینیم در ایران در خیلی از موارد، مریم بهروزی همان چیزی را میخواهد که خانم وسمقی میخواهد. خانم وسمقی چیزی را میخواهد که خانم مرتاضی میخواهد. خانم مرتاضی چیزی را میخواهد که خانم نوشین احمدی و یا خانم شادی صدر میخواهد. من به لحاظ استراتژیک معتقدم که فعالان جنبش زنان در ایران باید بتوانند به گونهای دیالوگ داشته باشند و به نحوی عمل کنند که بتواند حداکثر نیرو را برای رسیدن به خواستههایشان همسو کنند. الان وارد این جنبه استراتژیک بحث نمیشوم. اما از جنبه تئوریک هم اینها باید بتوانند با هم دیالوگ داشته باشند، یک دیالوگ سهگانه.
آقای مهریزی در کلاسی که ما در باره زن در متون مقدس داشتیم، آمدند و نظرات آیتالله مطهری و علامه طباطبایی در مورد زن را صراحتا نقد کردند. حالا ملاحظاتی داشتند و به این سمینار نیامدند. در درون حوزهها و حتی در بین برخی مراجع سنتی، نیروهای اصلاحطلب خواهان رفرم به نفع زنان وجود دارند. هر چند در حوزه تئوریک، هر سه طیف یادشده، ممکن است منتقد هم باشند. بخش مهمی از تحولخواهان در حوزه زنان در ایران غیرمذهبیها هستند. من فرصت نیست وارد مباحث مرتبط با این دو حوزه بشوم. اما خود نواندیشان دینی هم باید با هم گفت وگو کنند. ادبیات نواندیشی دینی در ایران در حوزه دموکراسی تا حد زیادی منقح شده و به صراحت و روشنی رسیده است اما در حوزه زنان، زبان آنها مغشوش است. برخی از آنها هم میخواهند با زبان فقاهتی و سنتی و کلاسیک حرف بزنند وهم با زبان نواندیشی دینی. اما در فضا و زبان نواندیشانه و دستگاه فکری نواندیشی دینی، با همه تنوع و انواع قرائتهایی که وجود دارد؛ تا آنجا که من میفهمم و فکر میکنم؛ آنها نمیخواهند اگر دو نفر در خیابان با هم دعوا کردند و رفتند دادگاه، از داخل دین برای رفع خصومت آنها قانون در بیاورند و یا اگر فردی بمیرد، حتما بخواهند نحوه تقسیم ارث او را از درون قوانین دینی دربیاورند، یا حل مسئله طلاق را از درون برنامههای دینی بطلبند وقسعلیهذا. این مسئله باید به طوربنیادی حل شود. البته مرزهای نواندیشی دینی و رفرمیسم حوزوی نیز نباید خلط شود.
این را هم بگویم که ما در همین حسینیه ارشاد در رابطه با زنان در متون مقدس 17 ماه کلاس داشتیم. درباره ادیان هندی ریگودا و اوپانیشادها، دین زرتشت و اوستا، بعد دین یهود و مسیحیت و اسلام بحث کردیم و بعد با روحانیون یا صاحبنظران ادیان مختلف میزگرد گذاشتیم تا اگر مطالبی را که ما یک طرفه مطرح کرده بودیم، نادرست میدانند، بیایند و نقد کنند. مثلا رئیس انجمن موبدان و یا دو کشیش پروتستان و ارتدوکس را دعوت کردیم و میزگرد گذاشتیم. در مورد اسلام هم با خانم دکتر فرهمندپور و آقای مهریزی میزگرد گذاشتیم. نکته مشترک جالب در همه این میزگردها وجود داشت. ما در بعضی از میزگردها نیز هم از سنتیها و هم از نوگراهای آن دین دعوت کرده بودیم.مثلا در میزگرد دین یهود هم مسئول فرهنگی انجمن کلیمیان تهران و هم یک روشنفکر یهودی شرکت داشتند. تفاوت نظرمیان آنان هم وجود داشت، ولی چیزهایی هم در همه مشترک بود. اولا همه آنها مدعی بودند که دین ما طرفدار حقوق زنان است. دوم اینکه یک چیزهایی را تکذیب و انکار میکردند. حالا ما با ده تا نمونه و فکت از مثلا وندیداد اوستا یا عهد عتیق نکتهای را مطرح کردهبودیم اما آنها رسما آن را تکذیب میکردند! امروز هم در این سمینار برخی دوستان در رابطه با بحث زن در اسلام گفتند بعضی مسائل منتسب به اسلام است و در اسلام نیست.یک روحانی باسواد ممکن است از برخی از این تکذیبها، تعجب کند.
نکته دومی که در این میزگردها شبیه هم بود توجیه و گاه تحریف بود مثل بحث “واضربوهن” که خوشبختانه امروز در این جا بحث نشد. تعبیر “زدن” در فارسی یک بار برای زدن فیزیکی به کار میرود، اما یک بار برای مثال “زدن” به کار میرود، یک بار هم برای رفتن، مثلا میگوییم بزن برویم. این سه “زدن” در فارسی با هم فرق دارد: زدن فیزیکی، مثال زدن و بزن برویم. در عربی هم همین حالات را دارد. در آن میزگردها یکی از صاحبنظران رسما “واضربوهن” را بزن برویم تبیین و تعریف میکرد. یعنی بحث “زدن” که اگر قرینه دیگری همراهش نباشد، به معنای زدن فیزیکی است را از معنای تاریخی و شأن نزولیاش خارج میکرد که آقای مهریزی اعتراض کرد و گفت این جوری نیست. لازم نیست برای توضیح “واضربوهن” آن را تحریف کرد و با تبیین تاریخی، خیلی بهتر میتوان آن را توضیح داد. بجای تکذیب، تحریف و یا توجیههای بسیار متکلفانه، تنها راه منطقی و معقول و باورپذیر، رویکرد و توضیح تاریخی است.
