رهبران کلمه‌ستیز

نویسنده

» شرح

“و در آغاز کلمه بود. و کلمه خدا بود.” انجیل یوحنا باب اول چنین آغاز می‌شود. کتاب نظام مقدس اما گونه‌ای دیگر است. “ و در آغاز ستیز با کلمه بود! و ستیزگران خدایان هستند!” جمهوری‌اسلامی که در همین حیات به چهار دهه نرسیده، به مقاطع مختلف سازنده‌گی، اصلاحات، بازگشت به انقلاب و تدبیر و امید تقسیم می‌شود، یک کلیت ثابت دارد؛ ستیز با کلمه و اندیشه. مرور گفته‌ها و واکنش‌های رهبران نظام، روح‌الله خمینی و علی خامنه‌ای، در مقابل نویسنده‌گان روشن‌کننده‌ی خط‌مشی نظام پیچیده‌ی موجود است. نظامی که کتاب چاپ شده را خمیر می‌کند و نویسنده را به تیر غیب گرفتار. نظامی که مجوز انتشار نشریه و مجله را می‌دهد و از سوی دیگر نویسنده‌گان همین نشریات را به جرم جاسوسی و تبلیغ علیه نظام به زندان و تبعید می‌فرستد. از آغاز که مرور کنیم، به حکم رهبر انقلاب، امام امت، می‌رسیم:

“باسمه تعالی

انّا لله و انّا الیه راجعون،

به اطّلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می‌رسانم، مؤلّف کتاب «آیات شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم شده‌است، همچنین ناشرین مطّلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می‌باشند. از مسلمانان غیور می‌خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آن‌ها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرئت نکند به مقدّسات مسلمین توهین نماید و هر کس که در این راه کشته شود، شهید است ان شاءالله؛ ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرّفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. و السّلام علیکم و رحمةالله و برکاتة.

روح‌الله الموسوی الخمینی

۲۹ بهمن ۱۳۶۷ / ۱۷ رجب”

انقلاب که به دست امنیتی‌ها افتاد و اداره شد، با قتل نویسنده‌گان مواجه می‌شویم و در میانه‌ی اصلاحات به روزنامه‌هایی می‌رسیم که یک روزه و پس از یک سخن‌رانی، فله‌ای توقیف شدند. این‌بار رهبر نظام پشت تریبون رفت تا بگوید:

“بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند، پایگاه‌های دشمنند؛ همان کاری را می‌کنند که رادیو و تلویزیون‌های بی.بی.سی و آمریکا و رژیم صهیونیستی می‌خواهند بکنند!… من نه با آزادی مطبوعات مخالفم و نه با تنوع مطبوعات. اگر به جای بیست روزنامه، دویست روزنامه هم دربیاید، بنده خوشحال‌تر هم خواهد شد و از زیادی روزنامه‌ها احساس بدی ندارم. اگر مطبوعات آن هر چه بیشتر باشند بهتر است، اما وقتی مطبوعاتی پیدا می‌شوند که همه همتشان تشویش افکار عمومی، ایجاد بدبینی مردم به نظام است، ۱۰ تا ۱۵ روزنامه گویا از یک مرکز هدایت می‌شوند، تیترهایی می‌زنند که هر کس نگاه کند، فکر می‌کند همه چیز در کشور از دست رفته است! امید را در جوانان می‌میرانند، روح اعتماد به مسئولین را در مردم ضعیف می‌کنند، نهادهای رسمی را تضعیف می‌کنند، مدل این‌ها کیست؟ مطبوعات غربی هم این گونه نیستند، این یک شارلاتانیزم مطبوعاتی است.”

و امروز، در دوران نرمش قهرمانانه و کرنش خاضعانه پیش روی ابر قدرت‌های دنیا، در دورانی که رئیس‌ دولت تدبیر و امید معتقد است که “نویسنده‌ی ممنوع‌القلم نداریم.” دوباره رهبر و فصل‌الخطاب نظام از راه می‌رسد، تا بگوید:

“نفوذ سیاسی و فرهنگی از نفوذ اقتصادی و امنیتی مهم‌تر است. دشمن سعی می‌کند در زمینه فرهنگی، باورهای جامعه را دگرگون کند؛ و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سرپا نگه دارد جابه‌جا کند، خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها به وجود بیاورد. خرجها می‌کنند؛ میلیاردها خرج می‌کنند برای این مقصود؛ این رخنه و نفوذ فرهنگی است. نفوذ سیاسی هم این است که در مراکز تصمیم‌گیری، و اگر نشد تصمیم‌سازی، نفوذ بکنند. وقتی دستگاه‌های سیاسی و دستگاه‌های مدیریتی یک کشور تحت تاثیر دشمنان مستکبر قرار گرفت، آن وقت همه تصمیم‌گیری‌ها در این کشور بر طبق خواست و میل و اراده مستکبرین انجام خواهد گرفت… هدف این است که در مراکز تصمیم‌گیری نفوذ کنند، اگر نتوانستند در مراکز تصمیم‌سازی زیرا جاهایی هست که تصمیم‌سازی می‌کند. این‌ها کارهایی است که دشمن انجام می‌دهد.”

و در پی این گفتن‌ها و این کلید واژه‌ها است که ماموران امنیتی و نظامی از راه می‌رسند تا کلمه را تنبیه کنند و صاحبان کلمه را به محبس ببرند. ستیز نظام با کلام به آخر نمی‌رسد که ذات این دو از یک جنس و جنم نیست؛ که به آوای احمد شاملو “صدا با سکوت آشتی نمی‌کند.”