دو هفته پیش، پس از انتخاب حسن روحانی به ریاستجمهوری ایران، شهروندان ایرانی به شادمانی پرداختند. انتخاب این روحانی که در مسایل بینالمللی، از جمله برنامه هستهای، مواضع نرمتری دارد، نشان از شروع دوران جدیدی در این کشور خاورمیانهای دارد؛ هرچند، همه چیز به آن اندازه روشن و مسلم نیست. تاثیر سیاسی بالقوه روحانی، هم میتواند او را تبدیل به فرصتی برای بهبود روابط ایران و آمریکا کند و هم میتواند تهدیدی برای فاصله بیشتر بین این کشور و غرب باشد. آمریکا نباید نقش خود را در نتیجه این روند دستکم بگیرد.
با اینکه حرف آخر را در مورد مسائل و تصمیمات کلیدی کشور رهبر ایران، آیتالله خامنهای میزند اما رئیسجمهور هم در تصمیمات سیاسی نقش دارد. روحانی خود را با درایت به رهبر محافظهکار ایران، سپاه پاسداران، شورای امنیت ملی، مجمع تشخیص مصلحت و افراد با نفوذ موسسات دولتی نزدیک نگه داشته است.
با توجه به اینکه روحانی خود را با بخشهای سیاسی مختلف هماهنگ کرده، به نظر میرسد اکثر سیاستمداران، فارغ از تمایلات حزبی خود، محتاطانه سیاستهای اعتدالگرایانه و میانهروی او را قبول کردهاند. او ممکن است با ایجاد توازن بین محافظهکاران، اصلاحطلبان و همچنین نظامیان بتواند با روابط شخصی، قدرت لابیگریی و استفاده از مهارتهای مذاکراتی خود به نفع کشور کار کند.
روحانی مدتهاست که روابط خود را توسعه می دهد و در همین اولین مراحل بازی به نظر میرسد که مزد خود را گرفته است. او به عنوان پیرو وفادار آیتالله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی به ایران بازگشت. در سال 1989 به عنوان دبیر شورایعالی امنیت ملی انتخاب شد و شانزده سال این سمت را بر عهده داشت و در دوران ریاستجمهوری هاشمی و خاتمی مذاکرهکننده ارشد هستهای ایران بود. وی از سال 1991 عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان است. او در پایان دادن به جنگ ایران و عراق، به عنوان عضو شورایعالی دفاع، دست داشته است.
پیشینه متنوع رئیسجمهور منتخب به استراتژیستها قبولانده است که او تا به اینجا هم از قدرت تصمیمگیری بالاتری نسبت به رئیسجمهور فعلی برخوردار است. جایگاه او در مرکز قدرت نظام این فرصت را به او میدهد که بتواند بین بخشهای مختلف پل بزند: بین شهروندان و رهبران سیاسی آنها، درون خود دولت و شاید بین ایران و غرب.
پس آیا باید در آمریکا هم جشن گرفت؟ پاسخ به این سئوال بستگی به واشنگتن دارد. به رغم اینکه روحانی به بهبود روابط روی خوش نشان داده است اما تنها زمانی به این نوع مذاکرات علاقه نشان خواهد داد که غرب امتیازهایی بدهد. روحانی واقعا فرصت این را دارد که در دوران خود روابط را نزدیک کند اما اگر به این کار تشویق نشود حتی میتواند مذاکرات را سختتر از این هم بکند.
ایران دیده است که چطور همهچیز می تواند به سرعت تغییر کند. در زمان خاتمی سیاست خارجی ایران در پی تقویت روابط با غرب بود و به ویژه کمک بسیار زیادی به سقوط طالبان پس از یازده سپتامبر کرد، اما جرج بوش در عوض ایران را محور شرارت خواند. طبیعتا این کام رهبر و اصطلاحطلبان را تلخ کرد و آنها را نسبت به غرب بدبین کرد.
آمریکا باید درهای ذهنش را برای کاهش تحریمها باز بگذارد و پیشنهادهای دیگری را هم برای مذاکرات آماده کند. اگر این اتفاق نیفتد، به رغم علاقه روحانی، ممکن است رهبر ایران سر راه بایستد.
منبع: هافینگتون پست - 1 ژوئیه 2013