بحث زن در اسلام اینک گویی تبدیل به پاشنه آشیل اسلام شده و گویی موضع اسلام درباره زنان مثل بچه عقبمانده ذهنی خانوادهمان است که ما هم دوستش داریم (یعنی اسلام را) و هم نمیخواهیم زیاد هم او را (یعنی مواضع در مورد زنان) را به دیگران نشان بدهیم و از بیرون بردن این فرزند خاص خجالت میکشیم! ظاهرا این طوری شده. من دو سال در حبس و دو سال هم در بیرون روی متون مقدس کار کردم. یکی از موضوعات مهم آن هم بحث زن بوده است. اما رویکرد و تحلیل تاریخی به من کاملا اعتماد به نفس داد. از این رو به لحاظ تجربه درونی و وجودی دیگر اصلا برایم مسئله زن در اسلام مثل بچه عقبماندهای نیست که فرضا نمیخواهیم کسی ببیند و موضوعی نیست که نمیتوانیم از آن دفاع کنیم؛ نه. اگر برخورد تاریخی بکنیم همه آن مسائلی که نقطه ضعف و پاشنه آشیل محسوب میشود، شدیدا قابل دفاع میشود. مثل بحث ارث و…
در حوزه زنان، بعضی از مسائل و موارد ریشه قرآنی ندارد و فقط ریشه حدیثی دارد. بعضی موارد هم فقط امری فقهی است یعنی ریشهای در قرآن و حدیث ندارد. ما به آنهایی که در قرآن و حدیث آمده، کار داریم.
یکی از اتهاماتی که من به خودم و به نواندیشی دینی، علاوه بر توجیه و تذبذب میزنم “تقلب” است. یعنی میوه دین را سوا کرده و سواشده عرضه کردن و فروختن. خوبهایش را جدا کردن و گفتن و بقیهاش را نگفتن و توضیح ندادن و از قضا طیف مقابل هم همینها را رو میکند، چه سنتیاش و چه ضددینیاش.
یک مثلثی است که اینک در رابطه با همه ادیان وجود دارد، یک ضلع میگوید دین همهاش طرفدار حقوق بشر، دموکراسی، حقوق زنان و… است، یک ضلع هم میگوید اینها همه دین را نشان نمیدهند. میوههای خراب و لکهدار را پنهان میکنند و خوبها را سوا کرده میفروشند. آن جوان هم در ضلع سوم هاج و واج میماند که دین کدامیک از اینهاست. اما به نظر من، اگر نگاه و رویکرد تاریخی داشته باشیم، راحت از درون این مثلث بیرون میآییم. امروز در همین سمینار، این رویکرد را در خانم وسمقی دیدیم. من با دیدگاه خانم وسمقی خیلی همدلی و هم ذاتپنداری داشتم. اگر با رویکرد تاریخی برخورد کنیم روی تکتک مواردی که امروزه مطرح است میشود بدون تکذیب و توجیه و تقلب بحث کرد. بنده در کلاسی که داشتیم نظرات مطرح پیرامون آیات قرآن در مورد زن را در شش تفسیر نگاه و دنبال میکردم. سه تفسیر قدیمی و سه تفسیر جدید و متعلق به دوره مدرن و متأخر، تا ببینیم این آیات در تفاسیر قدیم چگونه فهم میشدند. دنبال کردن این سیر تاریخی بسیار جالب و آموزنده بود. اکثر افراد دیگری که ولو به صورت غیرمؤمنانه، اما با رویکرد تاریخی با بحث زن در اسلام مواجه شدهاند، به نتایج مشابهی رسیدهاند. فرصت نیست وارد جزئیات شوم. اما همین کتاب 23 سال، که قاچاق است و معروف است که ضد اسلام و ضدپیامبر است، با همین رویکرد از موضع قرآن و محمد در رابطه با زنان شدیدا دفاع کرده است. خوب، بسیار واضح و مسلم است که نویسنده این کتاب تعصبی و تقیدی روی اسلام و قرآن و پیامبر ندارد. اما در نهایت جمعبندی او این است: حرکت محمد یک انقلاب مترقی به نفع زنان بود. بنده نمونههایی از این نحوه برخورد را در جزوات زن در متون مقدس آوردهام. مثلا احسان طبری آن موقع که مارکسیست بود، نظرش در این باره چه بود؟ ژرمن تیلیون چه گفته؟ کتب غربی و کتب آکادمی شوروی در این باره چه نظری دادهاند؟ آنها پیامبر را صرفا مصلح اجتماعی میدانند و با یک نگاه صرفا تاریخی به مسئله مینگرند.
همین رویکرد در توضیح و تدقیق و تبیین بحث “ارث” که امروزه از نقطه ضعفهای اسلام محسوب میشود (و اگر احکام را تاریخی ندانیم، به واقع نیز نقطه ضعف خواهد بود)؛ کاربرد دارد.
