البته که اشکالی ندارد که آدمها فداکاری کنند، اصلا من یکی از طرفداران فداکاری و ایثار هستم، مثلا در مورد عملیات استشهادی به نظر من این نوع عملیات واقعا یکی از زیباترین کارهای افراد مومن است. هم خودشان به بهشت میروند و هم ما از جهنم حضور آنان راحت میشویم. از قضا به نظر من باید هر نظام حکومتی امکانات و فضای مناسب برای عملیات استشهادی را در اختیار این افراد بگذارد. تنها چیزی که باید رعایت کنند، این است که حق نداشته باشند در شهرها یا جایی که جمعیت وجود دارد، خودشان را منفجر کنند. هر کسی میخواهد خودش را منفجر کند، خود را به پلیس معرفی کند، پلیس هم او را با هلیکوپتر ببرد به منطقه کویری و بگذارد آنجا که با خیال راحت خودش را منفجر کند و هم از دست ما مادی گرایان خودخواه راحت شود و هم با خشتک بیافتد وسط هلوهای بهشت. به سلامت عزیزم.
همه اینها خوب است، منتهی آدم وقتی دچار سوختگی میشود که این موجودات ایثارگر زمانی که دارند با قمه و چاقو و گاز اشک آور و پنجه بوکس و چماق در جمعیت پانصد نفری روی سر دو نفر میریزند و طرف را لت و پار میکنند و پلیس هم از آنان حمایت میکند، چنان درباره خودشان حرف میزنند که انگار کامیکازههای ژاپنی هستند که با سر دارند میروند وسط آتش. طرف غرق در لباس نظامی با صد کیلو اضافه وزن، با اسلحه و چماق و گاز اشک آور، در معیت ماشین ضدشورش به همراهی صد نفر از سایر اعاظم اراذل میریزد سر یک زن ۵۵ کیلویی ظریف که لباساش شبیه انسان متمدن است یا خدای ناکرده و برخلاف قانون زیباست، بعد میگویند “عملیات جان برکفان ایثارگر و مظلوم حزب الله در دفاع از ناموس امت در مقابل مشتی از خدا بی خبر.” و معنی این جمله یعنی با چماق زدن توی سر مردم. آن وقت است که انصار حزب الله گفته است “معابر را از لوث وجود مظاهر فسق پیراسته میکنیم و هزینه آن را به جان میخریم.” هزینهاش هم همین است که به عنوان اعضای انصار حزب الله دو ماه بعد وارد دانشگاه مجانی میشوند و بورسیه میگیرند و دیپلمات انگشتی میشوند یا میروند توی نیروی انتظامی همدان و در مرکز نیروی انتظامی به زن مردم تجاوز میکنند و این همه هزینه را فقط بخاطر اعتقادات و عشقشان میدهند.
یعنی واقعا ایثارگری تا چه حد؟ فداکاری تا کجا؟ اینها در کجای آسمان عشق هستند و ما در چه حضیض ذلتی گرفتاریم. همه اینها را گفتم که یادتان نرود که انصار حزب الله که مدتی است دارند قرم قرم میکنند، به زودی قرار است بریزند به خیابان و “لوث پاک کنی” کنند. و من اقدامات موفقیت آمیز آنان در طول این سالها را چقدر تحسین میکنم. سی سال قبل گفتند آمریکا را از بین میبریم و بردند. الآن این باراک اوباما که میگوید رئیس جمهور آمریکاست دروغ میگوید، بیخودی حرفش را باور نکنید، اصلا کسی نیست. آمریکا سالهاست از بین رفته. یا مثلا امام خمینی گفت ما اسرائیل را از روی نقشه جهان محو میکنیم و کرد. امام خمینی گفت ما صدام حسین را از بین میبریم و صدام حسین از بین رفت، حالا گیریم آمریکاییهایی که وجود ندارند، او را از بین بردند، اینها که مهم نیست، همه جزئیات است. حالا هم وقتی انصار حزب الله میگوید تهران را از لوث بدحجابان پاک میکنیم یعنی واقعا میکنند. سابقه ندارد که کاری را گفته باشند و نکرده باشند.
پس بترسید ای کسانی که ایمان نیاوردهاید. البته وزارت کشور که مدتی است با انصار حزب الله کل کل میکند، در پاسخ به آنان گفت: “دولت هیچ اقدام غیرقانونی و بدون مجوزی را تائید نمیکند.” از طرف دیگر حزب الله هم که اصولا بلد نیست مجوز بگیرد و اگر خدای ناکرده برای چیزی مجوز بگیرد، اعضایش اعتقادشان به خدا سسست میشود، پس آنها هم که مجوز نمیگیرند، پس فعلا دوتایی تهدید کنان و هرودودکنان دارند شاخ به شاخ هم میروند. و البته نمیروند به سوی هم، چون انصار که نمیخواهد با وزارت کشور درگیر شود، میخواهد برود برای سرویس کردن دهان بانوان کشور.