آقای کدیور اشاره کرد که در آن دوره زنان خود به ارث میرسیدند، به قول شریعتی “اثاثیه جاندار” و ”شیئ” نه “شخص” تلقی میشدند. قرآن و محمد اول همین مسئله را قیچی میکنند. قرآن میگوید زنها آدماند و نباید به ارث برده شوند. بعد میگوید هر کسی که میمیرد باید برای بازماندگانش وصیت کند. اما مردها طبق فرهنگ و مناسبات سخت مردسالار حاکم بر جامعهشان وصیت میکردند، اما باز فقط برای مردان! قرآن و محمد میبینند که اینها آدمبشو نیستند. بعد آیه میآید که وصیت کنید “برای مردان” و وصیت کنید ”برای زنان”. اما باز در کتب شأن نزولی آمده است که شوهر زنی میمیرد، برادران آن مرد میآیند و کل اموال او را میبرند و به زن و سه چهار تا دختر او چیزی نمیدهند. اینها به اعتراض و شکایت پیش پیامبر میروند و پیامبر اموال را از آنها میگیرد و به زن و دخترانش میدهد. بعد آیه جدول ارث میآید که خیلی سفت و محکم است و با خطکش به طور دقیق مشخص میکند که یک سوم به این و یک چهارم به آن و یک هشتم به آن بدهید. یعنی حال که شما آدم نمیشوید گوش شما را میپیچیم و باید به دقت طبق همین جدول دقیق، ارث را تقسیم کنید. اما باز ماجرا خاتمه نمییابد و نافرمانی مدنی اتفاق میافتد. مردها دور خانه پیامبر جمع میشوند و میگویند ما همه حرفهای تو را قبول داریم، ولی این یکی را قبول نداریم. ما به کسی که بر اسب نمینشیند و بر دشمن نمیتازد و مال نمیآورد (یعنی کودکان و زنان) مالی نمیدهیم. برو به خدا بگو نظرش را تغییر بدهد. اما خدا میگوید، حکم همان است که گفتهایم! از قضا ارث جزء احکام “تأسیسی” اسلام است و اصلا سابقه تاریخی نداشته است. میدانیم در خیلی از حوزههای تمدنی هم وضع همین گونه بوده است. دانشجویی هندی آمده بود تا روی پایاننامهاش درباره شریعتی تحقیق کند؛ او میگفت ما هندوها تا قرن هجدهم در هند به زنها ارث نمیدادیم. انگلیسها که آمدند، تازه به آنها ارث دادیم. ژرمن تیلیون میگوید قوانین ارث محمد فمنیستیترین، ]با همین عبارت[، قوانین زمان خودش است. پس بحث زن در اسلام موضوع غیرقابل دفاعی نیست که نخواهیم و نتوانیم واردش شویم. و همینطور است بسیاری از مسائل دیگر؛ مگر آنکه با یک متدلوژی نادرست و با برخوردهای فیکسیستی خودمان آن را تبدیل به یک معضل کنیم.
میدانیم وقتی علیه دکتر مصدق کودتا شد، نخستوزیر انگلیس گفت من یک نفس راحتی کشیدم. وقتی هم محمد مرد، مردهای ضد زن عربستان گفتند ما نفس راحتی کشیدیم! این جمله، سند تاریخی بسیار روشنگری است. یکی از صحابه که بعدا خلیفه هم میشود شدیدا روحیه ضدزن دارد، پولس رسول هم در مسیحیت همینطور است. یک سوم انجیل حرفهای پولس رسول است. و این نشان میدهد که چقدر ادبیات ضدزن پولس در تاریخ مسیحیت مؤثر بوده است. در اسلام هم همین وضع را داریم. فرزند همین صحابه به کنایه میگوید تا محمد زنده بود وقتی کمترین خلافی و شوخی با زن خودمان میکردیم میرفتند به محمد اطلاع میدادند حالا محمد رفته و ما نفس راحتی میکشیم! این یعنی یک قضاوت تاریخی. اما فرهنگ مذکر و مردسالار همه آن جهتگیریها را به حاشیه میراند. تا آنجا که فیلم محمدرسولالله که ساخته میشود یک فیلم کاملا مردسالار است که اصلا زنان صدر اسلام را ندیده است. گویی در پیرامون رسول هیچ زنی وجود ندارد! در حالی که ”شوک فرهنگی” که قرآن و محمد به جامعه عربستان وارد میکند انرژی دهها زن را آزاد میکند. نمونههای زیادی از این زنان را ما در بحثمان آوردهایم.
دوستان میتوانند به جزوات و سی.دی و یا وبلاگ کلاس (ZDMM.blogfa.com) مراجعه کنند. این زنان در حوزههای گوناگونی فعال میشوند، حوزههای فکری، دینی، ادبی، نظامی، فقه و… اما سلطه متصلب و قطور جنسیتی به تدریج آنها را کنار میزند و یا اگر هم باقی میمانند، نادیده میگیرد. استحکام سلطه فرهنگ مردسالار و ستبری دیوار تبعیض جنسیتی اساسا خیلی بیشتر از دیگر تبعیضات اجتماعی است. ما میدانیم زنها در آمریکا 50 سال بعد از سیاهپوستها حق رأی گرفتند. یعنی دیوار تبعیض نژادی زودتر از دیوار تبعیض جنسیتی فرو ریخت. در ایران اولین مدرسه زنانه 75 سال بعد از اولین مدرسه مردانه ساخته میشود. در همین جا 37 سال بعد از طرح بحث زن توسط شریعتی، تازه امسال سمینار زن و شریعتی و بحث زن مطرح میشود. سلطه جنسیتی از آپارتاید نژادی قدرتش بیشتر است و همین امر باعث شده وجه زنانه تاریخ صدر اسلام دیده نشود. اما در همان موقع، در زمان خود پیامبر، زنهایی بودند که حقطلب و حقخواه بودند. اسامی و نظرات و کارکردهای آنها را در مباحث زن دراسلام آوردهایم. همهاش هم مستند به منابع تفسیری و شأن نزولی قدیم است نه مال دنیای مدرن. همین جملهای که مردی بعد از مرگ محمد میگوید از بحث زنان راحت شدیم را از کتاب مودودی نقل کردیم. مودودی کسی است که معتقد است زنها باید روبند بزنند. اینها مطالبی نیست که یک روشنفکر دنیای مدرن برای تبلیغ و به روز نشان دادن اسلام کشف یا گزینش کرده باشد. مودودی اصلا نمیخواهد روشنفکر بازی دربیاورد.
همچنین قابل توجه است همه آیاتی که در قرآن آمده و زنان و مردان را همپای هم مطرح کرده است (مؤمنین و مؤمنات، مسلمین و مسلمات، مصدقین و مصدقات و…)، اینها بدون استثناء، در اعتراض زنان به محمد آمده است. میتوان شأننزول تکتک آنها را نشان داد. زنی پیش پیامبر میآید و میگوید ای محمد مگر نه این است که “الله” خدای زنان است و خدای مردان؟ محمد میگوید آری. اینها، با همین عبارات و کلمات نقل شده است و من آنها را امروزی نکردهام. (یعنی تقلبی که برخی روشنفکرهای دینی در ادیان مختلف میکنند و من با آن شدیدا مخالفم چون این نوع رفتار به طور وارونه کمک به ارتجاع مذهبی میکند. کسانی که تقلب میکنند و میوه دین را سوا کرده میفروشند و نشان میدهند به یک جنگ نابرابر با تفکر سنتی میروند و شکست میخورند). او باز میگوید ای محمد مگر نه این است که “آدم و حوا” سرمنشأ هم زنانند و هم مردان؟ محمد میگوید آری. و او میگوید پس چرا در دین تو فقط از مردان سخن گفته میشود؟
و گاه بعضی زنها پیش محمد میآیند و میگویند ما به نمایندگی از سوی جمعی از زنان آمدهایم و سخن ما سخن همه آنهاست. و یا زنی پیش محمد میآید و به شدت از زنان دفاع میکند و محمد میگوید آیا تا حالا دیده بودید کسی به این خوبی سخن بگوید؟ حال این صحنهها را کنار فیلم محمد رسولالله بگذاریم. در این فیلم تنها یک زن وجود دارد و آن هم یک زن از طبقه اشراف است؛ هند (و به صورت خیلی کمرنگ، سمیه). اما دهها زنی که پیرامون محمد بودند در فیلم نشان داده نمیشوند. در مسیحیت هم در صحنه صلیب همه مردها فرار میکنند. اما زنها در صحنه میمانند. در هر چهار انجیل، در روایت صلیب، این مسئله آمده است. اما بعدا اصلا همه این زنها گم میشوند. و دوازده رسول مسیحیت همه مرد هستند… نواندیشی دینی اصلا لازم نیست توجیه، انکار، تحریف یا تقلب کند. فضای غالب در پانل قبلی ما فضای تاریخی بود. این بهترین رویکرد است. اما در محصول و خروجی نباید دچار اغتشاش زبانی شد. ما نیاز به یک زبان مستقل نواندیشی دینی داریم که برخی مبانی آن را آقای کدیور گفتند. ولی در برخورد با نکاتی که ما امروز نمیپسندیم، نباید با رویکرد غیرتاریخی دچار تکلف شویم و یا با اختلاط مرزهای نواندیشی دینی با رفرمیسم حوزوی، دچار اغتشاش زبانی و گفتمانی شویم.
ما با همین رویکرد تاریخی در مورد هر یک از ادیان جدولی دو ستونه درباره مواضع آن دین در حوزه زنان استخراج کردیم (این جدول توسط دوستان در این سمینار توزیع شد و در مجله چشمانداز شماره 49 نیز آمده است). ما در ابتدا در دو ستون این جدول نکات منفی و نکات مثبت آن دین راجع به زنان را آوردیم. بعد دیدیم کلمه منفی یا مثبت حاوی یک نوع ارزش داوری غیرتاریخی است که ما با دید مدرن امروزی انجام میدهیم. بنابراین تعبیر مثبت و منفی را برداشته و به جای آن تعبیر نکات “نااینزمانه” و نکات “اینزمانه” را گذاشتیم تا جمعبندی کنیم که مثلا در دین هندو چه نکاتی است که ما با دید مدرن امروزی نمیپسندیم و یا چه نکاتی را میپسندیم، همینطور در آیین زرتشتی و مسیحیت و یهودیت و اسلام. در مورد اسلام؛ در ابتدا دوستان میگفتند جدولی رسم نکنیم ولی نهایتا ما جدول اسلام را هم آوردیم تا مثلا بگوییم که امروزه به نظر ما این نکته منفی میآید که مثلا گفته شود زنان کشتزار شمایند یا… هر چند ما در طول بحث در مورد تکتک این موارد بحث کرده بودیم. مثلا همین تعبیر کشتزار، تعبیری جهانی است که در تمدن مصر، در اوستا، در عرب قبل از اسلام و در سخن برخی فیلسوفان، عین همین تعبیر، وجود دارد. یعنی دقیقا یک ضربالمثل یا یک فرهنگ مشترک بشری است (و درونمایه آن نیز در رابطه با نحوه مورد قبول زناشویی و آمیزش مرد و زن است).