حرف قشنگی زده شده به این عنوان که “حجاب اجباری و مرگ بر آمریکا تنها هویتهای اسلام گرایی باقی مانده هستند.” به نظر من در واقع بسیاری از حامیان حکومت ممکن است هیچکدام از این دو را قبول نداشته باشند، اما مطمئنا از آنها دفاع میکنند، چون اصل داستان همین است. از قضا هرچه حجاب کمتر مورد پذیرش زنان باشد، برعکس حکومت بیشتر و بیشتر سخت میگیرد. به نظر من امسال نخستین سالی است که نقدهای جدی در رسانههای عمومی و رسمی کشور از زوایای مختلف حجاب منتشر میشود. در همین راستا البته نماینده خامنهای در کرمانشاه گفته است که “معضل بدحجابی با تذکر حل نمیشود.” بنا براین انصار حزب الله در حال آماده کردن بیل و کلنگ، توپ و تانک و مسلسل، کاتیوشا و خمپاره انداز، ناو هواپیمابر و اف ۱۶ برای مبارزه با بدحجابی هستند. اصلا نگران نباشید، همه چیز رو به راه است.
با چی مخالفت میکنیم؟
یک زمانی مردم با “پای”شان با حکومت مخالفت میکردند و علیه آن راهپیمایی میکردند و به خیابان میرفتند. زمانی با “دست”شان با حکومت مخالفت میکردند، بعضیها که خیلی دستی دستی مخالفت میکردند یا اسلحه دستشان بود، یا دستشان را بالا میبردند و شعار میدادند یا با دستشان علیه حکومت بیانیده و دستورالعمل مینوشتند. اینها یا شورشگری بود یا جنبش خیابانی یا حرکت مسلحانه که مجازاتش سنگین بود. بعدا مخالفت با حکومت از طریق “دهان” انجام شد و کار سبکتری بود، در این حالت افراد فقط علیه حکومت در تاکسی ومهمانی و دانشگاه و جاهای دیگر حرف میزدند، اینها مخالفت سیاسی بود. البته روشنفکران با استفاده از “مغز”شان علیه حکومت رفتار یا در واقع پندار میکردند و در واقع در فکرشان مخالفت میکردند و طبعا حکومت آنها را به عنوان دگراندیش حذف میکرد یا با آنها برخورد میکرد. بعدا یواش یواش دیگر حکومت علاوه بر دست و پا و مغز و زبان شروع کرد به مبارزه با “قلب” مردمی که مخالف حکومت بودند. الآن کسی که التزام عملی و پذیرش درونی ولایت فقیه را نداشته باشد، خودش نوعی جرم مرتکب شده. البته خود ولایت هم یک اتفاق سیاسی نیست، یک ماجرای عاشقانه است.
در سالهای اخیر تقریبا همه اندام زنان و حتی لباس مردان و زنان هم میتواند با حکومت مخالفت کند، یعنی کفش، جوراب، ساپورت، دامن، شلوار، مانتو، روسری، چشم و ابرو، دماغ و دهان، لوازم آرایش صورت، عینک و روسری و بقیه چیزها همه تبدیل به ابزارها و موضوعات جدال سیاسی کشور شدند. یعنی فقط چرخاندن باسن افراد میتواند کل اقتدار نظام را زیر سئوال ببرد. البته الآن وضعیت در حال یک تغییر اساسی است. یعنی الآن قضیه خیلی خیلی جدی تر و مهم تر و جالب تر شده، حالا دیگر مخالفت با حکومت به سکسی ترین شکل خودش درآمده، یعنی یکی از مهم ترین مخالفتها با حکومت همین است که مردم توی رختخواب چه میکنند. یعنی اگر آدم به همسرش هم پشت کند، انگار به کل اسلام پشت کرده است. آیت الله یزدی گفت: “بی توجهی به رشد جمعیت مخالفت با نظام است.”
مهر و تسبیح و چادر و غیره
بگذریم از این که گفته شده که چین از طریق صادرات واگنهای اسقاطی قطارهایش به ایران، به جای اینکه کلی هزینه کند و آنها را دور بریزد، کلی از فروش آنها به ایران درآمد دارد. و البته که میدانیم چین با تولید انواع پارچه مشکی از بازار حجاب ایران سود میبرد. و این آمار هم مهم است که درآمد چین از مهر نماز و تسبیح در سال گذشته ۵۰۰ میلیارد تومان بوده است. یعنی واقعا ما از صبح تا شب هر کاری میکنیم چینیها به ما کمک میکنند، به هر چه اعتقاد داشته باشیم آنها برای ما تولید میکنند، از هر چه بدمان بیاید برای خالی کردن نفرتمان وسیله میسازند. حالا دیگر نمیشود گفت “بیرون نیامدن بی بی از بی چادری است” برای اینکه تا وقتی چین وجود دارد بی چادری معنی ندارد، یا اینکه کسی فکر کند چون کفن ندارد، “از بی کفنی زندهایم”. میتوانید با خیال راحت بمیرید، تا وقتی چین را داریم مطمئن باشید بی کفن نمیمانیم.