اما همان طور که آقای فاضل میبدی در این سمینار اشاره کردند، سلطه جنسیتی را ما نه تنها در ادبیات حوزه دینی میبینیم، بلکه در شعر و فلسفه و… هم به وضوح قابل مشاهده است. روسو و نیچه و کانت و… هم نظراتی درباره زنان دارند که اگر رویکرد تاریخی نداشته باشیم، گاهی برخی جملاتشان را اصلا نمیتوان تحمل کرد.
اما یک نکته و جمعبندی مهم، در چارچوب نواندیشی دینی، از منظر رویکرد تاریخی – الهامی که ما بدان معتقدیم، و به عنوان یک مسئله مشترک بین همه ادیان این است که کلیه رسولان و همه ادیان در حوزه زنان اصلاحات جدی به نفع زنان انجام دادهاند، اما در نهایت از شرایط تاریخی خودشان خارج نشدهاند، یعنی در نهایت فرادستی و سلطه جنسیتی مردان باقی مانده و تحمل شده است. درست مانند بردهداری که علیرغم اصلاحات جدی پیامبران به نفع بردگان، اما در نهایت نظام بردهداری که مبانی فکریاش توسط ادیان زده شده، به لحاظ حقوقی لغو (مثلا مانند حرمت خمر در اسلام) نشده است. و این البته نقطه ضعف و اشکال هم نیست. از یک منظر تاریخی این امری کاملا بدیهی است که رسولان نمیتوانستهاند بردهداری را که تا قرن 19 و 20 نیز ادامه داشته (و تازه در اسناد حقوق بشری بعداز جنگ جهانی به صراحت لغو میشود) در آن هنگام بالکل لغو کنند.
حوزه سلطه جنسیتی و مقوله زنان نیز به همین شکل است. به قول ژرمن تیلیون، در حوزه زنان، این سقف رفرمی است که محمد میتوانست انجام بدهد. این نظریه (انجام اصلاحات جدی به نفع زنان، اما حفظ سلطه و فرادستی مردان) وقتی خوب فهم میشود که ما ترکیببندی کلی و شاکله کلان مباحث و مواضع درباره زنان و به ویژه جنبههای عملی و کاربردی و اثرگذار آن را در نظر بگیریم. ما میتوانیم زن و مرد را از نظر سرشت انسانیشان یکی بگیریم، خلقت زوجی همه انسانها را مطرح کنیم، (و حتی آفرینش همه پدیدهها را زوجی بدانیم)، رابطهای مستقیم بین زن و خداوند ببینیم و…؛ اما، همانند مقوله بردگان، در اینجا نیز علاوه بر این مقولات بسیاری مسائل دیگر (مانند بهتری مذکر بر مؤنث، فضل مردان، تعدد زوجات، طلاق مردانه، زدن زنان و…) نیز مطرح است.
به طور خلاصه جمعبندی بحث من این است که ما وقتی با دید و وضعیت زندگی انسان امروزی به متون مقدس وارد میشویم شاهد حالت “دوصدایی” هستیم: یک صدا به نفع زنان است و یک صدا، از نگاه و وضعیت و مناسبات انسان امروزی؛ به ضرر زنهاست. ما آن صدای دیگر را باید یکییکی تحلیل تاریخی کنیم و اصلا نیازمند توجیه لغوی، تحریف معنایی، انکار و تکذیب نیستیم. حال از اینجا ما وارد دو دستگاه فکری (و برخی دیدگاههای مذبذب بینابینی) میشویم. یک دستگاه همچنان میخواهد همه جزئیات زندگی را از دین بگیرد و یک دستگاه مدعی است تنها باید جهتگیری دینی داشت. و با “الهام” از آن جهتگیری، همان درونمایه را در اشکال و قالبهای جدید بازتولید نمود. یعنی باید دید از زمانی که پیامبر آمد و وقتی فوت کرد و رفت؛ آیا وضعیت زنان بدتر شد یا بهتر؟ برای پاسخ دادن به این سؤال لازم نیست حتما مسلمان بود، مارکسیستها هم میگویند، تاریخ 23 سال و… هم میگویند محمد به شدت به نفع زنان عمل کرد. حرکت او یک انقلاب مترقی به نفع زنان بود. از اینجا به بعد است که زیست مؤمنانه با دیدگاههای دیگر مثلا چپ، لائیک و… جدا میشود. برای زیست مؤمنانه است که این پرسش مطرح میشود که آیا الان باید یک به یک قوانین ارث و طلاق و… را از دین در بیاوریم و به آن عمل کنیم یا نه؟ در پاسخ به این پرسش است که زبان نواندیشی دینی نباید دچار اختلاط و اغتشاش شود. ما وقتی رویکرد و زبان خودمان را روشن و منقح کردیم، آنگاه میتوانیم (و باید و بسیار هم ضروری است که) با دیگران هم دیالوگ داشته باشیم. من در بحث اصلیام همین را میخواستم بگویم که نواندیشان دینی چه در گفت و گو و دیالوگ با اصلاحطلبان حوزوی و چه در گفت و گو با تحولخواهان غیرمذهبی باید به دنبال زبان و منطق و منطقه فکری و بیطرف و مشترک فکری باشند.
به نظر بنده ما از طریق مبحث “مقاصدالشریعه” میتوانیم با اصلاحطلبان سنتی و حوزوی دیالوگ داشته باشیم. آنها وقتی فلسفه احکام را (چه به صورت جزئی و چه به صورت کلان)، بپذیرند میتوانیم مورد به مورد با آنها بحث و گفت وگو کنیم. ما نمیخواهیم روی الفاظ و کلمات بایستیم، اما آنها نیز وقتی به صورت جزئی و مشخص و موردی (مثلا تعدد زوجات، طلاق، دیه، ارث و…) بحث میکنند، وقتی میخواهند جهت و درونمایه اسلام را در زمان ما بازتولید کنند، مجبور میشوند از همین رویکرد تاریخی نواندیشان دینی بهره بگیرند. ما این مسئله را چند بار تجربه کردهایم. ما دو جا میزگرد با آقای مهریزی داشتیم. البته ایشان رویکرد ما را نقد میکرد ولی هر جا میخواست نظر خودش را به صورت جزئی و مشخص توضیح بدهد از همین روش و رویکرد تاریخی در کنار روش نقلی استفاده میکرد. پس در گفت و گو با اصلاحطلبان حوزوی باید روی مسئله “مقاصدالشریعه” رفت. اما در گفت و گو با تحولخواهان غیرمذهبی فعال در جنبش زنان (و دیگر جنبشها)، نواندیشان دینی میتوانند روی “رویکرد تاریخی” به تفاهم و دیالوگ برسند. اما پیششرط عملی تحقق این دیالوگ این است که در آنها نگاه منفی یا احساس درونی نفرت از مذهب وجود نداشته باشد و آدمهای پلورالی باشند.
اگر فعالان غیرمذهبی تحولخواه در حوزه زنان، و با نگاه تاریخی به دین و از جمله مسئله زن در دین برخورد کنند، هم زبان آنها با زبان تودههای مذهبی جامعه ما همسنخی نسبی پیدا میکند و هم میتواند امکان و شرایط عملی دیالوگ با نواندیشی دینی تحقق پیدا کند. و این یعنی آنها اطلاعات تاریخیشان در این مورد را افزایش دهند تا ببینند و بپذیرند که پیامبر به عنوان یک مصلح اجتماعی چگونه با مسائل مختلف (و در اینجا، مسئله زنان) برخورد کرده است. اگر این رویکرد پذیرفته شود، اتفاق مهمی در جنبش زنان رخ خواهد داد. یعنی پذیرش پیامبر به عنوان یک مصلح (در دنیای قدیم) از نگاه آنان، و از نظر ما به عنوان نه فقط یک مصلح اجتماعی بلکه یک پیامبر.
اما در گفت و گو با بخش اصلاحطلب سنتی و حوزوی جامعهمان که آنها نیز رویکرد ما را نمیپذیرند، ما نباید زبان خودمان را به خاطر راضی کردن آنها، یا به خاطر برخی گرایشات سنتی فردی خودمان، مغشوش کنیم. ما باید زبان خودمان را پیراسته نگه داریم و بعد به دنبال دیالوگ یا منطق و منطقه مشترک فکری با آنها باشیم و یک نکته مهم در این رابطه باید اشراف و اذعان نواندیشی دینی به دو صدایی بودن کنونی متون دینی درباره زنان (و همینطور درباره آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، عدالت و…) است. اما حتی آن صدایی که امروز دیگر “نااینزمانه” است، در شرایط و بستر تاریخی خودش بسیار مترقی بوده و حتی گاهی اوقات فراتر از کشش زمانهاش بوده است. مثلا در بحث طلاق، قرآن و محمد چهارده رفرم به نفع زنان کرده است (ما این چهارده مورد و آیات مربوطه را یک به یک استخراج کرده و جنبه اصلاحگرانه آن به نفع زنان را نشان دادهایم. هر چند من مذهبی هستم اما در این مباحث سعی کردم گرایش مؤمنانهام را زیاد دخالت ندهم. این چهارده رفرم را با اسناد تاریخی همان زمان میشود به وضوح نشان داد).
برای اینکه بحث را جمعبندی کنیم یا در واقع یک خروجی نهایی به بحث بدهیم اشاره کنم که تصور بنده این است که نواندیشان دینی با بازتفسیر “توحید”، کاری که همین نواندیشان قبلا در بازتفسیر توحید از جنبه طبقاتی، سیاسی، نژادی و… کردهاند، و این فهم و تفسیر (مثلا در جنبه نژادی و طبقاتیاش) ریشه در صدر اسلام هم دارد؛ میتوانند توحید را وارد حوزه جنسیتی نیز بکنند. این بازفهم و بازتفسیر یک امر صرفا پیشآمده در دنیای مدرن نیست. مثال تاریخیاش را زدیم که نشان میدهد در همان صدر اسلام نیز برخی زنان از اصل ”توحید” فهم و تلقی مبتنی بر تساوی جنسیتی داشتند (همان گونه که برخی بردگان در همان موقع از توحید تلقی ضدسلطه نژادی و علیه بردگی داشتند). و این روندی است که در دنیای مسیحیت هم اتفاق افتاده است. برخی از آغازگران حرکتهای فمنیستی پروتستانهای مسیحی هستند. یکی از زنهای پروتستان وقتی میخواسته سخنرانی بکند میگوید “به نام خدا، مادر آسمانی ما”، چون مسیحیان میگویند خدا، پدر آسمانی ماست، بعد جلسه به هم میخورد! اما وقتی استدلالهای این خانم یا دیگر زنان تحولخواه پروتستان را میخوانیم میبینیم به شکل عجیبی شبیه به استدلالهایی بود که آن زن در صدر اسلام در پرسش از محمد داشت. این زن پروتستان هم میگوید برای من غیرقابل فهم و غیرقابل قبول است که خدا، فقط خدای مردان باشد. پس به وضوح در هر دو جا میبینیم هر دوی آنها توحید را طوری فهمیده بودند که در درون آن تبعیض جنسیتی به شدت نفی میشود. همان طوری که بلال و سلمان و مقداد توحید را طوری میفهمیدند که از آن تبعیض طبقاتی درنمیآمد و نفی میرشد. توحید (و مساوات) و عدالت جنسیتی از مهمترین منابع و ذخایر تئوریک نواندیشی دینی برای استخراج و تصفیه فرهنگی در جامعه کنونی است که نواندیشان دینی را قادر میسازد به سهم خود در تغییر وضعیت زنان و رفع کلیه اشکال تبعیض جنسیتی، در کنار تحولخواهان غیردینی و حقخواهان اصلاحگر سنتی و حوزوی، نقشآفرینی کنند.
ضمیمه: فشرده بحثی که قرار بود توسط بنده و تحت عنوان “جنبش زنان و ضرورت گفت و گوی درونی درباره مبانی متدلوژیک و استراتژیک در سمینار زن و نواندیشی دینی” ارائه شود:
بخش مهمی از تحول و توسعه در جامعه ما مشروط و معلول تغییر وضعیت زنان در ایران است. چند سالی است فعالیتی مستقل در حوزه زنان شکل گرفته است که خود مدیر و سخنگوی خویش است.
مهمترین اثر ماندگار و ریشهدار انقلاب شکوهمند مردمی بهمن 57 در ایران ایجاد شکافی خللناپذیر و تغییری برگشتناپذیر در سنت متصلب مسلمانان سنتی ایرانی در باره زنان بوده است (وارونه پیامد واپسگرایانهای که در ساخت قدرت و قوانین برآمده از آن داشته است).
حرکت سالیان اخیر زنان (از طیفهای مختلف رفرمیست مذهبی، نواندیش مذهبی و نواندیش غیرمذهبی) به دنبال اتصال و همگونی مجدد فرهنگ و مطالبات نوخواهانه و تحولطلبانه با وضعیت اجتماعی و سیاسی و قوانین حقوقی حاکم بر زنان از سوی حاکمیت در ایران میباشد.
گفتوگوی درونی و همگرایی و همکوشی حداکثری سه رویکرد یادشده یکی از لوازم اثرگذاری تدریجی، کارآمد و ماندگار فعالیتهای فعالان حقوق زنان، در وضعیت “عینی و واقعی زندگی” روزمره زنان ایرانی است. بر این اساس نواندیشان مذهبی (اعم از زنان و مردان) وظیفه مهمی در ایجاد گفت و گو دارند، همگفتوگوی درونی و هم گفتوگو با طیفهای سنتی اصلاحطلب (هر چند به دلایل اقتصادی و طبقاتی و نیز کنترلهای سیاسی و امنیتی، ملاحظهکارتر از قبل از انقلاب هستند) و هم با تحولخواهان غیرمذهبی (هر چند گاه به علت نزدیکبینی و خودمرکزگرایی، با یک خطای استراتژیک؛ به بیاعتنایی و نادیده گرفتن تحولخواهان مذهبی میپردازند).
از این رو به نظر میرسد در رابطه با هر یک از این سه گفت و گو نکات و نقاط مهم و حیاتی وجود دارد که میتوان برخی از آنها را چنین برشمرد:
برخی نکات مبنایی در گفت و گوی درونی نواندیشان دینی
- عقبماندگی عمومی نواندیشان مذهبی در ایران (بجز استثنائاتی چون شریعتی) نسبت به اندیشمندان دو حوزه بزرگ دیگر در جهان اسلام (شبهقاره هند – جهان عرب) و طرح مباحث بسیار کلی و غیرمعطوف به موارد مشخص توسط آنان.
- بحث درباره “وضعیت دوصدایی” کنونی (نه در عصر نزول) در متون مقدس در رابطه با زنان (و اینکه در مجموع، علیرغم انجام اصلاحاتی جدی به نفع زنان، اما فرادستی مردان و سلطه جنسیتی آنان، بنا به اقتضائات اساسی تاریخی، حفظ شده است) و اهمیت کلیدی این بحث و وقوف بر آن برای هر گونه رویکرد و دغدغه اصلاحطلبانه.
- تبیین دقیق و صریح رویکرد نواندیشانهای که با عناوین مختلف فرم – محتوا، ثابت – متغیر، ذاتی – عرضی و… بر “تاریخیت کامل” برخی احکام منصوص، با توجه به مبانی اعتقادی و اخلاقی دینی تصریح کرده و از این منظر بر “توحید” و “عدالت” جنسیتی (که در صدر اسلام از سوی برخی زنان پیرامون پیامبر نیز مورد توجه بوده)، و پیامد آن اصل اساسی رفع ظلم و تبعیض جنسیتی، تأکید میکند.
بر این اساس و در راستای رویکرد “تاریخی – الهامی” به دین، علاوه بر توحید و عدالت جنسیتی، برخی اصول و شاخصها و معیارهای کلی و موضوعه (مانند اصل کرامت زن و مرد، رابطه مبتنی بر مودت و رحمت و آرامش بین آنان، همسانی سرشتی و جایگاه فردی و اجتماعی و حقوقی آنان، تنظیم عرفی مناسبات و روابط آنها و…)، میتواند مبنای نگرشی تازه به وضعیت و حقوق زنان باشد.
برخی نکات مبنایی در گفت و گو با سنتیهای اصلاحطلب
- بحث برای روشن شدن میزان کارآییها و ناکارآمدی رویکردها و شیوههای رایج موسوم به اجتهاد حوزوی، منطقهالفراغ و… و نیاز به نقد و بررسیهای نوین با توجه به تجربه سیساله اخیر.
- محل تلاقی و تعامل دو رویکرد رفرمیستی و نواندیشانه دینی میتواند مبحث “مقاصدالشریعه” (فلسفه احکام، به طور جزئی یا کلان) باشد. در رویکرد رفرمیستی این رویکرد “مورد به مورد” به بررسی احکام میپردازد، ولی عملا با اتخاذ همان رویکرد “تاریخی – الهامی” نواندیشان، میتواند به نتایج مشابه و مشترک منجر شود.
برخی نکات مبنایی در گفت و گو با نواندیشان غیرمذهبی
- نیاز به توجه و رویکرد ترکیبی و موازی در تغییر وضعیت زنان (و عدم انحصار و توجه یکسویه به رویکرد حقوقی). در رویکرد ترکیبی کار فرهنگی، کارآموزشی، فعالیت سیاسی، فعالیت اجتماعی، حضور در عرصه قانونگذاری و…، به موازات یکدیگر، میتواند به تدریج وضعیت زنان را در ایران تغییر دهد.
- نیاز به همسویی و همکوشی و جلب حمایت حداکثری زنان (و مردان) جامعه ایرانی، با گرایشات گوناگون، برای به کارگیری همه انرژیها و توانها، در حد مقدور و ممکن، برای حل تدریجی مشکلات زنان در ایران.
- توجه استراتژیک به این واقعیت که بخش اعظمی از زنان ایران مذهبی، و به ویژه سنتی، هستند. همان طور که زبان رسمی و غالب در حاکمیت ایران، به ویژه در بخشهای قانونگذاری، زبان مذهبی (آن هم از نوع سنتی فقهی و حوزوی) است.
- جنبش زنان به عنوان یک جنبش “خاص” باید حالتی “مستقل و مرتبط” نسبت به جنبش “عام” دموکراسیخواهی در کشور داشته باشد. نقد نحوه ارتباط از نوع “وابستگی” در دهههای گذشته و اصلی – فرعی کردن مکانیکی شکافها و تضادهای اجتماعی در آن دوران امری ضروری است. آن نحوه ارتباط اساسا اهداف و آرمانهایی چون آزادی، دموکراسی و عدالت را تحریف، ناقص و تکساحتی میساخت.
جدا از جنبه اندیشگی و ایدئولوژیک، از جنبه استراتژیک نیز رویکرد گذشته بخشی از نیروهای اجتماعی که تنها میتوانست در حد یک جنبش خاص فعال شود را نادیده میگرفت و به حاشیه میراند. به علاوه آنکه تجربه نشان داده است که برخی خواستها و مطالبات جنبشهای “خاص”، برخلاف برخی خواستهای جنبشهای ”عام”، در ساختار حقیقی و حقوقی قدرت مستقر نیز قابل دستیابی است.
اما “جزیرهواری” جنبشهای “خاص” و عدم ارتباط با جنبش “عام” نیز هر دو جنبش را از تجارب یکدیگر و نیروی متقابلی که مسیر را برای هر دو نوع مطالبات هموار میکند، محروم میسازد.
- رویکرد پژوهشی “تاریخی” به دین و متون مقدس میتواند منطق و منطقه فکری بیطرفی را برای تلاقی و تعامل دو رویکرد روشنفکرانه و آزاداندیشانه مذهبی و غیرمذهبی برقرار سازد. رویکرد تاریخی میتواند زبان مشترکی بین این دو وضعیت و رویکرد ایجاد کند.
رویکرد تاریخی همچنین میتواند باعث ایجاد سنخیت و همزبانی مهمی بین روشنفکری عرفی و غیرمذهبی با جامعه مذهبی ایران باشد.
سخنرانی در سمینار زن و نواندیشی دینی که در دوم تیر ماه 1387 در حسینیه ارشاد برگزار شد